🥀🌿°
🌿°
.• بهشگفتم:
.• چندوقتیہبہخاطراعتقاداتم
.• مسخرممےڪنن...😥
.• بهمگفت:
.• براےاونایـےڪہ
.• اعتقاداتتونرومسخرهمےڪنن،
.• دعاڪنینخدابہعشق❤️
.• حسیندچارشونڪنہ :)
شهید_احمد_مشلب
#شهدا
@pelakkhakii 👈👈🌷🕊
پلاک خاکی
*🎥 «ماجرای نیم روز» ؛ مستند متفاوت ثریا در ایام سالگرد دانشمند شهید محسن فخری زاده* *🔸روایتی ناگفته
گروه های واتس اپیمون👆👆👆
خیلی مهمه در پیام رسانی که میلیون ها نفر از بدنه مردم در اون حضور دارن، بتونیم تولید محتوا و فضاش رو ناامن برای دشمن کنیم.
لطفا در یکی از گروه ها عضو بشید و مطالب رو به گروه های عام فامیلی و دوستانه و همکاری و... انتقال بدید.
صرفا در پیام رسان داخلی با افراد شبیه به هم مطلب فوروارد کردن مؤثر نیست.
بشتابید😍😍👏👏👏👏
📝#یادمون_باشه
گاهی توی فراز و فرودهای زندگی؛
ممکنه همه چیز رویِ سر تو خراب بشه، اونم وقتی که مقصر نبودی
اونجایی که مظلوم واقع میشی؛ اما به «أحسنِ وجه» برخورد میکنی،
زخم زبان و حرف تند میخوری
کوتاه میای و نادیده میگیری،
تا خدا، وکالتش رو بموقع انجام بده؛
سرت رو برای #شکر بالا بگیر؛
تو در ابتدای ماجرای بزرگ شدنت قرار گرفتی
🤲😍
هفته تون پر از شکرگزاری و اندیشههای نورانی👏🌤🌨
#طنز_جبهه
🚫ایست🚫
🌹خاطره ای از برخورد میان یکی از امرای ارتش با شهید حاج محمدابراهیم همت:
💎یک روز که فرماندهان ارتش، در یک قرارگاه نظامی برای طراحی یک عملیات، همه جمع شده بودند، حاج همت هم از راه رسید، امیرعقیلی، سرتیپ دوم ستاد «لشکر 30 پیاده گرگان»، حاجی را بغل کرد و کنارش نشست، امیر عقیلی به حاج همت گفت: «حاجی ! یک سوال دارم، یک دلخوری خیلی زیاد، من از شما دلخورم🤨.»
حاج همت گفت: «خیر باشد! بفرمائید! چه دلخوری😕؟»
امیر عقیلی گفت: «حاجی ! شما هر وقت از کنار پاسگاه های ارتش، از کنار ما که رد می شوی، یک دست تکان می دهی و با سرعت رد می شوی
اما حاجی جان، من به قربانت بروم، شما از کنار بسیجی های خودتان که رد می شوی، هنوز یک کیلومتر مانده، چراغ می دی، بوق می زنی، آرام آرام سرعت ماشین ات را کم می کنی، بیست متر مانده به دژبانی بسیجی ها، با لبخند از ماشین پیاده می شوی،دوباره باز دستی تکان میدهی، سوار می شوی و میروی. رد میشی اصلا مارو تحویل نمی گیری حاجی، حاجی به خدا ما هم دل داریم.😅»
حاج همت این ها را که از امیر عقیلی شنید، دستی به سر امیر کشید و خندید 😄و گفت: «برادر من!اصل ماجرا این است که از کنار پاسگاه های شما که رد می شوم، این دژبان های شما هر کدام چند ماه آموزش تخصصی می بینند که اگر یک ماشین از دژبانی ارتشی ها رد شد، مشکوک بشوند؛ از دور بهش علامت میدهند، آرو آروم دست تکان میدهند، اگه طرف سرعتش زیاد بشه، اول علامت خطر میدهند،بعد ایست میدهند، بعد تیر هوائی میزنند، آخر کار اگر خواست بدون توجه دژبانی رد بشود.به لاستیک ماشین تیر میزنند.😄
ولی این بسیجی هایی که تو میگی، من یک کیلومتر مانده بهشان مرتب چراغ میدم، سرعتم رو کم میکنم، هنوز بیست متر مانده پیاده می شوم و یک دستی تکان میدهم و دوباره می خندم و سوار می شوم و باز آرام از کنارشان رد می شوم. آخر این بسیجی ها مشکوک بشوند.اول رگبار می بندند. بعد تازه یادشان میاد که باید ایست بدهند.🤦♂
یک خشاب و خالی می کنند، بابای صاحب بچه را در می آورند، بعد چند تا تیر هوائی شلیک می کنند و آخر که فاتحه طرف خوانده شد، داد می زنند ایست😂.»
این را که حاجی گفت، قرارگاه از خنده منفجر شد.😂
🤣🤣🤣😅😅
#با_هم_بخندیم😂
با خامنه ای کسی نگردد گمراه
او در شب فتنه می درخشد چون ماه
در هر نفسم برای او می خوانم
لا حول و لا قوه الا بالله✌️
✍🏼فرمانده شهید سیدمجتبی هاشمی:
تا وقتی گوش به فرمان رهبر هستید
مطمئن باشید چه دشمن خارج از این
کشور و چه دشمنِ به ظاهر دوست در
داخل هیچ کاری از پیش نخواهد بُرد .
موافقید همه سه تا صلوات بفرستیم
برای سلامتی رهبر عزیزمون😍❤️✋
🌼🌱اللهم صل علی محمد
و آل محمد و عجل فرجهم🌼🌱
خاطره ای از حمیدآقا 🍁
"آقا حمید همیشه میگفت من آخرش شهید میشم :)
یه روز به من گفتن بیا با هم عکس برای شهادت رو انتخاب کنیم انتخاب کردیم ....
بعد از اعلام خبر شهادت من رو منزل مشترک بردن و من کامپیوتر ایشون رو روشن کردم و بدون معطلی فایل عکس های شهادت رو برداشتم
هیچ کس باور نمیکرد که ما تا این اندازه آماده برای شهادت بودیم 🥀🍂"
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی