eitaa logo
پلاک خاکی
2.7هزار دنبال‌کننده
10.9هزار عکس
5.2هزار ویدیو
35 فایل
به محفل رهروان شهدا خوش آمدید❤️🌷 شهدا اگر به دادم نرسید از دست رفته ام... کانال های دیگر ما متفاوت و ناب حتما عضو شوید👇 @saharshahriary @ghonooteghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
نماز با عشق ‌نمازهایت را عاشقانه بخوان حتی اگر خسته ای یا حوصله نداری قبلش فکر کن چرا داری نماز میخوانی و با چه کسی قرار ملاقات داری ... ‌آن وقت کم کم لذت میبری از کلماتی که در تمام عمر داری تکرارشان می کنی... تکرار هیچ چیز جز در این دنیا قشنگ نیست…(:💠 🍃🌸 @pelakkhakii 👈👈🌷🌷
کلام_شهید 🌷 کسانیکہ فکر مےکنند، باید گوشه‌ای تا امام_زمان (عج) بفرمایـد و جهان را از عـدل و قسـط پر ڪند، سخت در . مردم ما باید بیشتـر بڪوشند، بیشتـر ڪنند، و این تحول و را هر چہ سریعتر در روح و قلب خـود ایجـاد نماینـد، تا باعث در ظهـور حضرت شوند. اگر جوانــان ما در اعتقـادشان بہ خـود بقبولانند (عج) در میان آنها زندگی می‌ڪند و شاهد اعمالشان است، رفتار و زندگی و فداڪاری و مرگ و حیات آنان تغییر کیفی پیدا می‌کند و چہ بسا بزرگے درحرکت تکاملی ما بسوے ایجاد شود. 🌷👇👇👇 @pelakkhakii
⭕️گفت: "سیزده روزه زن و بچه‌شون رو گذاشتن و اومدن اینجا، حقوق هم نگرفتن. من اصلا متوجه نبودم." سرش رو گذاشته بود روی دیوار و گریه می‌کرد. کلاه سبزها رو می‌گفت. چند دقیقه پیش، یکی‌شون اومده بود پیش دکتر و گفته بود: "چون ما بی خبر اومدیم، اگر اجازه بدید، چند تا از بچه‌ها برن، هم خبر بدن، هم حقوق‌های ما رو بگیرن". پرسیدم: "شما برای همین ناراحتید؟" 🔻پ.ن: آقای روحانی! خبر دارید چند نفر با سیاست‌های غلط شما بیکار شدن، حقوقی ندارن و جلوی خانواده‌شون شرمنده هستن؟ ناراحت نیستید؟ @pelakkhakii 👈👈🌷
💕 🌸 غاده ؛ همسر شهيد چمران می‌گويد روزی دوستم به من گفت : "غاده ! در ازدواج تو یك چیز بالاخره برای من روشن نشد . تو از خواستگارهایت خیلی ایراد می‌گرفتی ، این بلند است ، این ڪوتاه است ... 😕 🌺 مثل این ڪه مـی‌خواستی یك نفر باشد ڪه سر و شڪلش نقص نداشته باشد. حالا من تعجبم چه طور دڪتر را ڪه سرش مو ندارد قبول ڪردی ؟🤔 🌸 من گفتم : «مصطفـی ڪچل نیست . تو اشتباه می‌ڪنی.» 🌺 آن روز همین ڪه رسیدم به خانه ، در را بازڪردم و چشمم افتاد به مصطفـی ، شروع ڪردم به خندیدن .😁 🌸 مصطفـی پرسید «چرا مےخندی؟» و من ڪه چشم هایم از خنده به اشك نشسته بود گفتم «مصطفے، تو ڪچلـی ؟! 😂 من نمی‌دونستم!» و آن وقت مصطفـی هم شروع ڪرد به خندیدن ... @pelakkhakii 👈👈🌸
💞 🕊 🔸روسری قرمز 🔰هنوز ازدواج نکرده بودیم. تو یکی از سفراش همراش بودم. تو ماشین یه هدیه بهم داد! ش به من بود. خیلی خوشحال شدم. همونجا بازش کردم، روسری بود. یه روسری قرمز با گلای درشت جا خورده بودم با لبخند و شیرین گفت: "بچه‌ها دوست دارن با_روسری ببیننت" 🔰می‌دونستم که بهش ایراد میگیرن که چرا خانومی رو که بی_حجابه با خودت میاری! خیلی سعی میکرد منو به بچه‌ها نزدیک کنه. می گفت: "ایشون خیلی اینطور که شما فکر می‌کنید نیست به خاطر شما میان اینجا و میخوان از شما یاد بگیرن. ان‌شاءالله یادش میدیم " 🔰نگفت این ,حجابش درست نیست, نگفت مثه ما نیست !نگفت فامیلش چنین و چنان هستن,. این‌ رفتارش خیلی روم گذاشت. اون منو مثه یه بچه‌ی کوچیک قدم به قدم جلو برد و به آورد. نُه ماهِ زیبا داشتیم ... راوی: خانم غاده جابر (همسر لبنانی شهید) 🌷 دعوتید به پلاک خاکی🌷🕊 @pelakkhakii 👈👈
