آری ؛ چـــــــادر به سر می کنم ،
چون آنرا دوست دارم!💓
من با چادر مشکی ام از خیلی ها آزادتر هستم!☺️
من چادر مشکی ام را با هیچی در دنیا عوض نمی کنم!😠
چادرمشکی من ؛ پرچم افتخار من است!🇮🇷
خدایا زیبایی و ارزش چادرم را
در رفتار و گفتار و کردارم تجلی ساز!
💠🌀💠🌀💠🌀💠🌀💠
♥کپی مطالب با ذکر صلوات آزاد است♥
زن فرعون تصمیم گرفت که عوض شود ...
و پسر نوع تصمیمی برای عوض شدن نداشت ...!
اولی همسر یک طغیانگر بود....
دومی پسر یک پیامبر بود....
برای عوض شدن هیچ بهانه ای قابل قبول نیست ....
این خودت هستی که تصمیم میگیری تا عوض شوی....!
بعضی از چیزها دیر که شد،بیفایده هستند....
مانند بوسیدن پیشانی یک مرده محض پوزش خاستن و حلالیت طلبیدن بعد از مرگ....!
هنوز زنده هستید.....!
پس باهمدیگر با لطف و مهربانی رفتار کنید....!
بامن طبق انچه که خودت از من دیدی رفتار کن ....
نه طبق انچه که از من شنیدی....!
➰🔆➰🔆➰🔆➰
🍃🍃به کوری چشم تمام دشمنان و کفار 🍂🍂
ما شیعه ائیم...🌹
🌺رسالتمان ... محمدی🌹
🌿ولایتمان ... علوی🌹
🌻عصمتمان ... فاطمی🌹
💚سخاوتمان ... حسنی🌹
🌼عزتمان ... حسینی🌹
🌸غیرتمان ... عباسی🌹
💖صبرمان ... زینبی🌹
💥عبادتمان ... سجادی🌹
✨شریعتمان ... باقری🌹
🌻مذهبمان ... جعفری🌹
🌺بردباریمان ... کاظمی🌹
💐مهربانیمان ... رضوی🌹
❤️بخششمان ... تقوی🌹
🌼زیارتمان ... نقوی🌹
🌷نگاهمان ... عسکری🌹
🌺امیدمان .... مهدویست🌹
اللهم عجل لولیک الفرج
❤️☘❤️☘❤️☘❤️☘
4_5791735223670538702.mp3
12.26M
🔥آتش به اختیار -حاج حسین یکتا https://eitaa.com/piyroo
🍃بسم الله الرحمن الرحیم🍃
#جملات_قصار
#سید_شهیدان_اهل_قلم_مرتضی_آوینی
💎اگر #شهید نباشد خورشید طلوع نمی کند🌄
و زمستان سپری نمی شود،☃
اگر #شهید نباشد چشمه های اشک می خشکد،💧
قلب ها سنگ می شود و دیگر نمی شکند
و سرنوشت انسان به #شب تاریک،#شقاوت و #زمستان سرد قساوت انتها می گیرد و #امید صبح و انتظار #بهار در سراب #یأس گم می شود🌞❌
هدایت شده از افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
کانال پیروان شهدای بجنوردبه دوستان خود معرفی کنید.مطالب و داستان های آموزنده خود را با دیگران به اشتراک بگذارید.منتظر انتقادات و پیشنهادات شما هستیم.لینک کانال پیروان شهدا
https://eitaa.com/piyroo
🌸
✨همیشه آیه و جَعَلْنا..را زمزمه مےکرد
گفتم:آقا ابراهیم این آیه براے محافظت
درمقابل دشمنه؛اینجا که دشمن نیست!
نگاهےکرد وگفت:
دشمنے بزرگترازشیطان هم وجود داره!
#سلام_بر_ابراهیم
میگویند سیاهی چادرم چشم را میزند!
←چشم ادم های حریص و هرزه را ...
چشم را که هیچ خبرندارند تازگی ها دل راهم میزند !
←دل ادم های مریض و بیمار دل را....
از شما چ پنهان چادرم دست و پاگیر هم هست!
←دست و پای بی بند و باری را میبندد
چادرم را دوست دارم
به امید روزی ک خاهران عزیزم چادر رو درک کنند و باجان و دل بپذیرند....
دلم نه هوای گنبدطلایی تان را..
نه هوای صحن و رواقهایتان را..
نه هوای مسجدگوهر شادتان را..
نه هوای نقاره خانه تان را..
که هوای خودخودتان راکرده است که بگویم..
السلام علیک یاامام رئوف💗
ـــــــــــــ✼💐✼ـــــــــــــ
ــ بِسم رَب الشُهدا وَ الصِدیقین ـــ
"معـــطــر بود از عطــر گـل يــــاس وجودش تار و پودي بود از احساس"
"خودي بــا خـود نديد و جمــله او شد
به خــون خويش تـا غلـــطيد عبـــاس"
#گزیدهایاززندگینامه
#شهیدعباسمحمدی
#ولادت ۱۳۳۸/۹/۱۰
#شهـــــــــادت ۱۳۶۲/۱۱/۲۵
─┅═ঊঈঊঈ═┅─
🔶#شهیدعباسمحمدی در دهم آذرماه ۱۳۳۸ در جوار مسجد جامع شهر دليجان در خانه اي محقر و خانواده اي زحمتکش نوزادي به دنيا مي آيد که پدر و مادر با توجه به روحيه ي #مذهبي و شرکت در #روضه ها و #تعزيه هاي #سالارشهيدان، #عباسش مي نامند تا بعدها #رشادت و #دلاوري را از #علمدارکربلا بياموزد و #علم به دوش در نهضت #مقدس #خميني ياران را به #کربلاي جبهه هاي ايران بخواند.
