..
ﺑﻬﻠﻮل و ﻃﺒﯿﺐ درﺑﺎر ﻫﺎرون
آورده اﻧﺪ ﮐﻪ ﻫﺎرون اﻟﺮﺷﯿﺪ ﻃﺒﯿﺐ ﻣﺨﺼﻮﺻﯽ ﺟﻬﺖ درﺑﺎر ﺧﻮد از ﯾﻮﻧﺎن ﺧﻮاﺳﺖ
ﭼﻮن آن ﻃﺒﯿـﺐ وارد ﺑﻐﺪاد ﺷﺪ
ﻫﺎرون اﻟﺮﺷﯿﺪ ﺑﺎ ﺟﻼل ﺧﺎﺻﯽ
آن ﻃﺒﯿﺐ را وارد درﺑﺎر ﻧﻤﻮد
و ﺑﺴﯿﺎر ﺑﺎ او اﺣﺘﺮام ﻧﻤـﻮد
ﺗـﺎ ﭼﻨـﺪ روز ارﮐﺎن دوﻟﺖ و اﮐﺎﺑﺮ
ﺷﻬﺮ ﺑﻐﺪاد ﺑﻪ دﯾﺪن آن ﻃﺒﯿﺐ میرﻓﺘﻨﺪ
ﺗﺎ اﯾﻨﮑﻪ روز ﺳـﻮم ﺑﻬﻠـﻮل ﻫـﻢ ﺑـﻪ اﺗﻔـﺎق
ﭼﻨﺪ ﺗﻦ ﺑﻪ دﯾﺪن آن ﻃﺒﯿﺐ رﻓﺖ
و در ﺿﻤﻦ ﺗﻌﺎرﻓﺎت و صحبتهای ﻣﻌﻤﻮﻟﯽ
ﻧﺎﮔﻬﺎن بهلول از آن ﻃﺒﯿـﺐ ﺳﻮال ﻧﻤﻮد :
ﺷﻐﻞ ﺷﻤﺎ ﭼﻪ میباﺷﺪ ؟
ﻃﺒﯿﺐ ﭼﻮن ﺳﺎﺑﻘﻪ ﺑﻬﻠﻮل را ﺷﻨﯿﺪه و او
را میشناﺧﺖ ﮐﻪ دﯾﻮاﻧﻪ اﺳﺖ
ﺧﻮاﺳﺖ او را ﻣـﺴﺨﺮه ﻧﻤﺎﯾـﺪ .
ﺑـﻪ او ﺟﻮاب داد :
ﻣﻦ ﻃﺒﯿﺐ ﻫﺴﺘﻢ و
ﻣﺮده ﻫﺎ را زﻧﺪه مینماﯾﻢ .
ﺑﻬﻠﻮل در ﺟﻮاب ﮔﻔﺖ
ﺗﻮ زﻧﺪه ﻫﺎ را ﻧﮑﺶ
ﻣﺮده زﻧﺪه ﮐﺮدﻧﺖ ﭘﯿﺶ ﮐﺶ
از ﺟﻮاب ﺑﻬﻠﻮل
ﻫﺎرون و اﻫﻞ ﻣﺠﻠﺲ ﺧﻨﺪه ﺑﺴﯿﺎر ﻧﻤﻮدﻧﺪ
و ﻃﺒﯿﺐ از رو رﻓﺖ
و ﺑﻐﺪاد را ﺗﺮک ﻧﻤﻮد
.
..
( زن باسیاست )
یک روز ، یک زن و مرد ماشینشون باهم تصادف بدی میکنه .
به طوری که خودرو هر دوشون بـه شدت آسیب میبینه .
ولی هر دوشون به طرز معجزه آسایی جان سالم بدر میبرند .
وقتی که هر دو از ماشینشون که اکنون تبدیل بـه آهن قراضه شده بیرون میان ،
اون خانم بر میگرده میگه :
آه چه جالب شما مرد هستید
ببینید چه به روز ماشینامون اومده !
همه يه چیز داغان شده ولی ما سلامت هستیم .
این باید علامت ای از طرف خدا باشه که اینطوری باهم ملاقات کنیم و ... !
زندگی مشترکی را با صلح و صفا شروع کنیم ! مرد با هیجان جواب میده :
” بله کاملاً ” با شما موافقم این باید نشانه ای از طرف خدا باشه ! ”
بعد اون زن ادامه میده و میگه :
” ببین یک معجزه دیگه .
اتومبیل من کاملاً” داغان شده
ولی این شیشه مشروب سالمه .
مطمئنا” خدا خواسته که این شیشه مشروب سالم بمونه تا ما این تصادف مبارک رو جشن بگیریم !
بعد زن بطری رو بـه مرد میده .
مرد سرش رو بـه نشان تصديق تکان میده و درب بطری رو باز میکنه و نصف شیشه مشروب رو مینوشد .
بعد بطری رو برمیگرداند بـه زن .
زن درب بطری را میبندد و شیشه رو برمیگردونه بـه مرد .
مرده میگه شما نمینوشید ؟
زن در پاسخ میگه :
نه
فکر میکنم باید منتظر پلیس بشم .
.
کانال سلام به همه عزیزان خوش اومدین به جمع ما♥️
اینجا کلیپ ، عکس ، پروفایل، تکست،شعر و متن های عاشقانه ،غ را در واتساپ دنبال کنید: https://whatsapp.com/channel/0029VafbjsZCsU9M3VRqlz0v