eitaa logo
پیک آشنا😍✋
331 دنبال‌کننده
61هزار عکس
55.8هزار ویدیو
118 فایل
اُدْعُ الی سبیل ربک بالحکمةوالموعظةالحسنةوجادلهم بالتي هي احسن...~ مردم رابابرهان واندرزنیکوبه راه پروردگارت فراخوان وبابهترین شیوه مباحثه کن...~ حدیثِ دوست نگویم مگر به حضرتِ دوست که آشنا، سخنِ آشنا نگه دارد
مشاهده در ایتا
دانلود
11.52M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بدون تعارف با مامور پلیسی که توسط گروهک تروریستی جیش الظلم تیر خلاص خورد ولی زنده ماند! ‌
♦️هشدار پلیس فتا: پیام‌های الزام به رعایت شئونات، حاوی لینک نیستند رییس مرکز امداد و فوریت های سایبری پلیس فتا فراجا: 🔹پیام‌های الزام به رعایت شئونات، حاوی لینک نیستند و هر گاه فرد از طریق لینک ارسال شده به درگاه بانکی ارجاع داده شد، قطعاً یک کلاهبرداری اینترنتی رخ‌ داده است. افراد می‌توانند از طریق شماره‌تلفن ۰۹۶۳۸۰ در این باره تحقیقات لازم را به عمل آورند. 💯🔸ویژه نصف جهان ، سریع|مردمی 🇮🇷 به کانال ویژه نصف جهان بپیوندید👇 https://eitaa.com/sfhtw_031 ارتباط با ما: @ertebat_ve_nesfe_J
38.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
درد و دل مادر شهید مفقودالاثر قمی با پیکر شهید گمنام🌷 مسئول محترم خوب نگاه کن... نظام اسلامی با خون دل به اینجا رسیده. این مادران هنوز دارند برای صندلی که شما رویش نشسته ای، از جان هزینه می دهند. نکند شرمنده ی رویشان شوی... 🆔 @Clad_girls | دختران چادری
⚽صاحب این شکم را می‌شناسید!؟ مالک این شکم بزرگ که در تصویر مشاهده می‌کنید، ‏دانیل بادیسلاو، دروازه بان ۱۳۰ کیلوگرمی رومانیایی بود که باعث سقوط تیمش از درجه دوم به چهارم شد اما باشگاه قادر به بیرون کردن وی نبود، زیرا مادرش از مالکین و حامیان باشگاه بود. چهار مربی به خاطر این موضوع استعفا دادند ‏و یک مربی نیز به علت سکته قلبی از دنیا رفت. یک بازیکن فیکس تیم نیز برای همیشه با فوتبال خداحافظی کرد! دانیال در ابتدا پست فوروارد را برای خود انتخاب کرد اما چون قادر به دویدن نبود ناچار پست دروازه‌بانی را انتخاب کرد. به خاطر ناتوانی در گرفتن توپ نیز مربی مجبور بود‏ همه بازی‌ها را با ۷ دفاع و سه هافبک بازی پیش ببرد! جالب اینجا بود که او در بین یارانش بیشترین دستمزد را هم داشت!... ✍🏻نکته چقدر امثال دانیل (که نه شایستگی و نه لیاقت دارند) در جامعه ما زیادند، که باعث شده‌اند، عرصه بر افراد مستعد و کارآمد تنگ شود و از کارایی آنها در اداره امور مردم استفاده نشود!
