eitaa logo
عشـ∞ـق‌ یـعـنے یـه‌ پـلاڪ
8.9هزار دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
7.1هزار ویدیو
149 فایل
آسمونی شدن نه بال میخواد و نه پر. دلی میخواد به وسعت خود آسمون. مردان آسمونی بال پرواز نداشتن، تنها به ندای دلشون لبیک گفتندوپریدن تبلیغ وتبادل👇 https://eitaa.com/joinchat/2836856857C847106613b 🤝
مشاهده در ایتا
دانلود
💠آخرین عکس 🔰 «همسرم در ادامه مأموریت‌های کاری‌اش به کازرون منتقل شده بود. خانه‌ای در آنجا اجاره کردیم و ۳ ماه بعدش به مأموریت ارومیه رفت. ۱۵ روز در ارومیه بود و ۱۵ روز در خانه. کمی بعد «ابوذر» از ارومیه زنگ زد که می‌خواهم به سوریه بروم. گفتم ابوذر جان تو همیشه مأموریت هستی «محدثه» بی‌تاب تو است. ان‌شاءالله دفعه بعد می‌روی. 🔰شهید گفت: نه من باید بروم. بعد به خانه آمد و چند روزی در کنار هم بودیم.موقعی که می‌خواست به سوریه برود گفت که این آخرین مأموریتم است مطمئنم. بعد مرا به عمه سادات قسم داد و گفت، اگر امروز برای دفاع از اسلام نروم دشمن وارد خاک کشورمان می‌شود. وقتی این صحبت‌ها را شنیدم متوجه شدم که هیچ چیز مانع رفتنش نمی‌شود.از طرفی هم نمی‌خواستم شرمنده حضرت زینب(س) بشوم. 🔰هشت صبح آخرین روزهای پاییز یعنی ۲۶ آذر ماه سال ۱۳۹۴ ابوذر رفت. قبل از رفتن با «محدثه» که غرق در خواب کودکانه بود، عکس گرفت و با من که نمی‌توانستم جلوی اشک‌هایم را برای لحظه‌ای بگیرم، خداحافظی کرد». ✍راوی؛ هـمسر شـهید 🌷 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
ای شهـدا ؛ از چشمانـتان ، از امتداد نگاه روشن‌تان ، می‌توان یافت ، مسیر "شهادت " را 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
بزرگی‌ تان از آنجا شروع شد که تمام آرزوهایتان را پشتِ جبهه جا گذاشتید ... 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
دیدار به قیامت یعنی همین لحظه ... شهید حسین مسافر در حال بوسه زدن بر پیشانی شهید مهدی ابراهیمی سه راهی شهادت؛ سال ۱۳۶۵ عملیات کربلای پنج 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🌟🌟۲۷ شنبه با اینکه روز اول هفته است،اما من همیشه دوست دارم یکی دو روز دیرتر شنبه شود،جمعه مثل یک قطره سرب داغ که بیفتد وسط یک ظرف پراز یخ زود دست و پای خودش را جمع می‌کند و تمام می‌شود.اما وای از شنبه،مثل آدامسی که چسبیده کف کفش،کش می‌آید. کلا من شنبه ها از سر صبح خسته هستم. به موقع رسیدم مدرسه.روز شلوغی بود ،معلم ها تا یکی دوروز پیش به خاطر ماه رمضان رعایت حال بچه ها را میکردند،امروز کلی درس دادند.برنامه امتحانات راهم مشخص کردند.چشمم به ساعت بود تا زنگ آخر بخورد .با فرید قرار گذاشته بودیم. مدرسه که تعطیل شد، از فلافل فروشی معراج دو تا ساندویچ فلافل خریدم. فرید زودتر از من رسیده بود. با اینکه با شال گردن حسابی صورت خودش را پوشانده بود اما نوک بینی و گونه هایش حسابی قرمز شده بود. گفت:رسول، میشه یک بار سروقت بیایی؟یخ زدم. جدی نگاهش کردم و گفتم:بذار یکم فکر کنم. باخنده گفتم ؛فکرهامو کردم ،نه نمیشه فرید یک گلوله برف زد بهم گفت:باشه. فرید آدرس یک مغازه را گرفته بود که وسایل و مواد اولیه آزمایش های خاصمان را بخریم. باژست شاگردهای ممتاز وارد مغازه شدیم،پیرمرد فروشنده نگاهی به ما کرد و گفت؛چه می‌خواهید.؟ لیست وسایلی که لازم داشتیم را به او دادیم.اینارو براچی میخواید؟ _برای درس آزمایشگاه مدرسه. پیرمرد از پشت پیشخوان مغازه اش بلند شد. پرسید:مدرسه شما مگه میدون جنگه؟ بعدش در مغازه و باز کرد و بااحترام گفت: بیاید برید بیرون،یک دوز کوچیک اگه اینا رو اشتباهی باهم قاتی کنید،امکان داره یه انفجار اتفاق بیفته. من و فرید سریع از مغازه بیرون آمدیم.به محض فاصله گرفتن از مغازه زدیم زیر خنده. تا جلوی در خانه اتابک خندیدیم.بعداز اینکه درب باز شد،رفتیم سمت زیرزمین.البته زیرزمین که نه باید گفت:آزمایشگاه من و فرید.جزوه ها را گذاشتیم وسط،شروع کردیم به خواندن مطالب و چک کردن عکس ها. سر کلاس کار با سلاح وقتی من و فرید سریع و درست به همه سوالها جواب دادیم توانستیم در کمترین زمان سلاح را باز و بسته کنیم.تحسین آقا مرتضی بهترین و شیرین ترین نتیجه ای بود که از کارو تلاشمان گرفته بودیم. شب بعداز مسجد که رسیدم خانه،نشستم انشاء خودم را با موضوع (شرح حال یا زندگی نامه) نوشتم. زندگی نامه شهید مدافع حرم 🕊🌹 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
