eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
33.6هزار عکس
15.5هزار ویدیو
131 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
🌱قسمت ۱۹ و ۲۰ _وقتی از خواب پاشدم برم به بچه‌ها شیر بدم دیدم نیما رنگش سیاه شده. وقتی دستم گذاشتم روی قفسه سینش دیدم نفس نمیکشه. بازم بچه‌ رو بردیم بیمارستان ولی گفتن تموم کرده. اشک‌ها به مادرم اجازه حرف زدن نمیدهند. بعد از کمی ادامه میدهد... _بعد از دفن بچه افسردگی گرفتم. هر روز میرفتم ۳ ، ۴ ساعت سر قبرش باهاش‌ حرف میزدم و گریه میکردم. دیگه از روزی که نیما مرد بخاطر حال بدم شهریار رو بردن پیش مادرش. ۱۰ روز گذشت ولی من داشتم دق میکردم. رفتم دیدن بهاره. وقتی شهریار رو بعد از ۱۰ روز دیدم احساس کردم نیمای خودمه. با جون و دل دوستش داشتم. ۲ ماه بود بزرگش کرده بودم. وقتی بابات دید با دیدن شهریار حالم بهتر شده اجازه گرفت شهریار رو روزی ۲ ساعت بیارن پیش من. شهریار هم به من خیلی وابسته بود. شهریار ۲ سالش بود رفتم مشهد.اونجا تصمیم گرفتم دوباره بچه دار بشم. ولی از امام رضا خواستم که بتونم بدون دوا و دکتر یه بچه ی سالم و با ایمان بدنیا بیارم. تا اینکه سر تو حامله شدم و بدون هیچ دوا و درمونی یه دختر سالم صالح به اسم نورا به دنیا آوردم . به اینجا که میرسد لبخند میزند و آرام پیشانی‌ام را میبوسد. من هم لبخند میزنم . ذهنم پر از سوال بی جواب است . +مامان چرا این همه سال نگفتید؟ چرا منو تاحالا سر قبر نیما نبردین؟ چرا الان که مهمون داریم دارید میگید؟ _انقدر سوال نپرس. یکم صبر کن انقدر عجول نباش با پایان جمله اش بلند میشود و در را باز میکند و بلند میگوید _شهریار پسرم میشه یه لحظه بیای تو اتاق کارت دارم . مادر صندلی میز آرایش را روبه روی تخت میگذارد و بعد سر جای قبلی‌اش مینشیند . شهریار وارد اتاق میشود و بالبخند میگوید _سلام دخترعمو حال شما ؟ به نشانه احترام بلندمیشوم +سلام خیلی ممنون شما ...... مادر میان حرفم میپرد _سلام و احوالپرسی باشه واسه ی بعد الان کار مهمتری دارم بعد به صندلی اشاره میکند _بفرما بشین پسرم شهریار آرام مینشیند _خب خاله حالا شما شروع کنید من هم مینشینم و کنجکاو به لب های مادرم چشم میدوزم «عشق یعنی به سرت هوای دلبر بزند درد از عمق وجودت به دلت سر بزند» پروانه حسینی مادر روبه شهریار میگوید _مادرت برات ماجرای نیما رو توضیح داده درسته ؟ +بله _یک چیزی هست که شما دوتا نمیدونید . توی اون ۲ماهی که شهریار پیش من بود من به شهریار شیر میدادم. بخاطر همین شهریار به من محرمه و پسر من محسوب میشه بخاطر همین شما دوتا هم به هم محرم هستید و خواهر و برادر به حساب میاید . با گفتن این حرف هم من و هم شهریار به شدت جا میخوریم. بعد از مدت کوتاهی شهریار به خودش می آید و لبخند عمیقی میزند. چشم هایش از خوشحال برق میزنند بعد از چند لحظه مادرم دوباره به حرف می‌آید. _بعدا با بهاره خانم و آقا محسن صحبت کردیم به این نتیجه رسیدیم که وقتی هر دو به سن تکلیف رسیدید بهتون بگیم چون قبلش سنتون کم بود و درکش براتون سخت بود. متاسفانه بخاطر قطع رابطه فرصت نشد بگیم. فردای مهمونی آقامحمود با بهاره خانم صحبت کردم و قرار بر این شد که امروز بهتون بگم و مهمونی امشب هم برای اعلام خواهر و برادر بودن شما به بقیه هست . با پایان حرفش از روی تخت بلند میشود _یک ربع وقت دارید تا من ناهار رو میکشم خواهر برادری با هم حرف بزنید و بعد از اتاق خارج میشود . هنوز گیج هستم. مغزم نتوانسته درست تجزیه و تحلیل کند و این من را کلافه میکند. شهریار با خوشحالی از روی صندلی بلند میشود کنار من مینشیند. دستش را دور شانه ام می‌اندازد و مرا محکم به خود میفشارد و با ذوق میگوید _بلاخره شدی خواهر کوچولوی خودم. میدونی همیشه آرزو داشتم یه خواهر داشته باشم، حتی خیلی وقت ها میگفتم کاش شهروز دختر بود ولی الان دیگه یه خواهر دارم اونم از نوع خوبش . وبعد بلند میخندد. بی اختیار به خود میلرزم. دست خودم نیست هنوز او را نامحرم میدانم. هنوز برای اینکه او برادر و محرمم باشد آمادگی ندارم . بخاطر آشفتگی ذهنم و حرکت دور از انتظار شهریار ناخودآگاه بغض میکنم. دلم نمیخواهد شهریار بفهمد که بغض کرده‌ام بخاطر همین سرم را پایین می‌اندازم. شهریار از تخت پایین می آید و جلوی پایم زانو میزند . مچ دستم را میگیرد و با شادی که در صدایش موج میزند میگوید _وای نورا احساس میکنم دارم خواب میبینم. نمیدونی چقدر خوشحالم . بی اختیار دست هایم شروع به لرزیدن میکنند. شهریار متوجه لرزش دست هایم میشود. دست هایم را میگیرد و با اخم به آنها نگاه میکند _چرا دستات داره میلرزه ؟ چرا انقدر دستات سرده؟ «ما برای با تو بودن عمر خود را باختیم بد نبود ای دوست گاهی هم تو دل میباختی» فاضل نظری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ عظم البلا ... همخوانی شهدا ... 🕙سـاعـت عـاشقـے ⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜ سلام و درود بر شهدا و امام شهیدان افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهداےِبجنورد دلتنگ شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 چه شود فرصت ديدار به ما هم بدهند؟ فيض هم صحبتی يار به ما هم بدهند؟ آن قَدر بر در ايـن خانه گدا می مانيم لقب نوکرِ دربـار به ما هم بدهند ! صبحت بخیر همه‌ی هستی‌ام https://eitaa.com/piyroo
زیارتنامه شهدا🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم . 🕊یادشهدا باصلوات https://eitaa.com/piyroo
پلاڪش را برای ما جا گذاشت تا روزی بدانیـم از جنس ما بود. هویتش خاکے بود، اما دلش را به آسمان زد... راز عجیبے است 🕊 🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🏴 «صلوات خاصه (علیه‌السّلام)» "اللّٰهُمَّ صَلِّ عَلَى الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ مُحَمَّدٍ الْبَرِّ التَّقِيِّ، الصَّادِقِ الْوَفِيِّ، النُّورِ الْمُضِيءِ،۰ خازِنِ عِلْمِكَ، وَالْمُذَكِّرِ بِتَوْحِيدِكَ، وَوَلِيِّ أَمْرِكَ، وَخَلَفِ أَئِمَّةِ الدِّينِ الْهُداةِ الرَّاشِدِينَ، وَالْحُجَّةِ عَلَىٰ أَهْلِ الدُّنْيا، فَصَلِّ عَلَيْهِ يَا رَبِّ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَىٰ أَحَدٍ مِنْ أَصْفِيائِكَ وَحُجَجِكَ وَأَوْلادِ رُسُلِكَ يَا إِلٰهَ الْعالَمِينَ." ‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/piyroo