🔶سايه ي مهر مادر در کودکي از سر #عباس رخت برمي بندد.
🔶پدر که خود نيز دائم از بيماري رنج مي برد عهده دار تربيت او مي شود.
🔶 تنها خواهرش با سن کم برايش مادري مي کند تا خلاء وجود مادر را کمتر احساس کند.
#عباس در سال ۱۳۴۵ وارد دبستان مي شود در اوقات فراغت و تعطيلات تابستان همراه و پا به پاي خواهرش با کار #قاليبافي پدر را در ادامه ي زندگي ياري مي دهند.
🔶 با پايان سال سوم راهنمايي وارد #دانشسرايمقدماتي شده و پس از آن عازم #سربازي مي گردد.
🔶در سال ۱۳۵۷ وقتي #امام بزرگوار فرمان فرار از پادگان هاي نظامي را صادر مي کند به همراه عده اي از هم دوره هايش پادگان را ترک مي کند و به صف مبارزه ي بي امان مردم عليه رژيم پهلوي مي-پيوندد.
🔶روحيه ي #ايثار، #فداکاري، #گذشت، خدمت به محرومين و علاقه به اهداف انقلاب اسلامي، #عباس را در صف #داوطلبان #خدمت در #جهادسازندگي قرار مي دهد.
🔶در کلاس درس به دانش-آموزان درس #نماز و پيروي از #رهبري مي آموخت.
🔶 با نهادهاي #انقلابي چون #بسيج، #سپاه، #نهضتسوادآموزي،
امور تربيتي و مرکز فرهنگي شهيد مطهري نيز همکاري و فعاليتي #عاشقانه داشت.
🔶بعدها مستقيماً به عنوان يکي از اعضاي شوراي مرکزي نهضت سوادآموزي انجام وظيفه مي نمود.
🔶 يکي از علاقه مندان به شرکت در کلاس هاي #قرائت و #تفسيرقرآن بود که تا قبل از #شهادتش #نظم و #مديريت جلسه به عهده او بود.
🔶در مراسم #مذهبي چون دعاهاي #کميل و #توسل، #مراسمشهدا، #نمازجمعه و #جماعات حضوري مداوم داشت.
🔶با همه ي خدماتي که يک تنه و خستگي ناپذير انجام مي دهد.
🔶 مسؤوليتي بزرگتر فرا روي خود احساس مي کند.
🔶 او شاهد حرکت #کاروانياني است که #لبيک گوي نداي #امامشان هستند.
🔶صحنه هاي #عمليات را در ذهن خود مجسم مي کند و به #رشادت هاي دلير مردان جبهه هاي نبرد غبطه مي خورد و نمي تواند در برابر اين همه احساسات بي تفاوت باشد.
🔶از سويي ديگر اين فکر نيز او را به خود مشغول مي کند که مگر هفت ماه بيشتر است که ازدواج کرده اي دير نمي شود فرصت زياد است.
🔶در ترازوي عقل هرچه سبک و سنگين مي کند به اين نتيجه مي رسد که شايد موقعيتي بهتر از اين برايش پيش نيايد تازه با شناختي که از همسر جوانش دارد مي-داند که او هم آن قدر #عباس را درک مي کند که بتواند ياريگر همسر خوبش در اين راه باشد.
🔶#عباس که سنگر بزرگ جبهه هاي نور عليه ظلمت را پيش روي خود مي بيند. سنگر نهضت سوادآموزي و ساير خدمات را رها مي کند و صبح روز ۱۳۶۲/۱۱/۲۵ با يار #صديق و #همرزمش #هاديشفيعي پرچم به دوش کوچه هاي شهر را زيرپا مي گذارند و راهيان #کربلا و #قدس را با شعار هر که دارد هوس کرببلا بسم الله به ياري مي خوانند.
🔶چاووش در شهر ندا سر مي دهد: دل تنگم سفر کرببلا مي خواهد. به همراه اين شعار انگار دل کنده مي شود.
🔶#حسينيان به سوي #کربلا حرکت مي کنند. عباس ضمن خداحافظي با دوستان و آشنايان، به همسرش براي تربيت کودکي که چشم انتظارش بودند، سفارش هاي لازم را مي کند.
🔶فاتحان پيروز خيبر با ديگر ياران همرزم عازم جبهه هاي حق عليه باطل مي گردند.
🔶 مراحل سير #اليالله و #تزکيهينفس و بريدن از همه ي وابستگي هاي #دنيوي آغاز مي شود.
🔶#نمازشب عاشقان با #تلاوتقرآن، آواي خوش دعاي #توسل و زمزمه ي خوش #کميل ارواح طيبه را به ملأ اعلا مي برد و نفس مطمئنه نداي ارجعي الي ربک راضيةً مرضيه را فرياد مي زند و اين همان سيري است که اين عاشقان از بدو ورود به جبهه هاي نور طي مي کنند.
─┅═ঊঈ🌺ঊঈ═┅─