🦋دختࢪان ِحیدࢪی🦋
یعنیا حتی اگه شاعر به صراحت میگفت : عزیزم ، دلم برات تنگ شده بیا بریم بیرون کافی شاپبازم معلم ادب
چاله گونه ات دیوانه میکند مرا😌💘
وقتی بیوفتم تو چاله گونه ات می شوم عزیز دختران حیدری..... حالا بماند میشی زلیخا ای من جانان😂🤌🦦
#تزریقخنده
#مخاطبخاص
#صࢪفأجھـتاطلاع
در دلم یک حرف سنگین مانده اما بیخیال
حرف سنگینم نمی ارزد به دل آزردنت🤌
ꪶⅈꪀ𝕜:‹@pezeshk313 C᭄
میگن که: بعد ی مدت آدما وابسته هم نمیشن معتاد هم میشن مثلا الان ک من معتاد توام🙈💘
#مخاطبخاص
ꪶⅈꪀ𝕜:‹@pezeshk313 C᭄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای عشق ِ پنهانی!مرا ،تا پهنه ی رویا ببر...
مخفی در آغوشت ولی تا آخر ِ دنیا ببر؛
خواستم بگم هر چقدر پنهانی ابراز علاقه کردم بسه..
الان میخوام بگم بهت؛🙈💖
کمتر از یک سالهِ دوستیم،ولی خوب تونستی خودت رو تو دلم جا کنی شدی شنوای حرفام شدی کسی که وقتی دلم میگرفت میگفتم میشه درمون دردام شاید من نتونستم برات رفیقِ خوبی باشم ولی تو برای من بهترینی..🫂🤍
بهترین و خوش قَلب ترینِ دنیاااااا😍🫀،
تو بهترین دوستم که نه..
ولی بهترین خواهرمی❤️🩹🥺🫂.
دوستِت میدارم بهترینم🥰🫀✨.
چه کنم دست خودم نیست
که یادت نکنم !
خواستی دل نبری
تا به تو عادت نکنم✨(:
ꪶⅈꪀ𝕜:‹@pezeshk313 C᭄
خیلی کتاب جالبی بود حتما تهیه اش کنید بخونید عالیههههههه❤️🩹🥺
یکی از بهترین کتاب های دنیا اگه بشه هفته ای یک صفحه نکته مهم شو میفرستم 💗🙃
#روزمرگی
کپی ؟ اشکال نداره جانم
🦋دختࢪان ِحیدࢪی🦋
◈ ━━━━━━━ ⸙ - ⸙ ━━━━━━━ ◈ #تسبیح_فیروزه_ای #پارت67 بعد صبحانه آماده شدیم رفتیم کانون منو فاطمه رفت
◈ ━━━━━━━ ⸙ - ⸙ ━━━━━━━ ◈
#تسبیح_فیروزه_ای
#پارت68
- نه خیر ،خواستم مادر و دختری بریم
نرگس: ست لباس مادر و دختری شنیده بودم ولی زیارتی رو نه ...
- دیونه
نرگس: حالا کی میری - امشب ساعت ۸
نرگس: باشه پس خودم میبرمتون - باشه قربون دستت
نرگس: فدات، من برم خونه ،که الان اقا مرتضی میاد خونه
- باشه برو
ساعت ۶ نرگس اومد دنبالمون ،از عزیز جون خداحافظی کردیم بعد رفتیم خونه مامانم ،بابا نبود از مامان و هانا هم خدا حافظی کردیم
بعد رفتیم سمت فرودگاه
از ماشین پیاده شدیم
نرگس هم شروع کرد به بوسیدن فاطمه - ول کن دختر کشتی بچه رو
نرگس: به تو چه ،دارم از سهمیه خودم استفاده میکنم
- مگه بنزینه دخترم
نرگس: کوفت ،نخند! فاطمه ،عمه مواظب مامان دیونه ات باش! باشه؟
فاطمه: باشه
-عع حرفای غیر اخلاقی به دخترم یاد نده
نرگس: قربون اخلاق ،دربه داغون خودت برم من ،برین که دیر میشه
از نرگس خداحافظی کردیم رفتیم داخل فرودگاه
یه کم داخل سالن نشستیم بعد سوار هواپیما شدیم
اولش فاطمه یه کم ترسید
بعد تسبیح امو دادم دستش که حواسش پرت بشه
بعد 4ساعت رسیدیم مشهد
اول رفتیم یه هتل نزدیک حرم ،برای دو شب اتاق رزرو کردیم
وسیله ها رو گذاشتیم داخل اتاق
و چادر فاطمه رو سرش کردمو راهی حرم شدیم
با دیدن گنبد حرم ،یاد اولین دیدارم افتادم و اشکم جاری شد
بعد از بازرسی وارد حرم شدیم
دسته فاطمه رو محکم گرفتم تا گم نشه
روبه روی گنبد ایستادیم ،به نشانه ادب سلامی کردم
فاطمه هم با دیدن سلام کردن من دستشو گذاشت روی سینه اشو سلام کرد
نشستیم روی فرش داخل حیاط
یه مهر گرفتم و تسبح خودمو دادم دست فاطمه کجایی نره ، بتونم نمازمو بخونم
بعد از خوندن نماز فاطمه سرش و گذاشت روی پاهامو خوابش برد
منو شروع کردم به درد و دل کردن
- سلام آقا جان، دلم میخواست بار دومی که میام اینجا همراه بچه امون باشم ولی اینبار ،یه فرقی هست ،بچه امو آوردم ،ولی باباشو نیاوردم ،
شما میدونین کجاست؟
البته که میدونین ،چون سپردمش دست شما
شما ضامن همه میشین
مگه میشه کسی که ضامن خوبیه امانت داره خوبی نباشه
آقا جان ،تو را به جوادت ،رضامو برگردن...
تو را یه جوادت به دخترم رحم کن...
تو را به چشم انتظاری خودت که منتظر جوادت بودی ،منو بیشتر از این چشم انتظارم نزار..