: نمازهایت را . حتی اگر خسته ای یا حوصله نداری،🍂 هیچ چیز جز در این دنیا نیست...😇👌 ‌ 🕊 @pelakkhakii 👈👈🌷
💕 🌸 غاده ؛ همسر شهيد چمران می‌گويد روزی دوستم به من گفت : "غاده ! در ازدواج تو یك چیز بالاخره برای من روشن نشد . تو از خواستگارهایت خیلی ایراد می‌گرفتی ، این بلند است ، این ڪوتاه است ... 😕 🌺 مثل این ڪه مـی‌خواستی یك نفر باشد ڪه سر و شڪلش نقص نداشته باشد. حالا من تعجبم چه طور دڪتر را ڪه سرش مو ندارد قبول ڪردی ؟🤔 🌸 من گفتم : «مصطفـی ڪچل نیست . تو اشتباه می‌ڪنی.» 🌺 آن روز همین ڪه رسیدم به خانه ، در را بازڪردم و چشمم افتاد به مصطفـی ، شروع ڪردم به خندیدن .😁 🌸 مصطفـی پرسید «چرا مےخندی؟» و من ڪه چشم هایم از خنده به اشك نشسته بود گفتم «مصطفے، تو ڪچلـی ؟! 😂 من نمی‌دونستم!» و آن وقت مصطفـی هم شروع ڪرد به خندیدن ... @pelakkhakii 👈👈🌸
🌸 ﷽ 🌸 : نمازهایت را عاشقانه بخوان. حتی اگر خسته ای یا حوصله نداری، قبلش فکر کن چرا داری نماز میخوانی و با چه کسی قرار ملاقات داری آن وقت کم کم لذت میبری، از کلماتی که در تمام عمر داری تکرارشان می کنی. تکرار هیچ چیز جز نماز در این دنیا قشنگ نیست @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
آنان که به من کردند، مرا هشیار کردند.. آنان که از من کردند، به من راه و رسم زندگی آموختند.. آنان که به من کردند، به من صبر وتحمل آموختند.. آنان که به من کردند، به من مهر، وفا و دوستی آموختند.. پس خدایا... به همه آنان که باعث دنیوی و اُخروی من شدند؛ خیر و نیکیِ دنیا و آخرت عطا بفرما @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
یاد آن روزها که می افتم، دلم حسابی تنگ می شود؛ تنگِ تنگ. عکس ها را در می آورم و دوباره چند باره نگاهشان می کنم. صدایش را می شنوم که می گوید « چه خبر؟ چی دارین ؟ تیر ؟ ترکش؟ خمپاره ؟ » بعضی وقت ها هم این دل تنگی ها بغض می شود و می رود جمع می شود ته گلو. هیچ کاریش هم نمی شود کرد. راه می افتم سمت جنوب ، دهلاویه . آن جا می ایستم روبه رویش ، سلام می کنم و سرم را می اندازم پایین ، منتظر که بگوید «چه خبر؟ باز کتونی هاتو زدی زیر بغلت برگردی اهواز؟»  تا بغضم حسابی باز شود. @pelakkhakii 👈🌷🕊
🌹✨🌹✨🌹 🌱نام ِ که میآید ؛ واژه ها تعظیـــم میکنند .. 🌱درست مثل ِ عمار ... مثل ِ حمزه.. مثل ِ کاش میشد "چمــران" شد ... 🌷 @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
