🔹 شب یلدا و #روز_مادر دیوارنگاره میدان انقلاب، بزرگترین دیوارنگاره ایران با شعار
« چشم شب روشن که فردا روشن است»
#یلدا
#شب_یلدا
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
♻️@B_S_Zohoor
8.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
☝️☝️اثرات مخرب تبلیغات شبکه های منفیباف برروی انسان ‼️🤔
🇮🇷کانال بصائر رضوی
@basaerrazavi
سروش
splus.ir/basaerrazavi15
وقایع تاریخی این هفته طبق تقویم شیعه:
شنبه اول دی 1403 برابر با19 جمادی الثانی1446
ازدواج حضرت عبدالله و حضرت آمنه پدر و مادر حضرت پیامبر (ص).
یکشنبه 2 دی 1403 برابر با 20 جمادی الثانی1446
ولادت با سعادت حضرت فاطمه زهرا(س) در سال پنجم بعثت در مکه مکرمه
سه شنبه 4 دی 1403 برابر با22 جمادی الثانی1446
مرگ ابوبکر در سال 13 هجری در سن 67 سالگی
22 جمادی الثانی
1 ـ ﻣﺮﮒ ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ
ﺩﺭ شب ﺳﻪ ﺷﻨﺒﻪ 22 ﺟﻤﺎﺩﻯ ﺍﻟﺜﺎﻧﻰ ﺩﺭ ﺳﺎﻝ 13 هـ ﻋﺒﺪالله ﺑﻦ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﻣﻌﺮﻭﻑ ﺑﻪ ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﺑﻦ أﺑﻰ ﻗُﺤﺎﻓﻪ ﺩﺭ ﺳﻦ 67 ﺳﺎﻟﮕﻰ، ﺍﺯ ﺍﻳﻦ ﺟﻬﺎﻥ ﺑﻪ ﺳﻮﻯ ﺳﺰﺍﻯ ﺍﻋﻤﺎﻟﺶ ﺭﺧﺖ ﺑﺮ ﺑﺴﺖ. (1) ﺑﻪ ﻗﻮﻟﻰ ﻣﺮﮒ ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﺩﺭ 27 ﺟﻤﺎﺩﻯ ﺍﻟﺜﺎﻧﻰ ﺑﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ. (2)
ﺍﻭ ﻣﺪّﺕ ﺩﻭ ﺳﺎﻝ ﻭ ﺑﻴﺴﺖ ﻭ ﺩﻭ ﺭﻭﺯ ﻏﺎﺻﺐ ﺧﻠﺎﻓﺖ ﺑﻮﺩ، ﻭ ﺍﻭّﻟﻴﻦ ﻛﺴﻰ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺷﻬﺎﺩﺕ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ صلّی الله علیه و آله ﺑﻪ ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺍﻋﻀﺎﻯ ﺳﻘﻴﻔﻪ ی ﺑﻨﻰ ﺳﺎﻋﺪﻩ ﺧﻠﻴﻔﻪ ﺷﺪ.
ﺍﻧﺘﺨﺎﺏ ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﺑﻪ ﮔﻮﻧﻪ ﺍﻯ ﺑﻰ ﺣﺴﺎﺏ ﺑﻮﺩ ﻛﻪ ﻋُﻤَﺮ ﺑﺎ ﺁن که ﺧﻮﺩ ﮔﺮﺩﺍﻧﻨﺪﻩ ی ﺑﺮﻧﺎﻣﻪ ﺳﻘﻴﻔﻪ ﺑﻮﺩ ﻣﻰ ﮔﻮﻳﺪ :
«ﺑﻴﻌﺖ ﺑﺎ ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﺍﻣﺮﻯ ﺑﺪﻭﻥ ﺗﺪﺑﻴﺮ ﻭ ﻣﺸﻮﺭﺕ ﻭ ﺩﻗّﺖ ﺑﻮﺩ، ﻣﺜﻞ ﺯﻣﺎﻥ ﺟﺎﻫﻠﻴّﺖ، ﻛﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﺴﻠﻤﺎﻧﺎﻥ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺷﺮّ ﺁﻥ ﻣﺤﻔﻮﻅ ﺩﺍﺷﺖ. ﻫﺮ ﻛﺲ ﭼﻨﻴﻦ ﻛﺎﺭﻯ ﺭﺍ ﺗﻜﺮﺍﺭ ﻛﻨﺪ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻜُﺸﻴﺪ». (3)
ﺍﻫﻞ ﺳﻨّﺖ ﺩﺭ ﻋﻠّﺖ ﻣﺮﮒ ﺍﻭ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﻧﺪ :
ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﺩﻭﺷﻨﺒﻪ 7 ﺟﻤﺎﺩﻯ ﺍلآﺧﺮ ﻏﺴﻞ ﻛﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ، ﻭ ﺁﻥ ﺭﻭﺯ ﻫﻮﺍ ﺳﺮﺩ ﺑﻮﺩ. ﺑﻪ ﺍﻳﻦ ﺩﻟﻴﻞ ﺳﺮﻣﺎ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﺗﺐ ﻛﺮﺩ، ﻭ 15 ﺭﻭﺯ ﺍﻳﻦ ﺗﺐ ﺍﺩﺍﻣﻪ ﺩﺍﺷﺖ، ﻭ ﺑﻪ ﻧﻤﺎﺯ ﻧﻤﻰ ﺭﻓﺖ، ﺗﺎ ﺩﺭ ﺷﺐ ﺳﻪ ﺷﻨﺒﻪ 22 ﺟﻤﺎﺩﻯ ﺍلآﺧﺮ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺁﻧﻜﻪ ﺧﻠﺎﻓﺖ ﺭﺍ ﺑﻪ ﻋُﻤَﺮ ﻭﺍﮔﺬﺍﺭ ﻛﺮﺩ، ﻣُﺮﺩ. (4)
ﻗﺒﻞ ﺍﺯ وفات، ﻋُﺜﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﻯ ﻧﻮﺷﺘﻦ ﻭﺻﻴّﺖ ﻧﺎﻣﻪ ﺍﻯ ﺩﺭﺑﺎﺭﻩ ی ﺧﻠﺎﻓﺖ ﻃﻠﺐ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺍﻣﺮ ﺧﻠﺎﻓﺖ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﺑﺎ ﻋُﻤَﺮ ﺑﻦ خطّاﺏ ﺑﺎﺷﺪ. ﺍﻭ ﻛﻠﻤﻪ ﺍﻯ ﮔﻔﺖ ﻭ ﺑﻴﻬﻮﺵ ﺷﺪ، ﻭ ﺑﻘﻴّﻪ ﺭﺍ ﻋُﺜﻤﺎﻥ ﺍﺯ ﭘﻴﺶ ﺧﻮﺩ ﻧﻮﺷﺖ ﻛﻪ ﺍﻣﺮ ﺧﻠﺎﻓﺖ ﺑﺎ ﻋُﻤَﺮ ﺍﺳﺖ. ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﺑﻪ ﻫﻮﺵ ﺁﻣﺪ ﻭ ﻋﺜﻤﺎﻥ ﺭﺍ ﺩﻋﺎ ﻛﺮﺩ ﻛﻪ ﺁﻧﭽﻪ ﺍﻭ ﻣﻰ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﻧﻮﺷﺘﻪ ﺍﺳﺖ. (5)
ﺑﺎﻳﺪ ﭘﺮﺳﻴﺪ :
ﭼﺮﺍ ﻫﻨﮕﺎﻣﻰ ﻛﻪ ﭘﻴﺎﻣﺒﺮ صلّی الله علیه و آله ﺩﺭ ﺭﻭﺯ ﻫﺎﻯ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ ﻛﺎﻏﺬ ﻭ ﻗﻠﻢ ﺧﻮﺍﺳﺖ ﺗﺎ ﻭﺻﻰّ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻣﺮ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﻣﻌﻴّﻦ ﻛﻨﺪ ﻧﺴﺒﺖ ﻫﺬﻳﺎﻥ ﺑﻪ ﺁﻥ ﻣﻘﺎﻡ ﻣﻌﻈّﻢ ﺩﺍﺩﻧﺪ ؟ !
ﺍﺑﻮﺑﻜﺮ ﻫﻨﮕﺎﻡ ﻣﺮﮒ ﻛﻠﻤﺎﺗﻰ ﮔﻔﺖ. ﺍﺯ ﺟﻤﻠﻪ ﺍﻳﻨﻜﻪ :
«ﻛﺎﺵ ﺗﻔﺘﻴﺶ ﺧﺎﻧﻪ ی ﻓﺎﻃﻤﻪ ﻭ ﻋﻠﻰ ﻋﻠﻴﻬﻤﺎ ﺍﻟﺴّﻠﺎﻡ ﻧﻤﻰ ﻛﺮﺩﻡ». (6) همان تفتیشی که شهادت پاره ی تن پیامبر صلّی الله علیه و آله را به همراه داشت ؟
📚 منابع :
1. ﺑﺤﺎﺭ ﺍلأﻧﻮﺍﺭ : ج 29، ص 517، 521. و ... .
2. ﻣﺴﺎﺭ ﺍﻟﺸﻴﻌﺔ : ﺹ 32. و ... .
3. ﺍﻟﻐﺪﻳﺮ : ﺝ 3، ﺹ 241، ج 5، ص 370، ج 7، ص 79، 171. و ... .
4. ﺗﺎﺭﻳﺦ ﺍﻟﺨﻠﻔﺎﺀ : ﺹ 81. ﺑﺤﺎﺭ ﺍلأﻧﻮﺍﺭ : ﺝ 29، ﺹ 521.
