🌸 اینم یک نوع #مرگ (شهادت) هست‼️
🔹روزی که #آیتالله جوادی آملی خاک بر سر ریخت!
🔹هنگام دفاع مقدس آیتالله جوادی آملی #جبهه مشرف شده بودند تا ملاقاتی با بسیجیان داشته باشند؛ در میان رزمندگان، نوجوان باصفایی بود که ۱۴ سال داشت.
🔹پایین ارتفاع چشمهای بود و باران گلوله از سوی عراقیها میبارید؛ لذا فرماندهان گفتند برای #وضو هم به آنجا نروید. بالا بنشینید و همانجا تیمم کنید.
🔹هنگامی که آیتالله جوادی تشریف آوردند، دیدند که آن نوجوان ۱۴ ساله داشت به سمت #چشمه میرفت برای وضو. بسیجیان هر چه فریاد زدند نرو خطرناک است، آن #نوجوان گوش نکرد.
🔹آخر متوسل شدند به این عالم وارسته، حضرت آیتالله جوادی آملی که آقا! شما کاری بکنید. آقا نوجوان را صدا کردند که #عزیزم کجا میروی؟ گفت میروم پایین وضو بگیرم. گفتند پسر عزیزم! پایین خطرناک است. فرماندهان گفتند میتوانی #تیمم کنی. شما تکلیفی ندارید. همان نماز با تیمم کافی است.
🔹نوجوان نگاهی بسیار زیبا به چشمان مبارک این #عارف بزرگوار کرد و لبخند زیبایی زد و گفت بگذارید حاج آقا نماز آخرمان را با حال #بخوانیم و رفت وضو گرفت و یک نماز باحالی خواند و برگشت.
🔹دقایقی بعد قرار بود عدهای از بسیجیان بروند جلو و با #عراقیها درگیر شوند. اتفاقا یکی از آنها همین نوجوان ۱۴ ساله بود. یکی دو ساعت بعد آیتالله #جوادی را صدا کردند و گفتند حاج آقا بیاید پایین ارتفاع. دیدند جنازهای آوردند. آیتالله جوادی آملی نشستند و دیدند همان نوجوان با همان لبخند زیبا #پرکشیده و رفته.
🔹آیتالله جوادی آملی کنار #جنازهاش روی خاک نشستند، #عمامه از سر برداشتند و خاک بر سر مبارکشان ریختند و گفتند: جوادی! فلسفه بخوان؛ جوادی! عرفان بخوان. امام به اینها چه یاد داد که به ما یاد نداد؟!
🔹من به او می گویم نرو و او می گوید بگذار نماز #آخرم را با حال بخوانم. تو از کجا می دانستی که این نماز، نماز آخر توست؟!
@pelakkhakii 👈👈🌷🕊