eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.3هزار دنبال‌کننده
35هزار عکس
16.3هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
💢حجله دامادی مادر برای فرزند شهیدش 😭 ♦️ مادر شهید مدافع امنیت، ابوالفضل شهریاری، شهید حادثه تروریستی راسک، برای فرزند شهیدش حجله دامادی مهیا کرد. ✅ خداوند متعال به شهید صبر جمیل و اجر جزیل عنایت فرماید 👌😔 روح شهید شهریاری و همه شهدا شاد و یادشان گرامی باد 🌹 ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
آدم‌ها سـ³ـہ دستہ‌اند: ¹ خام ² پختہ ³ سوختہ *خام‌ها ڪھ هیچ.... *پختہ‌ها هم عقل معیشت دارند و دنبال ڪار و زندگی حلال‌اند. *سوختہ‌ها . چیزهای بالاتری می‌بینند و می‌سوزند، توی همان . 🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‍‌ https://eitaa.com/piyrooژ
تشییع پیکر شهید گمنام توسط دانش اموزان دختر شهر خواف همراه با اجرای تئاتر "مادر" در مکان سالن مدرس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی🇮🇷🌱 بسیج دانش آموزی شهرستان خواف ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
فراموش نمیکنم یکبار زمستون خیلی سردی بود و در حال برگشت به سمت خونه بودیم. پیرمردی مشغول گدایی بود و از سرما میلرزید. تا دیدش فورا کاپشن گرون قیمتشو درآورد و به اون پیرمرد داد ! بعدم یه دسته اسکناس بهش داد! پیرمرد که از خوشحالی نمیدونست چی بگه ، مرتب می‌گفت: جوون خدا عاقبتت رو بخیر کنه. 🌷 ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
♨️سفرِ کاری به ترکیه 🌷ایوب چندماه قبل از شهادتش، برای سفر کاری به ترکیه رفته بود. نمازهاش رو تو هتل نمی‌خوند. میگفت «معلوم نیست اینجا چه کارهایی کرده‌اند! شاید نجس باشه!» هتل‌دار بهش گفته بود «اولین ایرانی‌ای هستی که میبینم برای نماز صبح هم مسجد میری. همه اون ساعت، مست از دیسکوها بیرون میومدند!» ایوب یه مسجد پیدا کرده بود که نمازهاش رو میرفت اونجا میخوند. با اینکه مسجد اهل تسنّن بود ولی با چندنفر رفیق شده بود و هدایتشون کرده بود. او با یه‌نفر از کشور هلند دوست شده بود و به سمت شیعه دعوتش کرده بود. بهش گفته بود «برو سرچ کن نهج‌البلاغه رو پیدا کن، بخون! ببین علی علیه‌السلام چی گفته؟!» حتی ایوب بهش دعای کمیل رو هم نشون داد. مدافع حرم 🌷 ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
شهید گمنام در دانشگاه گلستان آرام گرفت 🔹پیکر پاک و مطهر دومین شهید گمنامی که در ایام شهادت حضرت فاطمه (س) وارد استان گلستان شده بود، امروز باحضور اقشار مختلف مردم در دانشگاه گلستان آرام گرفت. عکاس:علی دهقان ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫ #رمان_دختر_شینا 🌷🍃 ✫⇠ #قسمت_سی_وسوم
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫ 🌷🍃 ✫⇠ عاقبت پدرش از دستش عصبانی شد و گفت: «چرا. بیا بنشین. تو را کم داریم.» دیزی ها را که آوردند، مانده بودم چطور پیش صمد و پدرش غذا بخورم. از طرفی هم، خیلی گرسنه بودم. چاره ای نداشتم. وقتی همه مشغول غذا خوردن شدند، چادرم را روی صورتم کشیدم و بدون اینکه سرم را بالا بگیرم، غذا را تا آخر خوردم. آبگوشت خوشمزه ای بود. بعد از ناهار سوار مینی بوس شدیم تا به روستا برگردیم. صمد به من اشاره کرد بروم کنارش بنشینم. آهسته به پدرم گفتم: «حاج آقا من می خواهم پیش شما بنشینم.» رفتم کنار پنجره نشستم. پدرم هم کنارم نشست. می دانستم صمد از دستم ناراحت شده، به همین خاطر تا به روستا برسیم، یک بار هم برنگشتم به او، که هم ردیف ما نشسته بود، نگاه کنم. به قایش که رسیدیم، همه منتظرمان بودند. خواهرها، زن برادرها و فامیل به خانه ما آمده بودند. تا من را دیدند، به طرفم دویدند. تبریک می گفتند و دیده بوسی می کردند. صمد و پدرش تا جلوی در خانه با ما آمدند. از آنجا خداحافظی کردند و رفتند. با رفتن صمد، تازه فهمیدم در این یک روزی که با هم بودیم چقدر به او دل بسته ام. دوست داشتم بود و کنارم می ماند. تا شب چشمم به در بود. منتظر بودم تا هر لحظه در باز شود و او به خانه ما بیاید، اما نیامد. 💟ادامه دارد...✒️ نویسنده: 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