گفتم: یا لیتنا کنا معک
حسین جان!!!
ای کاش در کربلا بودم و یاریتان می کردم.
گفت: دیر نشده، یک حسین زنده دیگر هست به نام مهدی موعود،
او را یاری کن.
❤️لحظِھاےبآشُہَــدا❤️
🍃|ʝσɨŋ|
🔜 @Muoud_313
📖کتاب عارف ۱۲ ساله
🔸🔸 در تخریب همراه بچه های تخریب شرکت داشت. کار های خدماتی متعدد و شاید خسته کننده بر عهده می گرفت و دیگر کسی شک نداشت رضا مرد این ِمیدان است.🔸🔸
#گزیده_کتاب
#عارف_12_ساله
#شهید_رضا_پناهی
#کتاب_شهدا
#همکلاسی_آسمانی
❤لَحظِھاےبآشُہَــدا❤
🍃|ʝσɨŋ|
🔜 @Muoud_313
ی بنده خدا تو حج، پرده كعبه رو گرفته بود می گفت: خدایا توبه…
دیگه برای حیف نون جوك نمی سازم! یه دفعه حیف نون میزنه رو شونش میگه : داداش قبله از كدوم طرفه؟ بنده خدا داد میزنه: خدایا! خاطره كه می تونم تعریف كنم؟😁😊😁😊😁😊😁😊😁😊😁😊😁😊😁😁😊😁😊😁😊
🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅
💢موضوع: توبه
💠آیه
. اَلَم یَعلَمُوا أَنَّ اللهَ هُوَ یَقبَلُ التَّوبَةَ عَن عِبادِهِ «آیا نمی دانستند که فقط خداوند توبه را از بندگانش می پذیرد.
💠روایت
پیامبر خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم فرمود: توبه کننده نزد خدا مقام و منزلتی دارد که برای احدی از مردم چنان منزلتی وجود ندارد
💠داستان
مقام توبه کننده نزد خدا
یک قصاب به دختر همسایه اش علاقه مند شده بود. روزی که پدر و مادر دختر، او را برای کاری به روستایی فرستاده بودند، قصاب نزد آن دختر رفت و خواست به او نزدیک شود؛ اما آن دختر به او گفت: علاقه من به تو بیش از علاقه تو به من است؛ ولی من از خدا می ترسم!
قصاب گفت: چرا من از خدا نترسم؟! آن گاه توبه کرد، دختر را تنها گذاشت و به طرف روستای خود حرکت کرد.
هوا بسیار گرم بود، تشنگی شدیدی بر قصاب عارض شد، به طوری که نزدیک بود هلاک شود. در این هنگام عارف آن زمان را دید و از او کمک خواست. عارف گفت: بیا از خدا بخواهیم ابری بفرستد تا در سایه آن راه برویم و به آبادی برسیم.
قصاب گفت: من که کار خیری نکرده ام تا دعایم مستجاب شود.
عارف گفت: من دعا می کنم و تو آمین بگو. عارف دعا کرد و قصاب آمین گفت. ناگاه ابری آمد و بر سر آن ها سایه افکند و چون به نقطه جدایی رسیدند، قصاب از عارفخداحافظی کرد که به خانه خود برود، ابر هم بالای سر او رفت. عارف خدا نزد قصاب بازگشت و به او گفت: ابر بالای سر تو آمد، بگو چه عملی انجام داده ای؟ آن گاه قصاب جریان خود را بازگو کرد.
❤️لحظِھاےبآشُہَــدا❤️
🍃|ʝσɨŋ|
🔜 @Muoud_313
ظهࢪهاۍرمضاݩذکرحسیــنمیگویم...
بردننامحسیــنوقتعطشمےچسبد...
❤️لحظِھاےبآشُہَــدا❤️
🍃|ʝσɨŋ|
🔜 @Muoud_313
#ترکش_بیسواد🤣
دکتـــ👨🏻⚕ـــر با خنده بهش گفت: برادر!
مگه پشت لباست ننوشتی ورود هرگونه تیر و ترکش ممنوع !!🚫
پس چرا مجروح شدی؟!🤕
😅😂
گفت: دکتر جان! ترکشه بیسواد بوده! تقصیر من چیه؟!🤕🤷♂
🤣
#طنز
#خاطرات_طنز_شهدا
❤️لحظِھاےبآشُہَــدا❤️
🍃|ʝσɨŋ|
🔜 @Muoud_313