eitaa logo
پلاک خاکی
2.7هزار دنبال‌کننده
11.1هزار عکس
5.4هزار ویدیو
35 فایل
به محفل رهروان شهدا خوش آمدید❤️🌷 شهدا اگر به دادم نرسید از دست رفته ام... کانال های دیگر ما متفاوت و ناب حتما عضو شوید👇 @saharshahriary @ghonooteghalam
مشاهده در ایتا
دانلود
🌿اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا اَبا عَبْدِاللهِ وَعَلَى الاَْرْواحِ الَّتي حَلَّتْ بِفِنائِكَ عَلَيْكَ مِنّي سَلامُ اللهِ اَبَداً ما بَقيتُ وَبَقِيَ اللَّيْلُ وَالنَّهارُ وَلا جَعَلَهُ اللهُ آخِرَ الْعَهْدِ مِنّي لِزِيارَتِكُمْ، اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ وَعَلى عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَوْلادِ الْحُسَيْنِ وَعَلى اَصْحابِ الْحُسَيْن🌿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
| قسمتِ کیا شده این لحظه؟؟🥺❤️ @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
[و‌چگونہ‌از‌جآن‌نگذرد آنکہ‌مےداند‌جآن بهاےدیداراستـــ...؟!❤️✨] @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
باید به این بلوغ برسیم که ... ❤️ @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍃شهید ابراهیم هادی ! وقتی نگاه تو به مـن دوخته شده، نباید دست از پا خطا کنـم... تـو هم شهیدی هم شـاهـدی و هم سنگ‌صبور بی قراری‌های من..❤️ @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یاد آن روزها که می افتم، دلم حسابی تنگ می شود؛ تنگِ تنگ. عکس ها را در می آورم و دوباره چند باره نگاهشان می کنم. صدایش را می شنوم که می گوید « چه خبر؟ چی دارین ؟ تیر ؟ ترکش؟ خمپاره ؟ » بعضی وقت ها هم این دل تنگی ها بغض می شود و می رود جمع می شود ته گلو. هیچ کاریش هم نمی شود کرد. راه می افتم سمت جنوب ، دهلاویه . آن جا می ایستم روبه رویش ، سلام می کنم و سرم را می اندازم پایین ، منتظر که بگوید «چه خبر؟ باز کتونی هاتو زدی زیر بغلت برگردی اهواز؟»  تا بغضم حسابی باز شود. @pelakkhakii 👈🌷🕊
ایـن را هرگـز فرامـوش نڪنید تـا خـود را و ندهیـم ، جامـعہ ساخـتہ نمے شـود . @pelakkhakii 👈🌷🕊
چشم و گوشتان به ولی فقیه باشد ... @pelakkhakii 👈🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سردار شهید حاج حسین همدانی که از او به عنوان «بزرگ‌ترین فرماندهان جنگ سوریه»، «نابغه‌ جنگ‌های ناهمتراز در غرب آسیا» و «مرد شماره 2 سپاه» ياد مي‌شود، در کنار حاج احمد متوسلیان، شهید محمدابراهیم همت و شهید محمود شهبازی از بنیانگذاران تیپ 27 محمد رسول‌الله(ص) شناخته مي‌شود. حاج حسین همدانی که قبل از پیروزی انقلاب اسلامی در امر مبارزه فعال بود، در دوران پس از جنگ تحمیلی، مسئولیت‌های متعددی در سپاه و بسیج داشته است؛ فرماندهي سپاه پاسداران استان همدان، فرماندهی لشکر 27 محمد رسول‌الله(ص) و سپاه پاسداران تهران و مشاور فرمانده کل سپاه، بخشی از مسئولیت‌های اوست. سردار همدانی در سال 1390 به عنوان فرمانده راهبردی در ميدان نبرد سوريه حاضر شد. او در آنجا به «ابووهب» معروف بود. تشکیل گروه‌های دفاع مردمی ایده‌ او برای نجات سوریه از بحران بوده است. حاج حسین همدانی سرانجام روز 16 مهر 1394 در مسیر استان حماء در جنوب شرقی حلب به شهادت رسید. ۱۶ مهر سالروز شهادت سردار پر افتخار کشور، سردار حاج حسین همدانی 🚩 @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
من این رقص و دست را در شهید همدانی دیدم ... روایت حاج قاسم از آخرین دیدار با شهید همدانی عزیز! 🌺سالگرد عروج عاشقانه شهیدحاج حسین همدانی‌ گرامی باد🌺 @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