♦️دختر سوری نوشته: «ای شوالیه‌ی ایرانی! در این لحظه که ت.روریست‌ها به پشت شهرها رسیدند و وحشت همه‌جا را گرفته، اگر بگویند جانت را بده تا حاج قاسم برگردد لحظه‌ای درنگ نخواهم کرد!» ‌
📝ادا کردن قرض پدر/ مناعت طبع را از پدرم یاد گرفتم. ✍پدرم نهصد تومان به بانک تعاون روستایی بدهکار بود. تصمیم گرفتم من به شهر بروم و به هر قیمتی قرض پدر را ادا کنم، اما پدر و مادرم مخالفت کردند. خلاصه اینکه با احمد و تاجعلی برای کار به کرمان رفتم. اولین بار بود که شهر و ماشین را می دیدم. 🔻احساس غریبی می کردم. درِ هر مغازه و کافه و رستوران و کارگاهی را می زدم و می گفتم : کارگر نمی خواهید؟ و همه یک نگاهی به قد کوچک و جثه نحیفم می کردند و جواب رد می دادند. به یک خانه در حال ساخت وارد شدم. استادکار به من نگاهی کرد و گفت : 🔻اسمت چیه؟ گفتم: قاسم گفت : چند سالته؟ گفتم : سیزده سال گفت: مگه درس نمی خونی!؟ گفتم: ول کردم. گفت: چرا؟! گفتم: پدرم قرض دارد. وقتی این را گفتم اشک در چشمانم جمع شد. منظره دستبند زدن به دست پدرم جلوی چشمم آمد و اشک بر گونه هایم روان شد و دلم برای مادرم هم تنگ شده بود. 🔻گفتم : آقا، تو رو خدا به من کار بدید. اوستا که دلش به رحم آمده بود، گفت: می تونی آجر بیاری؟ گفتم: بله. گفت: روزی دو تومان بهت میدم، به شرطی که کار کنی. خوشحال شدم که کار پیدا کرده ام. به مدت شش روز بعد از طلوع آفتاب تا نزدیک غروب در ساختمان نیمه ساز خیابان خواجو مشغول کار بودم. 🔻جثه نحیف و سن کم من طاقت چنین کاری را نداشت. از دستهای کوچکم خون می آمد. اوستا بیست تومان اضافه مزد بهم داد و گفت: این هم مزد این هفته ات. حالا حدود سی تومان پول داشتم. با دو ریال بیسکویت خریدم و پنج ریال دادم و چهار عدد موز خریدم. خیلی کیف کردم، همه خستگی از تنم بیرون رفت. اولین بار بود که موز می خوردم. شب در خانه عبدالله تخم مرغ گوجه درست کردیم و خوردیم. 🔻عبدالله معتقد بود من نمی توانم این کار را ادامه بدهم، باید دنبال کار دیگری باشم. پولهایم را شمردم.، تا نهصد تومان هنوز خیلی فاصله داشت. یاد مادر و خواهر و برادرانم افتادم. سرم را زیر لحاف کردم و گریه کردم و با حالت گریه به خواب رفتم. صبح با صدای اذان از خواب بیدار شدم. از دوران کودکی نماز می خواندم. 🔻نمازم را که خواندم به یاد امامزاده سیدِ خوشنام، پیر خوشنام در روستا افتادم. ازش طلب کردم و نذر کردم اگر کار خوبی پیدا کردم یک کله قند داخل امامزاده بگذارم. صبح به اتفاق تاجعلی و عبدالله راه افتادیم. به هر مغازه، کافه، کبابی و هر درِ بازی که می رسیدیم سرک می کشیدیم و می گفتیم: آقا، کارگر نمی خوای؟ همه یک نگاهی به جثه ضعیف ما می کردند و می گفتند: نه. 🔻تا اینکه یک کبابی گفت که یک نفرتان را می خواهم با روزی چهار تومان. تاجعلی رفت و من ماندم. جدا شدنم از او در این شهر سخت بود. هر دو مثل طفلان مسلم به هم نگاه می کردیم، گریه ام گرفته بود. عبدالله دستم را کشید و من هم راه افتادم، تا آخر خیابان به پشت سرم نگاه می کردم. حالا سه روز بود که از صبح تا شب به هر درِ بازی سر می زدم. 