هدایت شده از مستحبات و مکروهات
📿وقف
🕌مستحب است انسان در حال زنده بودن چیزی را وقف کند تا بعد از مرگش خیرات آن به روح او تا روز قیامت برسد.
🔸وقف مثل صدقه دادن است با این تفاوت که وقف #صدقه دادن چیزی است که اصل آن باقی میماند و از بین نمیرود.
🌼صدقات دیگر مثل پول و غذا اصل آن استفاده میشود و تمام میشود.
✍️ولی وقف مثل مدرسه - مسجد - آبسردکن- ساخت بیمارستان🏩 تا قیامت باقی است و اگر خراب شود دوباره باید جای آن ساخته شود مانند مساجدی که از هزارسال قبل برپا هستند🕌
📖@moogharrabon
18.57M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شفاگرفتن دختر فلج درامام زاده یحیی میامی مشهدمقدس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 شیخ حسین انصاریان همان کسی است که یک روزی این حرفو زد و بهش حمله کردند و گفتند داری سیاه نمایی میکنی. اون زمان اگر مسئولین این حرفشو میشنیدن امروز کار به اینجا نمیرسید.
الهی هر دستی که این کلیپ به اشترک میذاره به ضریح امام حسین ع بخوره
هدایت شده از تورقوزآباد| طنز | خنده | عجایب 🍒
7.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
وقتی میری اداره مالیات یه آماری بگیری👌😂🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣🤣
𝐉𝐨𝐢𝐧 𝐓𝐮𝐫𝐠𝐮𝐳𝐚𝐛𝐚𝐝 𝐜𝐡𝐚𝐧𝐧𝐞𝐥💯
┅── ──────┅
𖧷-‹.𝒋𝒐𝒊𝒏: | @Turguzabad
┅────────┅
🟩《جور استاد به ز مهر پدر》:
🔹️در زمانهای دور که شکل زندگی مردم با حالا خیلی فرق داشت ، درس خواندن و باسواد شدن کار بسیار سخت و دشواری بود که از عهدهی هرکسی برنمیآمد. در آن دوره بچهها باید به مکتبخانه میرفتند تا سواد خواندن و نوشتن و سواد دینی به آنها آموخته شود. دانش آموزان هر روز باید درسشان را میخواندن تا فردا به سوالات استاد پاسخ دهند. در غیر این صورت تنبیه در انتظارشان بود.
در یکی از شهرها مکتب خانهای بود با استادی بسیار باسواد و فرزانه و آشنا به علوم زمانهی خود. تنها اشکال استاد این بود که چون خیلی پیر و کم حوصله بود ، حوصله بازیگوشی و کم کاری بچهها را نداشت و با کوچکترین نافرمانی بچهها را به شدت تنبیه میکرد و حتی گاهی به فلک میبست. (وسیلهای چوبی که به کمک آن پای دانش آموز را ثابت نگه میداشتند و استاد میتوانست با ترکه به کف پای دانش آموز بزند).
به همین دلیل هر روز وقتی بچهها به خانه بازمیگشتند از دست استاد نزد پدر و مادرانشان شکایت میکردند و از آنها میخواستند آنها را به استادی خوش اخلاقتر و مهربانتر بسپارند. تا اینکه خانوادهی چند تا از بچهها استاد دیگری یافتند که قبول کرد آنها را به شاگردی بپذیرد. ولی خانواده گروهی از شاگردان دوست داشتند فرزندانشان نزد استاد پیر بمانند. استاد جدید که میدانست این دانش آموزان نزد استادی بزرگ شاگرد بودند ، دلیل خانوادهها را برای تغییر استاد پرسید و فهمید که آنها فقط به خاطر اخلاق تند استاد و تنبیه دائم به سراغ او آمدهاند. استاد جدید تصمیم گرفت کمترین تکلیف را به آنها بدهد و کمترین سوال و جواب را از این دانش آموزان داشته باشد. شاگردان استاد جدید که خیلی خوشحال بودند اغلب در مکتبخانه با بازی ، خوشگذرانی و تفریح اوقات خود را سپری میکردند و در کل خیلی به این گروه از دانش آموزان خوش میگذشت.
تا اینکه پایان سال تحصیلی فرارسید بچههایی که در مکتب خانهی استاد پیر درس خوانده بودند و تلاش بیشتری کرده بودند قادر به خواندن و نوشتن بودند. ولی بچههای مکتب خانه استاد مهربان و جوان که تمام سال را به بازیگوشی سپری کرده بودند از حداقل سواد و حساب هم بهره نبرده بودند و یک سال خود را به هدر داده بودند. اینجا بود که خانوادهها فهمیدند جور استاد ، به ز مهر پدر.
https://eitaa.com/peyvan
May 11