امروز روز آزمایش الهی است، روزی است که گروهی اندک به ندای مولایشان لبیک می‌گویند و گروهی کثیر به بهانه‌های مختلف نه تنها لبیک نمی‌گویند بلکه در مقابل امام و مولای خود موضع می‌گیرند و امام را مردی عادی می‌دانند و من زمانی که شنیدم رهبرم و امامم فرمود "سوریه باید حفظ شود" وظیفه خود دانستم بعنوان سربازی کوچک در این جهاد شرکت کرده و حرف امامم را زمین نگذارم. انشاالله که مورد رضایت حضرت تعالی و امام زمان(عج) و رهبرم قرار بگیرد 🌷 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 کلیپ زیبای شهیدان یاد شهدا با ذکر صلوات🌹 مدیون شهدائیم✨ 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
توی یک روز سرد زمستانی در روستایی از توابع فدیشه نیشابور که در محاصره برف‌ بوده‌، یک خانم باردار موقع وضع حمل دچار مشکل میشه، و اگر زود رسیدگی نمی شد، هم مادر و هم بچه از دست می رفتن، وقتی که این خبر رو به فرمانداری میدن، اون‌ها هم جلسه تشکیل میدن، ولی نه می شد ماشین فرستاد به روستا و نه هلی‌کوپتر و... اما یک نفر مستقیماً دستور میده که فوراً دو تا تانک با تجهیزات کامل به روستا اعزام بشه، این کار باعث شد که مادر و بچه که اسمش رو فاطمه زهرا گذاشتن، زنده بمونن... واین شخص کسی نبود جز: 🌷 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
ای شهید؛ گـذر زمــان ، همه چیز را با خود می‌برد جز ردّ نگاه تــو را . . . 🌷 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
امیـدوارم ... حضرت زهرا (س) عنایتی ڪند تا به هـدفی ڪہ از ورود به سپاه داشته‌ام آن هم تنها خواستنِ شهادت از خـداوند بود ، نائل آیم . 🌷 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
🔻فرازی از وصیت شهید مدافع حرم بر روی سنگ مزارش : سربازی رهـبری . . . سربازی امام زمان(عج) را در پی دارد این راه عشـق من بـود و عشـق جگـر می خواهد ... 🌷 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
آهسته ... به پـرواز بیندیش ، تا باد پریشان نڪند بال و پرت را ... ولادت : ۶۲/۰۶/۳۱ اسفراین شهادت: ۹۴/۱۱/۱۲ سوریه عملیات آزادسازی نبل و الزهرا 🌷 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
♨️رمان (بر اساس واقعیت) 📌فاصله ای به وسعت ابد. 🍃بین راه توقف کردم ... کنترل اشک و احساسم دست خودم نبود ... خم شدم و از صندلی عقب بسته رو برداشتم ... . 🍃قرآن حنیف با یه ریکوردر توش بود ... آخر قرآن نوشته بود ... خواب بهشت دیده ام ... إن شاء الله خیر است ... این قرآن برسد به دست استنلی ... . 🍃یه برگ لای قرآن گذاشته بود ... دوست عزیزم استنلی، هر چند در دوریت، اینجا بیش از گذشته سخت می گذرد اما این روزها حال خوشی دارم ... امیدوارم این قرآن و نامه به دستت برسد ... تنها دارایی من بود که فکر می کنم به درد تو بخورد ... تو مثل برادر من بودی ... و برادرها از هم ارث می برند ... این قرآن، هدیه من به توست ... دوست و برادرت، حنیف ... 🍃دیگه گریه ام، قطرات اشک نبود ... ضجه می زدم ... اونقدر بلند که افراد با وحشت از کنارم دور می شدند ... اصلا برام مهم نبود ... من هیچ وقت، هیچ کس رو نداشتم ... و حالا تنها کسی رو از دست داده بودم که توی دنیای به این بزرگی .... به چشم یه انسان بهم نگاه می کرد ... دوستم داشت ... بهم احترام میذاشت ... تنها دوستم بود ... دوستی که به خاطر مواد، بین ما فاصله افتاد ... فاصله ای به وسعت ابد ... . 🍃له شده بودم ... داغون شده بودم ... از داخل می سوختم ... لوله شده بودم روی زمین و گریه می کردم .. 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