🔻رسیدیم داخل یک خیابان که تعدادی هتل و مسافرخانه در آن بود. به آخر خیابان رسیدیم و از پله های ساختمانی بالا رفتم. مردی پشت میز نشسته بود و پول می شمرد. محو تماشای پولها شده بودم و شامه ام مست از بوی غذا. آن مرد با قدری تندی گفت : چکار داری؟! با صدای زار گفتم: آقا، کارگر نمی خوای؟ آن قدر زار بودم که خودم هم گریه ام گرفت. 🔻چهره مرد عوض شد و گفت : بیا بالا. بعد یکی را صدا زد و گفت : یک پرس غذا بیار. چند دقیقه بعد یک دیس برنج با خورشت آوردند. اولین بار بود که آن خورشت را می دیدم. بعداً فهمیدم به آن چلوخورشت سبزی می گویند. به خاطر مناعت طبعی که پدرم یادم داده بود با وجود گرسنگی زیاد و خستگی زیاد گفتم : نه، ببخشید، من سیرم. آن شخص که بعداً فهمیدم نامش حاج محمد است، با محبت خاصی گفت: پسرم، بخور. غذا را تا ته خوردم. 🔻حاج محمد گفت : از امروز تو می تونی این جا کار کنی و همین جا هم بخوابی و غذا هم بخوری. روزی پنج تومان هم بهت می دهم. برق از چشمانم پرید و از امامزاده سید خوشنام، پیر خوشنام تشکر کردم که مشکلم را حل کرد. پس از پنج ماه کار کردن شبی آهسته پولهایم را شمردم. سرجمع هزار و دویست و پنجاه تومان شد. 🔻از خوشحالی در پوست خودم نمی گنجیدم، هزار تومان برای پدرم پول فرستادم تا قرضش را ادا کند. 👈میدونید این کوچک مَرد بزرگ کی بوده؟؟؟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بنظر میرسید ایران موشک ناشناخته‌ای را آزمایش کرده است شی نورانی دیده شده در آسمان / از تهران، کرج، اراک، شهریار و شهرهای اطراف/حدود ساعت ۶:۲۰ صبح شنبه ۱۷ آذر .
♦️گزارش درباره اعدام‌های مخفیانه در حلب توسط هیئت تحریر الشام 🔹مجله آمریکایی نیولاینز به نقل از منابع محلی گزارش داد که در شهر حلب مواردی از ناپدید شدن افراد گزارش شده است. 🔹به گفته این منابع، این ناپدید شدن‌ها نتیجه اعدام‌هایی است که توسط گروه هیئت تحریر الشام بر اساس فهرست‌های از پیش تهیه‌شده انجام شده است. 🔹تاکنون اطلاعات بیشتری درباره تعداد افراد یا هویت آن‌ها منتشر نشده و این گزارش همچنان در دست بررسی است. ‌
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️الجولانی: من معتقدم ایران باید در رابطه با سوریه بازنگری کند و در ازای باقی ماندن برخی منافع در کنار مردم باشد می‌تواند با سوریه روابط راهبردی برقرار کند ‌
♦️ترامپ سیگنال‌های ایران برای مذاکره را نادیده می‌گیرد/تمام اهرم‌های فشار علیه ایران از بین رفته است کیهان نوشت: 🔹نایب ‌رئیس اندیشکده «انجمن سیاست خارجی آمریکایی»: دولت ترامپ، سیگنال‌های ایران برای مذاکره را نادیده می‌گیرد.ایلان برمن در پاسخ این سؤال که آیا دولت ترامپ علامت‌های مذاکره از سوی ایران را نادیده خواهد گرفت؟، گفت: به نظر من، این سیگنال‌ها تا زمانی که اهرم‌های کافی ایجاد نشود، نادیده گرفته خواهد شد. 🔹مشکل اصلی تیم ترامپ در بدو ورود به دفتر ریاست‌جمهوری این است که تمام اهرم‌هایی که در دورۀ اول ترامپ با سیاست فشار حداکثری ایجاد شده بود، از بین رفته است. کاهش ذخایر ارز خارجی جمهوری اسلامی، کاهش صادرات نفت، و در نتیجه کاهش درآمد رژیم، هیچ‌کدام دیگر وجود ندارند.