⚠️ وسط خوش گذرانی های دنیا ، به شدت نیاز داریم یکی بگه ؛ از امام زمانت چه خبر؟! خیلی راحتیم ! انگار نه انگار آقا نیست💔🖐🏻 https://eitaa.com/piyroo
از شهید آوینی پرسیدند:شهدا چه ویژگی خاصی داشتند که به این مقام رسیدند؟؟ گفت:یکی را دیدم سه روز در هوای گرم خط مقدم جبهه روزه گرفته بود؛ هرچه از او سوال کردم برادر روزه مستحبی در این شرایط واجب نیس خودت را چرا اذیت میکنی؟!جواب نداد... وقتی شهید شد دفترچه خاطراتش را ورق میزدم نوشته بود: خب اقا مجید یک سیب اضافه خوردی جریمه میشی سه روز، روزه بگیری تا نفس سرکش را مهار کرده باشی...! https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دعا کن شهید شوم، برایت دوچرخه می‌خرم علی به یکی از بچه‌هایی که چند سال حامی‌اش بود گفته بود، تو دعا کن من شهید شوم، برایت دوچرخه می‌خرم، آن پسر گفته بود اگر شهید شوی، چطور می‌خواهی برای من دوچرخه بخری؟ علی هم پاسخ داده بود که دوچرخه آسمانی برایت می‌خرم، همان سال عید کمیته امداد امام خمینی (ره) به خانواده آن پسر بچه یک منزل عیدی داد، مادر علی هم برای او یک دوچرخه خرید. https://eitaa.com/piyroo
دختر شهید بلباسی تنها به مدرسه نرفت! استاندار مازندران با "زینب بلباسی" دختر شهید مدافع حرم محمد بلباسی در آیین بازگشایی مدارس - قائمشهر را همراهی کرد.. https://eitaa.com/piyroo
تصویری از شهید حاج قاسم سلیمانی در جوار حرم امام حسن عسگری علیه‌السلام در سامرا 🏴 به‌مناسبت سالروز شهادت امام حسن عسکری علیه السلام https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اول مهر و روز بازگشایی مدارس ♦️این یک داستان عاشقانه است‌. متأهل ها ببینند و یاد شهدای مدافع حرم و همه شهیدان اسلام را با ذکر صلواتی گرامی بدارند. 🔸ماجرای اعلام خبر شهادت شهید مدافع حرم علیرضا بابایی از اراک به دختر خردسالش در مدرسه و الباقی ماجرا... https://eitaa.com/piyroo
☙ چه زیباست سیاهی چادر شما، نمی‌دانم این چه حسی بود که چادر شما به من می‌داد اما می‌دانم که با دیدن آن امید، قوت قلب و آبرو می‌گرفتم. باور کنید چادر شما نعمت است، قدر این نعمت را بدانید که به برکت مجاهدت (سلام‌الله) بدست آمده است. ✖️ امیدوارم که هرگز رنگ سیاه چادر شما کم رنگ و پریده نشود و خدا نکند که روزی حجاب شما کم رنگ و کم اهمیت شود که اگر خدای ناخواسته این چنین شود اصلا دوست نمی‌دارم به ملاقات من سر مزار بیایید!! 🌷 https://eitaa.com/piyroo
••• خدا میفرماد کہ: لاهِیَةً قُلوبُهُم... دلهاشون مشغوله مشغولِ دنیا مشغولِ گناه مشغولِ معصیت مشغولِ لذت هایِ زود گذر و غافل اند از اینکہ روز حسابـرسی نزدیکہ... روزی که‌ باید پاسخگویِ تک تک اعمالشون باشن...🌱 https://eitaa.com/piyroo