یاد آن روزها که می افتم، دلم حسابی تنگ می شود؛ تنگِ تنگ. عکس ها را در می آورم و دوباره چند باره نگاهشان می کنم. صدایش را می شنوم که می گوید « چه خبر؟ چی دارین ؟ تیر ؟ ترکش؟ خمپاره ؟ » بعضی وقت ها هم این دل تنگی ها بغض می شود و می رود جمع می شود ته گلو. هیچ کاریش هم نمی شود کرد. راه می افتم سمت جنوب ، دهلاویه . آن جا می ایستم روبه رویش ، سلام می کنم و سرم را می اندازم پایین ، منتظر که بگوید «چه خبر؟ باز کتونی هاتو زدی زیر بغلت برگردی اهواز؟»  تا بغضم حسابی باز شود. @pelakkhakii 👈🌷🕊
از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم! اولین کوچه به نام ؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی... جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم... 🔹🔹 دومیـن کوچه و ... لبخنـد ملیحـی برچهره و.. نگاه خاصی داشت... خـادم اهـل بیـت بود! مبارزه با ،نگهبانی ... کم آوردم... گذشتم.. 🔹🔹 به سومین کوچه رسیدم! ... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... 🔹🔹 به چهارمین کوچه! ... آقا حمید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی!؟ برای دفاع از !!؟ همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم... 🔹🔹 به پنجمین کوچه و ... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم،از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... 🔹🔹 ششمـین کوچه ؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از از کوچه گذشتم... 🔹🔹 هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان میکرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم... 🔹🔹 هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را میکردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ارباب... 🔹🔹 پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان... . اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود. . دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد... .. از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا،نمی توان گذشت... @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
: 🌱🌼 نمازهایت را عاشقانه بخوان ! حتی اگر خسته ای یا حوصله نداری، قبلش فکر کن چرا داری نماز میخوانی و با چه کسی قرار ملاقات داری. آن وقت کم کم لذت میبری از کلماتی که در تمام عمر داری تکرارشان می کنی. تکرار هیچ چیز جز نماز در این دنیا قشنگ نیست… @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
گام برداشتن در عشق هزینہ میخواهد! هزینہ هایے ڪہ انسان را عاشق... و بعد.. میڪند.. 🌷 @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌹شهید مصطفی چمران 📹 کلیپ «مرد خدا» ، برگزیده بیانات امام خامنه ای رهبر حکیم انقلاب اسلامی درباره شهید چمران 👈 در این ویدیو ابعاد مهم وجودی شهید دکتر چمران به عنوان نمونه‌ یک انسان کامل همچون دانش، حضور قلب دایمی، بی‌اهمیتی به دنیا و مقام، هنرمندی، لطافت روح و در عین حال شجاعت و سختکوشی در کلام رهبر بزرگوار انقلاب بازخوانی می‌شود. ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
