#شهید_حاج_حسین_خرازی:
ما لشگر امام حسینیم، حسین وار هم باید بجنگیم.
اگر بخواهیم قبر شش گوشه امام حسین ع را در آغوش بگیریم کلامی و دعایی جز این نباید داشته باشیم: اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد
@pelakkhakii 👈👈🌷🌷
بخشےاز وصیت نامـہ #شهید_محمود_ڪاوه:
🍃اگر امروز بـہ انقلاب ما خدشـہ واردشود بدانید ڪـہ بـہ #مسلمان هاے جهان خدشـہ وارد شدہ است و اگر بـہ #انقلاب ما رونق دادہ شود، آنها پیروز شدہ اند. 👌👌
@pelakkhakii 👈👈🌷🌷
هدایت شده از شهید مدافع حرم جواد محمدی
🌸🍃
#دلنوشتھ
اولین باری که دیدمش موقع اعزام بود.
همه توی اتوبوس سوار شده بودیم.
حال و هوای معنوی عجیبی بین بچه ها بود و هرکس زیرلب چیزی زمزمه میکرد
که یهو یکی پرید وسط اتوبوس و شروع کرد به لطیفه گفتن و شوخی با بچه ها....
یه بمب انرژی بود.
از این طرف میرفت به اون طرف و با گوشی از بچه ها فیلم میگرفت و میگفت
یه دهن بخون وقتی شهید شدی یه چیزی ازت داشته باشیم :))
.
حالا با یاد اون خاطره ها
چشمامون از دوریش، گریون میشه
اما لبخند به روی لبامون میاد...
#جواد
خیلی با بقیه فرق داشت....
#شهیدجوادمحمدی
#شھید_روزه_دار
#خاطره
♥️ @javad_mohammady ❤️
🇮🇷ڪانال شهیـد جواد محمـدی🇮🇷
⚫️صفحه اینستاگرام پاسدار شهید جواد تیموری پس از شهادتش.
او دو سال پیش در چنین روزهایی در حادثه تروریستی مجلس با زبان روزه به شهادت رسید.
@pelakkhakii 👈👈🌹
هدایت شده از هوالشهید🇵🇸🇮🇷
اگر بنده اش شوی
عاشقت می شود...
اگر عاشقت شود تو را میخرد.
اگر تو را بخرد، نمی میری.
شهید میشوی...
شهید میشوی...ش ه ی د...
#خدایا_عاشقم_کن
#سحر_شهریاری
@saharshahriary
هدایت شده از هوالشهید🇵🇸🇮🇷
هرکجا هستید خوب و موثر باشید
و آنجا را مرکزجهان بدانید
تا
کم نگذارید
تا
کم نیاورید...
شک نکنید
تا #شهیدانه زندگی نکنید، شهید نمیشوید...
#مصطفای_اندیشه_ها
#سحر_شهریاری
@saharshahriary
هدایت شده از هوالشهید🇵🇸🇮🇷
6.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بگذار کعبه بسوزد
بگذار اصل، هویت، ریشه بسوزد.
بگذار
شرف، جهاد، غیرت
دین
و
امام معصوم
بسوزد
اما مذاکره، مصلحت و سیاست زبیریان نسوزد...
#ننگ_برتدبیروامیدتان
#سحر_شهریاری
@saharshahriary
#شهیددکترمصطفی_چمران
🔴 خاطره ای خنده دار 😄
💞 از زبان همسر شهید میخوانیم:
«همان غذایی را می خورد که همه می خوردند و در اهواز ما غذایی نداشتیم. یک روز به ناصر فرج اللهی گفتم:«این طور نمیشود. مصطفی خیلی ضعیف شده، خونریزی کرده، درد دارد. باید خودم برایش غذا بپزم و از او خواستم یک #زود_پز برایم بیاورد. خودم هم رفتم شهر مرغ خریدم برای مصطفی سوپ درست کنم. ناصر گفت:«دکتر قبول نمی کند. گفتم:«نمی گذاریم مصطفی بفهمد. می گوییم ستاد درست کرده. من با احساس برخورد می کردم، او احتیاج به تقویت داشت.دلم خیلی برایش می سوخت. زود پز را چون خودمان گاز نداشتیم بردیم اتاق کلاه سبزها. آن جا اتاق افسرهای ارتش بود و یخچال ، گاز و... داشت. به ناصر گفتم:«وقتی زود پز سوت زد هر کس در اتاق بود نیم ساعت بعد گاز را خاموش کند.»
ناصر رفت زودپز را گذاشت.
آن روز افسرها از پادگان آمده بودند و آن جا جلسه داشتند. من در طبقه بالا نماز می خواندم. یک دفعه صدای انفجاری شنیدم که از داخل خود ستاد بود.
فکر کردیم توپ به ستاد خورده❗️ افسرها از اتاق می دویدند بیرون و همه فکر می کردند اینها ترکش خورده اند.😁بعد فهمیدم زود پز سوت نکشیده و وسط جلسه شان منفجر شده. اتفاق خنده دار و در عین حال ناراحت کننده ای بود. همه می گفتند:«جریان چی بوده ؟ زود پز خانم دکتر منفجر شده و... .» نمی دانستم به مصطفی چطور بگویم که ما چه کرده ایم در ستاد. برگشتم بالا و همان طور می خندیدم. گفتم:«مصطفی یک چیز به شما بگویم ناراحت نمی شوید؟»
گفت:«نه.» گفتم:«قول بدهید ناراحت نشوید.» دوست داشتم قبل از دیگران خودم ماجرا را به او بگویم. بعد تعریف کردم همه چیز را و مصطفی می خندید و می خندید و به من گفت:«چه کردید جلوی افسرها؟ چرا اصرارداشتید به من سوپ بدهید ؟ ببینید خدا چه کرد.»😄
📕 کتاب نیمه پنهان ماه
👇👇پلاک خاکی اینجاست🌷🕊
@pelakkhakii
👆👆