♨️رمان (بر اساس واقعیت) 📌 انتخاب 🍃برگشتم ... اما با حال و روزی که همه فهمیدن نباید بیان سمتم ... . 🍃گوشی رو به ریکوردر وصل کردم ... صدای حنیف بود ... برام قرآن خونده بود ... 🍃از اون به بعد دائم قرآن روی گوشم بود و صدای حنیف توی سرم می پیچید ... توی هر شرایطی ... کم کم اتفاقات عجیبی واسم می افتاد ... اول به نظرم تصادفی بود اما به مرور مفهوم پیدا می کرد ... . 🍃اگر با قرآن، شراب می خوردم بلافاصله استفراغ می کردم ... اگر با قرآن، مواد تقسیم می کردم حتما توی وزن کردن و شمارش اشتباه می کردم ... اگر سیگار می کشیدم یا مواد مصرف می کردم ... اگر ... 🍃اصلا نمی فهمیدم یعنی چی ... اول فکر کردم خیالاتی شدم اما شش ماه، پشت سر هم ... دیگه توهم و خیال نبود ... تا جایی که فکر می کردم روح حنیف اومده سراغم ... . 🍃من به خدا، بهشت و جهنم و ارواح اعتقاد نداشتم اما کم کم داشتم می ترسیدم ... تا اینکه اون روز، وسط تقسیم و بسته بندی مواد ... ویل با عصبانیت اومد و زد توی گوشم ... . 🍃از ضربش، گوشی و دستگاهم پرت شد ... خون جلوی چشمم رو گرفت و باهاش درگیر شدم ... ما رو از هم جدا کردن ... سرم داد می زد ... 🍃- تو معلومه چه مرگت شده؟ ... هر چی تحملت کردم دیگه فایده نداره ... می دونی چقدر ضرر زدی؟ ... اگر ... . 🍃خم شدم دستگاه رو از روی زمین برداشتم ... اسلحه رو گذاشتم روی میز و به ویل گفتم: -من دیگه نیستم ... 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
ای که مرا خـوانـده ای راه نـشـانـم بـده ! در شـب ظـلـمـانی ام ، مـاه نـشـانـم بـده ... ولادت : ۶۴/۰۷/۰۱ دزفول شهادت: ۹۴/۱۱/۱۳ شمال حلب 🌷 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
از دیار خویش هجرت ڪرد و رفت امر رهـبر را ... اجـابت ڪرد و رفت از حرم تا که ڪند حجـت دفاع او بہ خون ، غسلِ شهادت کرد و رفت ولادت : ۶۴/۰۳/۰۱ شهادت: ۹۴/۱۱/۱۳ روستای حردتین شمال‌حلب عملیات آزادسازی نبُل و الزهرا 🌷 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
خنده هـايت . . . آنچنان جادو ڪند جانِ مرا هر چه غـم آيد سـرم هرگز نبينم آفتى ! 🌷 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
خیلی کم خانه بود، اکثراً ماموریت بودند..اطرافیان همیشه اعتراض می‌کردند و به من می‌گفتند که شما چگونه تحمل می‌کنید بچه‌ها یک دل سیر پدرشان را ندیدند.یک روزی به او گفتم:«خسته نشدی؟ نمی‌خواهی استراحت کنی؟؟ گفت:«مگر دنیا چقدر است که من خسته شوم؟ برای استراحت هم وقت زیاد است... 🌷 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
فرمانده سربازش رو فراموش نمیکنه... بشرطی که از "آرمانت" دفاع کنی درست مثل .... 📸 حضور رهبر انقلاب بر مزار شهید «آرمان علی‌وردی»🌷 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 همان کسی بود که از حاج‌ قاسم خواهش می‌کرد در جبهه پیشروی نکند چون ممکن است جان حاجی به خطر بیافتد... و دقیقا" یک ماه پس‌ از شهادت حاج‌قاسم سلیمانی به سیدالشهدای مقاومت پیوست. 📎شهيد پاشاپور برادر همسر شهید مدافع حرم بودند.🌷 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
نمی ‌رسد بہ خداحافظی زبان از بغــض خوشا بہ حال تـو ڪہ مسافـر بهشتی ... 🌷 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa
چشم لشکر بود .... سردار دلیر سپاه اسلام حاج حمید تقی‌ زاده در حال رصد مواضع دشمن برای اجرای مرحله دوم از عملیات کربلای پنج ۲۲ دی ماه ۱۳۶۵ 🔻عشق‌ یعنی‌ یه‌ پلاک 🔻 🆔 @pelak_shohadaa