🔗جای خالی که در وصیت نامه ی خود چنین گفته بود: خوش دارم هیچ‏کس مرا نشناسد، هیچ‏کس از غم‏ها و دردهایم آگاهی نداشته باشد، هیچ‏کس از راز و نیازهای شبانه‏ ام نفهمد، هیچ‏کس اشک‏های سوزانم را در نیمه‏ های شب نبیند، هیچ‏کس به من محبت نکند، هیچ‏کس به من توجه نکند، جز خدا کسی را نداشته باشم، جز خدا با کسی راز و نیاز نکنم، جز خدا انیسی نداشته باشم، جز خدا به کسی پناه نبرم!🙃♥️ 🌹
... فكر می كنیم كه آسمان در غم ما خواهد گریست و یا دل سنگ از درد ما آب خواهد شد، یا گردش ستارگان متوقف خواهد گشت... اما بعد می فهمیم كه در این دنیای بزرگ میلیونها انسان مثل ما آمده اند و رفته اند و هیچ تغییری در گردش روزگار بوجود نیامده است... این ما هستیم كه مغروریم و خود را بزرگ می پنداریم... ولى از کاهى كوچك هم، كمتریم ... از دست‌نوشته های
💔 ...از آن دنیاى مادى و راحت طلبى گذشتم و به دنیای درد و محرومیت، رنج و شكست، اتهام و فقر و تنهایى قدم گذاشتم. با محرومین، همنشین شدم و با دردمندان و شكسته دلان هم آواز گشتم. از دنیاى سرمایه‌داران و ستمگران گذشتم و به عالم محرومین و مظلومین وارد شدم و با تمام این احوال متأسف نیستم... ✍🏻راستی تحولات شهیدچمران عجیب است از برپایی تجمع در امریکا گرفته تا لبنان بعد هم جنگ ایران.... دست‌نوشته های ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📌 مناجات زیبای شهید چمران با حق تعالی با صدای شهید 🔹️ شهید چمران مردی وارسته، با عواطف عمیق انسانی بود. راز و نیازهای عارفانه‌اش، در دست نوشته‌هایی که از او به جا مانده، حاکی از عشق و علاقه خالصانه او به خدا و اوج محبت و دوستی‌اش نسبت به همنوعانش است، چنان که دوستانش لقب «خدای عشق» را به او داده بودند. دعوتید به پلاک خاکي👇👇🌷🕊 @pelakkhakii
: دل؛ تنها نردبانی است که آدمی را به آسمان می رساند.🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 از ناسا تا دهلاویه 💠 مصطفی چمران در آمریکا به جایی رسید که برای خیلی‌ها آرزو بود. اما هدف چمران بزرگ‌تر از ناسا و دکتری بود. او به لبنان و ایران آمد تا روی ماه خدا را ببوسد. این‌جا قصه یک دانشمندِ شهید را مرور کردیم. دعوتید به پلاک خاکي👇👇🌷🕊 @pelakkhakii
chamran_01.mp3
1.68M
🎙صدای را میشنوید... این چند دقیقه برای کسایی که میخوان راه شهدا رو ادامه بدن گوش دادنش لازمه.. دعوتید به پلاک خاکي👇👇🌷🕊 @pelakkhakii
✳️ مصطفی که روی تخت نمی‌خوابد! 🔻 رفته بودم بعلبک لبنان، تا مصطفی را ببینم. آنجا هتلی در اختیار امام موسی صدر بود. امام گفت: «برو ببین مصطفی کجاست؟» چون هتل در اختیار امام بود، همهٔ اتاق‌ها را گشتم، اما پیدایش نکردم. وقتی به امام صدر گفتم که پیدایش نکردم، گفت: «مصطفی که روی تخت نمی‌خوابد؛ برای پیدا کردن او باید روی نیمکت‌ها و یا در بین افرادی که روی زمین خوابیده‌اند، جست‌وجو کنی!» راست می‌گفت؛ بالاخره یافتمش. روی زمین دراز کشیده بود و کتش را هم انداخته بود روی صورتش. 📚 از کتاب | خاطراتی از
و سلام بر او که می گفت: «راستی چیست؟! احساسی که در آن تمام ذرات وجود به ارتعاش در آید، جسم می سوزد می جوشد، اشک فرو می ریزد روح به پرواز در می آید و جز نمی بیند و جز نمی خواهد» دعوتید به پلاک خاکی 👇💚 @pelakkhakii