eitaa logo
پیچَکِ‌قَلَمْ🍃
195 دنبال‌کننده
272 عکس
36 ویدیو
1 فایل
نیاز ساده‌ی من شنیدن صدای تو بود. تو دریغ کردی و من نوشتم... با من هم کلام بشید👈 @M5566M
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم‌الله الرحمن الرحیم پریدم. چاره‌ای نبود. بلیط قطار گیر نمی‌آمد. دلتنگی به اوج رسیده بود... @pichakeghalam
تا خود فرودگاه شهید هاشمی نژاد، آسمان یک‌صدا صلوات بود. زن صندلی کناری، با سرانگشت‌های صورتی ذکر می‌گفت. @pichakeghalam
آدم تو دل آسمان، اصلا شبیه خودِ زمینی‌اش نیست! نمی‌دانم روح، به عرش گره می‌خورد یا اساساً مقصد از آدم، چیز دیگری می‌سازد. @pichakeghalam
وقت رد شدن از توده‌های ابر، وسط لرزش‌ها یاد محمدحسین ساکت افتادم. یکی از سرنشین‌های هواپیمای اوکراین! به صبحی فکر کردم که هنوز ذوقمان ته نشین نشده، خبر هواپیما داغمان کرد. به حاجی که آمد پشت صفحه‌ی تلوزیون و آبرویش را فدای آشفتگی قلب مردم کرد! اصلا از همان روز بود که باهاش خودمانی شدیم و بین رفقا اسمش را که می‌خواهیم بیاوریم حاجی صدایش می‌کنیم. حاج امیرعلی حاجی‌زاده را می‌گویم! (حالا که صدای دادگاههای کانادا هم بلند شد و روسیاهی ماند به زغال، وقت خوبی‌ست برای از او گفتن!) هزار پا بالاتر از زمین، به سید شهیدمان فکر کردم و به مسافر فرودگاه بغداد! یک ساعت بعد همگی باهم روی باند فرود آمدیم. فرودِ راحت! @pichakeghalam
رسیدم بهششششششت شب بود.. @pichakeghalam
توی گوشش گفتم:«من...قابل نبودم شما محبت بکنید» از زمین و آسمان، طلا می‌بارید! @pichakeghalam
آخرین قل هوالله نماز امام جواد جان را می‌خواندم که آمد نشست کنارم. امن و آرام! صحن انقلاب بودم.. @pichakeghalam
یابن الرئوف سخت دل ما را برده بود. روضه‌خوان قیامت کرد؛ کربلا و کاظمین و مدینه و مشهد را یک‌جا ریخت توی قلب کوچک تکه پاره‌ام. شفا گرفتم... @pichakeghalam
20.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
سر صف چایی‌خانه، جوانه زدم بال درآوردم زنده شدم... اینجا گفتم:« خدا جون تو بهشت عرشت هم یه شعبه از چایی خونه امام رضا لطفاااااا. من با یکی دوتا استکان سیر نمی‌شم😉» امام رضا خیلی دوست دااااارمممم😭 @pichakeghalam
راضی کردن دلم سخت بود. ولی رفتم. اذن دخول امام را خواندم و رفتم... خود خودش بود که نشسته بود اینجا و زل زده بود به مایی که مانده بودیم بی او! تصویرش آن‌قدر زنده بود که بعد از فاتحه، قلبم نشست سر جاش! رئیسی عزیز چند قدم مانده به ضریح، آرام و راضی، ارباب‌رجوع‌هاش را پذیرایی می‌کرد... @pichakeghalam
من هیچ‌وقت از انتخاب‌هام پشیمان نمی‌شوم. ازبس همه چیز را بالا و پایین می‌کنم و ریز و درشتش را می‌سنجم. خرداد ۱۴۰۰ اما، چشم بسته به این مرد رأی دادم. از بس اخلاص توی چشم‌های خسته‌اش موج می‌زد. پای مصاحبه و مناظره‌هاش، ته دلم آرام می‌گرفت. که او همان کسی‌ است که قرار است گرد خستگی این چند سال را از شانه‌های حضرت آقا بتکاند. تا ابد به آن اثر انگشتی که پای انتخاب نشاندم افتخار می‌کنم... پای مزارش، به التماس افتادم! که حالا که حتما دستت بازتر است سید، برای انتخاب امسالمان خیلی دعا کن! @pichakeghalam
محفل اشک اما، حکایت دیگری داشت.... @pichakeghalam