5. بحار الأنوار : ج 30، ص 519. نهج البلاغة (ﺷﺮﺡ ﺍﺑﻦ أﺑﻰ ﺍﻟﺤﺪﻳﺪ) : ﺝ 1، ﺹ 165
6. ﻣﺮﻭﺝ ﺍﻟﺬﻫﺐ : ﺝ 2، ﺹ 308. و ... .
https://telegram.me/ShiaCalendar_official
May 11
هدایت شده از یاوران امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف
VID_20241126_182734_264_26-11-24_18-28-50-619.mp3
4.65M
⭕️ چرا عنوان میشود زیارت عاشورا چرا نمیگویند دعای عاشورا⁉️
......🔶🔶🔶......
❇️ زیارت به معنای میل و عدول نمودن است.
و شخص زائر باید از جهان مادی عدول کند و تمام توجهش به زیارت باشد
✨ لذا کلمه زیارت یعنی دیدار ، به لقاء رسیدن .
بنابراین با خواندن زیارت عاشورا باید وصال و حقیقتی در ما پیاده شود .
@sadatmahdvi
برکت
پیامبر خدا صلی الله علیه و آله: وفاداری و راستگویی، روزی را به سوی خود می کشانند.
الفردوس/ج4/ص436/ح7268
با وجود این دو صفت نیازی نیست که به دنبال روزی بدوید و تلاش بیش از حد کنید، بلکه روزی به سمت شما می دود.
#دریافت_روزانه_حدیث
#افزایش_برکت_و_روزی
عضویت در سرویس های روزانه👇
pay.eitaa.com/v/p/
برای لغو عضویت از لینک بالا اقدام نمایید👆🏼
خودسازی(چراغ خرد)
امام علی علیه السلام:
دانش، چراغ خرد است. غررالحکم/ح1583
بدون علم و دانش نمی توان راه و مسیر درست را پیدا کرد. شاید بتوان تصادفی قطعه ای را تعمیر کرد، شاید بتوان تصادفی مسیری را درست رفت، اما برای اینکه همواره درست برویم و کمتر خطا کنیم، باید با چراغ دانش پیش برویم.
#احادیث_روزانه
عضویت در سرویس های روزانه👇
pay.eitaa.com/v/p/
برای لغو عضویت از لینک بالا اقدام نمایید👆🏼
#حکایت
در روزگاران قدیم دو همسایه بودند که مرتب با هم دعوا و درگیری داشتند...
یک روز با هم قرار گذاشتند که هر کدام دارویی درست کند و به دیگری بدهد تا یکی بمیرد و دیگری که میماند حداقل در آسایش زندگی کند!
برای همین سکهای به هوا انداختند و شیر و خط کردند که کدام یکی اول سم را بخورد. قرعه به نام همسایه دوم افتاد.
بنابراین همسایه اول به بازار رفت و از عطاری قویترین سمی که داشت را خرید و به همسایهاش داد تا بخورد. همسایه دوم سم را سرکشید و به خانهاش رفت.
قبلا به خدمتکارانش گفته بود حوض را برایش از آب گرم پر کنند و یک ظرف دوغ پر نمک هم آماده بگذارند کنار حوض.
او همینکه به خانه رسید، ظرف بزرگ دوغ را سر کشید و وارد حوض شد. قدری دست و پا زد و شنا کرد و هر چه خورده بود را بازگرداند و بعد از آنکه معدهاش تخلیه و تمیز شد، به اتاق رفت و تخت خوابید.
صبح روز بعد سالم بیدار شد و به سراغ همسایهاش رفت و گفت: من جان سالم به در بردم، حالا نوبت من است که سمی بسازم و طبق قرار تو آن را بخوری.
او به بازار رفت و نمد بزرگی خرید و به خانه برد. خدمتکارانش را هم صدا کرد و به آنها گفت که از حالا فقط کارتان این است که از صبح تا غروب این نمد را با چوب بکوبید!
همسایه اول هر روز میشنید که مرد همسایه که در تدارک تهیه سم است!!! از صبح تا شب مواد سم را میکوبد. با هر ضربه و هر صدا که میشنید نگرانی و ترسش بیشتر میشد و پیش خودش به سم مهلکی که داشتند برایش تهیه میکردند فکر میکرد!
کم کم نگرانی و ترس همهی وجودش را گرفت و آسایشی برایش نماند. شبها ترس، خواب از چشمانش ربوده بود و روزها با هر صدایی که از خانهی همسایه میشنید دلهرهاش بیشتر میشد و تشویش همه وجودش را میگرفت.
هر چوبی که بر نمد کوبیده میشد برای او ضربهای بود که در نظرش سم را مهلکتر میکرد.
روز سوم خبر رسید که او مرده است. او پیش از اینکه سمی بخورد، از ترس مرده بود!!
این داستان حکایت این روزهای بعضی از ماهاست. قبل از رسیدن واقعه براش غصه میخوریم و خودمان را عذاب میدهیم .
خیلیها بخاطر استرس و ترس و نگرانی نابود میشن نه از خود مشکلات یا بیماری...
💚به کانال خودتون💌 #دعوتین💚
🦋 #کانال #انرژی زا 👇👇👇
https://eitaa.com/Energy313