🕊◾️امروز سالروز شهادت سرلشگر است. عزیزی که تمام عمر، جوانی، عشق و زندگیش را پای انقلاب اسلامی، دفاع مقدس و تقویت جبهه جهانی مقاومت گذاشت و عاقبت به مراد دل خود رسید... 🍂حبیب سپاه فاتح بسیاری از میادین بود و همواره در حسرت رفقای شهیدش اشک می ریخت... ‌✨✨💚✨✨ 🌸🍃‌‌رو کرد به دخترم زهرا گفت: «وقتی گره‌های بزرگ به کارتون افتاد، از خانم کمک بخواید. گره‌های کوچیک رو هم از شهدا بخواید براتون باز کنن.» 📚از کتاب «خداحافظ سالار» 📎خاطرات پروانه چراغ‌نوروزی،همسر سرلشکر شهید حاج حسین همدانی به قلم حمید حسام ‌ ‌✨✨💚✨✨ 🕊❤️سردار سر لشگر شهید حاج حسین همدانی: 🔻نمیتوانیم با آمریکایی ها قدم بزنیم و انتظار شفاعت شهدا رو داشته باشیم. @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
معرفت پشه‌ها برای دیدن یکی از دوست های جانبازم، رفته بودم آسایشگاه امام خمینی (ره) که در شمالی ترین نقطه تهران است. فکر می کردم از مجهزترین آسایشگاه های کشور باشد، که نبود. بیشتر به خانه ای بزرگ شبیه بود. دوستم نبود، فرصتی شد به اتاق های دیگر سری بزنم. اکثر جانبازها آنجا قطع نخاع بودند، برخی قطع نخاع گردنی، یعنی از گردن به پایین حرکت نداشتند، بسیاری از کمر، بعضی نابینا بودند، بعضی جانباز از هر دو دست. و من چه می دانستم جانبازی چیست، و چه دنیایی دارند آن ها... جانبازی که ۳۵ سال بود از تخت بلند نشده بود پرسید؛ "کاندیدا شده ای! آمده ای با ما عکس بگیری؟" گفتم نه! ولی چقدر خجالت کشیدم. حتی با دوربین موبایلم هم تا آخر نتوانستم عکسی بگیرم. می گفت اینجا گاه مسئولی هم می آید، البته خیلی دیر به دیر، و معمولا نزدیک انتخابات! همه اینها را با لبخند و شوخی می گفت. هم صحبتی گیر آورده بود، من هم از خدا خواسته! نگاه مهربان و آرام اش به من تسلی می داد. وقتی فهمید در همان عملیاتی که او ترکش خورده من هم بوده ام، خیلی زود با من رفیق شد. پرسیدم خانه هم می روی؟ گفت هفته ای دو هفته ای یک روز، نمی خواست باعث مزاحمت خانواده اش باشد! توضیح می داد خانواده های همه جانبازهای قطع نخاع خودشان بیمار شده اند، هیچکدام نیست دیسک کمر نگرفته باشند. پرسیدم اینجا چطور است؟ شکر خدا را می کرد، بخصوص از پرسنلی که با حقوق ناچیز کارهای سختی دارند. یک جور خودش را بدهکار پرسنل می دانست. گفتم: بی حرکتی دست و پا خیلی سخت است، نه؟ با خنده می گفت نه! نکته تکاندهنده و جالبی برایم تعریف کرد، او که نمی توانست پشه ها را نیمه شب از خودش دور کند، می گفت با پشه های آنجا دیگر دوست شده است... می گفت "نیمه شب ها که می نشینند روی صورتم، و شروع می کنند خون مکیدن، بهشان می گویم کافیست است دیگر!" می گفت خودشان رعایت می کنند و بلند می شوند، نگاهم را که می بینند، می روند. شانس آوردم اشک هایم را ندید که سرازیر شده بودند. نوجوان بوده، ۱۶ ساله که ترکش به پشت سرش خورده و الان نزدیک ۵۰ سالش شده بود. و سال ها بود که فقط سقف بی رنگ و روی آسایشگاه را می دید. آخر من چه می دانستم جانبازی چیست! صدای رعد و برق و باران از بیرون آمد، کمک کردم تختش را تا بیرون سالن بیاوریم، تا باران نرمی که باریدن گرفته بود را ببیند. چقدر پله داشت مسیر! پرسیدم آسایشگاه جانبازهای قطع نخاع که نباید پله داشته باشد. خندید و گفت اینجا ساختمانش مصادره ای است و اصلا برای جانبازها درست نشده است. خیلی خجالت کشیدم. دیوارهای رنگ و رو رفته آسایشگاه، تخت های کهنه، بوی نم و خفگی داخل اتاق ها... هر دقیقه اش مثل چند ساعت برایم می گذشت. به حیاط که رسیدیم ساختمان های بسیار شیک روبرو را نشانم داد. ساختمان هایی که انگار اروپایی بودند. می گفت اینها دیگر مصادره ای نیستند، بسیاری از این ساختمان ها بعد از جنگ ساخته شده، و امکاناتش خیلی بیشتر از آسایشگاه های جانبازهاست. نمی دانستم چه جوابش را بدهم. تنها سکوت کردم. می گفت فکر می کنی چند سال دیگر ما جانبازها زنده باشیم؟ یکه خوردم. چه سئوالی بود! گفتم چه حرفی می زنی عزیزم، شما سرورِ مایید، شما افتخار مایید، شما برکت ایرانید، همه دوستتان دارند، همه قدر شما را می دانند، فقط اوضاع کشور این سال ها خاص است، مشکلات کم شوند حتما به شما بهتر می رسند. خودم هم می دانستم دروغ می گویم. کِی اوضاع استثنایی و ویژه نبوده؟ کِی گرفتاری نبوده. کِی برهه خاص نبوده اوضاع کشور... چند دقیقه می گذشت که ساکت شده بود، و آن شوخ طبعی سابقش را نداشت. بعد از اینکه حرف مرگ را زد. انگار یاد دوستانش افتاده باشد. نگاهش قفل شده بود به قطره های ریز باران و به فکر فرو رفته بود. کاش حرف تندی می زد! کاش شکایتی می کرد! کاش فریادی می کشید و سبک می شد! و مرا هم سبک می کرد! یک ساعت بعد بیرون آسایشگاه بی هدف قدم می زدم. دیگر از خودم بدم می آمد. از تظاهر بدم می آمد. از فراموش کاری ها بدم می آمد. از جانباز جانباز گفتن های عده ای و تبریک های بی معنای پشتِ سر هم. از کسانی که می گویند ترسی از جنگ نداریم همان ها که موقع جنگ در هزار سوراخ پنهان بودند. و این روزها هم، نه جانبازها را می بینند نه پدران و مادران پیر شهدا را... بدم می آمد از کسانی که نمی دانند ستون های خانه های پر زرق و برقشان چطور بالا رفته! از کسانی که جانبازها را هم پله ترقی خودشان می خواهند! کاش بعضی به اندازه پشه ها معرفت داشتند وقتی که می خوردند، می گفتند کافیست! و بس می کردند، و می رفتند، ما چه می دانیم جانبازی چیست... @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
این خودش به اندازه یه اربعین روضه داره....😭
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرزند شهید مدافع حرم شبی دلتنگ پدر بود و مادر عکس شهید را به نشان داد تا آرامش بگیرد و از او فیلم گرفت... @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
⭕️ شاید مهم‌ترین چیزی که اربعین میتونه به سبک زندگی ما اضافه کنه یا ثبتش کنه، «اعتماد به خداست». هیچ کدوم از ما در طول مسیر نگران آب و غذا و جای خواب و... نیستیم. کاش همین اعتماد رو طول زندگی به خدا هم داشته باشیم @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
ولی ما که نمیدونیم... @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
‏عجب اربعین غریبیست بی سردار... انتقامت نزدیک است فرمانده @pelakkhakii 👈👈🌷🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✅✅✅✅✅✅ *⛔ روحانی کنایه‌وار گفته "خدا به ما عقل داده! کسی نمیتواند برود وسط سیل بگوید که من نمیترسم!"* *جناب روحانی!* *با فرمولی که شما برای عقل دادید از شهید فهمیده گرفته تا حاج قاسم زیر علامت سوال قرار می گیرند، لطفا حواستان به عرایضتان باشد، درحال حاضر اگر از مردم کوچه و بازار هم بپرسید بی عقل کیست می گوید:* *بی عقل کسی است که علی رغم هشدارهای دلسوزانه مقام معظم رهبری با آمریکایی ها مذاکره کرد و حاصلش برجام نافرجام بود!!!* *بی عقل کسی است که گفت امضای کری تضمین است!!!* *بی عقل کسی است که گفت من با کدخدا می بندم!!* *بی عقل کسی است که گفت آب خوردن مردم هم با برجام حل می شود!!!* *بی عقل کسی است که با خلف وعده کدخدا باز آویزان آنهاست!!* *بی عقل کسی است که دم از برجام منطقه ای می زند!!!* *بی عقل کسی است که دنبال تصویب رسمی Fatf و خودتحریمی است!!* *بی عقل کسی است که منتقدان را بی شناسنامه و برو به جهنم خطاب می کند!!* *بی عقل کسی است که کادر درمان بیمارستان ها اعم از پزشکان و پرستاران و نیروهای جهادی مستقر در بیمارستان ها مانند طلبه های جهادگر، که در خط مقدم مبارزه در کرونا مشغول فعالیت هستند را بی عقل خطاب می کند!!!* *بی عقل کسی است که آن شهید پاره پاره تن را که خودش را روی مین منور انداخت تا عملیات لو نرود را بی عقل خطاب می کند!!؟* *جناب آقای روحانی در صحنه نبرد عاشورا وقتی حضرت ابالفضل العباس(ع) به شریعه فرات رسید، عقل گفتا تشنه ای آبی بنوش، عشق گفتا در وفاداری بکوش... با توجیه شما حضرتش باید آب میخورد نفسی تازه می کرد تا بتواند به برادرش بیشتر خدمت کند، همانگونه که شما به برادرتان خدمت کرده اید، ولی هیهات که او عباس ابن علی و شما حسن فریدون هستید....* *آری،تعریف عقل در قاموس سربازان امام خامنه ای با شاگردان غریق کوشک فرق می کند، از زمین تا به عرش....* @pelakkhakii 👈👈🌷🕊