هدایت شده از هوالشهید🇵🇸🇮🇷
آقای روحانی
آقای لاریجانی
آقای ظریف
و اصلاح طلبان همیشه طلبکار،
حالا که طلای صنعت هسته ای را به گلابی های برجام فروخته اید و جلبک سبز، هم کف دستتان نگذاشته اند،
گاهی در خلوت هایتان به قیامت و خون شهدا فکر کنید... به نگاه فرزندانشان
که میگوید
قهرمان؛ پدران شهید ما هستند
نه
تیم مذاکره کننده با دستاورد #هیچ
#برجام_خسارت_محض
#سحر_شهریاری
@saharshahriary
"من می خواهم درآینده شهید بشم"😌
جمله اش که تمام شد معلم پرید وسط حرف علی وگفت : 😕
ببین علی جان موضوع انشا این بود که #در_آینده_میخواهی_چکاره_بشی؟😄
باید درمورد یه شغل یاکار توضیح میدادی!😐
مثلا پدر خودت چه کاره است؟😃
علی سکوتش را شکست و گفت
آقا اجازه،☝️
شهید😔
🌹اینجا پلاک خاکی است👇
@pelakkhakii
هدایت شده از اندیشکده ادیان و عرفان🍁
🍃🎈
باعرض سلام
لطفا انگشت مبارڪتونو بزنین روی لینڪ زیر ببین چی میاد واستون...
یادتون باشه، من اولین نفر بودم ڪ این سورپرایز رو براتون فرستادم😍👇👇
@adyanoerfann
👆👆👆❤️❤️
پلاک خاکی
عشق و ارادت #شهید_محمدرضا_تورجی_زاده به حضرت زهرا سلام الله علیها 🌹اینجا پلاک خاکی است👇 @pelakkhaki
🌹 محمد ارادت خاصی به حضرت زهرا (س) داشت . یڪی از سادات گردان نقل می ڪرد :
یڪ بار به سنگر فرماندهی رفتم . محمد به احترام من از جا بلند شد . گفتم : « یڪ مرخصی چند ساعته می خواهم تا به اهواز برم » به دلایلی مخالفت ڪرد . اصرار ڪردم اما بی فایده بود در نهایت وقتی ناامید شدم گفتم :
«باشه شڪایت شما را می برم پیش مادرم.» هنوز چند قدمی از چادر دور نشده بودم ڪه پا برهنه به دنبالم دوید !
دستم را گرفت و گفت :«این چه حرفی بود ڪه زدی ؟! بیا این برگه ی مرخصی سفید امضا ڪردم هر چه قدر میخواهی بنویس.»
تا به چهره اش نگاه ڪردم دیدم خیس از اشڪ است . گفتم : «به خدا شوخی ڪردم منظوری نداشتم و...» اما محمد همچنان اصرار داشت ڪه من حرفم را پس بگیرم !
یڪ سال بعد در عملیات ڪربلای 10 گلوله ی خمپاره به درون سنگر اصابت ڪرد . خیلی عجیب بود ، سه ترڪش به او اصابت ڪرده بود . یڪی به پهلو یڪی به بازو و دیگری به سر
یڪ باره به یاد حرف سال قبل محمد افتادم . او از شهادت خود این گونه گفته بود : من در عملیاتی شهید می شوم که با رمز یا زهرا (س) باشد و من آن زمان فرمانده گردان یا "زهرا(س)" باشم .
🌹مدتی بعد پیڪر او تشیع شد و همان گونه ڪه وصیت ڪرده بود سربند یا "زهرا (س)" به پیشانی او بستیم و در ڪنار دوستانش در گلستان شهدای اصفهان آرمید .
❤️🌷مداح شهید محمدرضا تورجیزاده
🌹اینجا پلاک خاکی است👇
@pelakkhakii
#عاشقانه_شهدا
نهار خونه پدرش بودیم، همه دور تا دور سفره نشسته بودند و مشغول غذا خوردن.🍝
رفتم تا از آشپزخانه چیزی برای سفره بیارم. چند دقیقه طول کشید.
برگشتم دیدم همه نصف غذایشان را خورده اند، ولی آقا مهدی دست به غذا نزده تا من برگردم و با هم شروع کنیم💑 ❤️
🌷 همسر سردار شهید مهدی زین الدین
@pelakkhakii
پلاک خاکی
#عاشقانه_شهدا نهار خونه پدرش بودیم، همه دور تا دور سفره نشسته بودند و مشغول غذا خوردن.🍝 رفتم تا از
#سردارشهیدمهدی_زین_الدین
یکى دوبار که رفت دیدار امام ، تا چند روز حال عجیبى داشت. ساکت بود. مى نشست و خیره مى شد به یک نقطه. می گفت : آدم امام رو مى بینه ، تازه مى فهمه اسلام یعنى چه. چه قدر مسلمون بودن راحته. چه قدر شیرینه.
مى گفت : دلش مثل دریاست!
هیچ چیز نمى تونه آرامششو به هم بزنه. کاش نصف اون #صبر و #آرامش ، توى دل ما بود .
🌹اینجا پلاک خاکی است👇
@pelakkhakii