eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
33.6هزار عکس
15.5هزار ویدیو
131 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
می‌گفت کنار شهید ابومهدی المهندس ‌ایستـاده بـودم، شنیـدم کـه مـی‌گفت: «السلام‌علیک‌یا‌‌مولای‌يا‌صاحب‌الزمان» بهش گفتم: «چرا الان به امـام‌ زمـان سلام دادی؟!» گفت: «شاید‌ این وزش‌ِ باد‌ و‌ نسیم‌، سلام من را به امام ‌زمانم برساند...» 💛 🕊 🌷 ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚠️ ⭕️عمرو عاص به ابوموسی اشعری گفت: 📌تو رأی نده و من هم رأی نخواهم داد تا با هم پیروز شویم! ❌ ابوموسی در انتخابات رای سفید داد ولی عمرو عاص به معاویه رای داد و پیروز انتخابات شد و با تضعیف سپاه اسلام، سپاه کفر قدرت گرفت! ❗️و در نهایت نتیجهء رای سفید ابوموسی اشعری، انتخاب یزید شد و واقعه عاشورا رقم خورد....! 🚫از این به بعد مواظب عمروعاص های رسانه ای باشیم؛ 🔺مبادا با تشویق به رای ندادن فریبمان دهند و مهره های خود را در بدنه نظام جاگذاری کنند؛ و خدای نکرده آینده خودمان، فرزندانمان و جامعه آسیب ببیند و در آخر دودش بچشم خود ما برود...! کُلُّ یَوْمٍ عَاشُورَا و کُلُّ أَرْضٍ کَربَلا عاشورایت را با امام حسین علیه السلام گره بزن... ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
✨پدر شهید از قول همرزم ایشان می گوید: در فاو اولین الله اکبر را حسین بلند کرد و عراقی ها که آمدند حسین تیرهایش را انداخت که سرنشین تانک را از بین برد. 3 نفر پیاده شدند و تن به تن جنگیدند گلوله ها را به کمکش رد می کردم که ناگهان حسین شهید شد. برادر شهید: از ما کوچکتر بود اما برخورد او طوری بود که انگار چند سال از ما بزرگتر است صبر، استقامت و نظم و انضباط از خصوصیات بارز ایشان بود ارادت خاصی به امام رضا داشت و هر سال به پابوس ایشان می رفتند یک بار ایشان را به خاطر طرفداری از روحانیت و امام از مدرسه بیرون کردند. یک بار بعد از مجروحیت ایشان وقتی از جبهه آمد موقع نشستن مقداری معذب می شدند مادر از ایشان دلیلش را خواست که ایشان در جواب گفتند دو سه تا ترکش کمپوت آلبالو گیلاس خوردم که مادر متوجه حرفشان نمی شد ولی ما متوجه شدیم و از او خواستیم تا برایمان توضیح دهد. پورصدیقی🌷 ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
فرازی از وصیت نامه شهید: سفارش می‌کنم خودم و همه را به رعایت تقوای الهی هر چند خودم اهل مراعات نبودم ولی باید کلام قرآن و معصوم را همه انجام دهیم،خدایا ببخش گناهانی که لذتش رفت و مسوولیتش ماند🥀 🌷 ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روز انتخاب بود باید دل به آسمان می‌زدیم و جان را به آب‌ها..! هرکه باور داشت ایمان داشت ، فریاد زد: حیدری‌ام ... بار دیگر خیبر و این‌ بار شاگردان خمینی ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
خواهر شهید علی اکبر شیرودی: 🔻خواهشمندیم به پای صندوق بیایید و به حرف دشمنان نظام گوش فرا ندهید. 🌷شهدای ما اگر یک روز از جانشان گذشتند و از این کشور حفاظت کردند، حالا نوبت ماست. پای صندوق رأی باشیم تا بتوانیم این انقلاب را حفظ کنیم و شرمنده شهدایمان نشویم. جوانان عزیز به حرف های دلسرد کننده دشمنان نظام گوش ندهند ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
💌 🌕شهید سید محمدجواد حسن زاده ♨️سیّد رستم 💞همسر شهید نقل می‌کند: آقا سیدجواد همیشه در کار خیر پیش‌قدم بود و در واسطه‌گری ازدواج پیش‌قدم‌تر. هر کس قصد ازدواج می‌کرد، اول به سراغ «سید جواد» می‌رفت؛ آن‌قدر که در مدت یکسال نامزدی خودش، بیش از پنجاه مراسم نامزدی به‌واسطه او به انجام رسیده بود. بعد از شهادتش هم این رسم دیرینه‌اش ادامه دارد و خیلی‌ها از حاجت‌روایی‌شان به واسطه شهید حسن‌زاده گفته‌اند. او در سوریه با نام «سید رستم» معروف بود. قدّ رشید و هیکل ورزیده‌ای داشت؛ تا جایی که دوستانش به شوخی به او می‌گفتند: «سعی کن توی کانال و به حالت خمیده و درازکشیده حرکت کنی که داعش تو را نبیند.» ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫ 🌷🍃 ✫⇠ می دانستم این بار خودش هم خیلی خوشحال نیست. اما می گفت: «خوشحالم. خدا بزرگ است. توی کار خدا دخالت نکن. حتماً صلاح و مصلحتش بوده.» بالاخره سنگر آماده شد؛ یک پناهگاه کوچک، یک، در یک و نیم متری. با خوشحالی می گفت: «به جان خودم، بمب هم رویش بخورد طوری اش نمی شود.» دو سه روز بعد رفت، اما وقتی روحیه و حال مرا دید، قول داد زود برگردد. این بار خوش قول بود. بیست روز بعد برگشت. بیشتر از قبل محبت می کرد. هر جا می رفت، مهدی را با خودش می برد. می گفت: «می دانم مهدی بچه پرجنب و جوشی است و تو را اذیت می کند.» یک روز طبق معمول مهدی را بغل کرد و با خودش برد؛ اما هنوز نرفته صدای گریه مهدی را از توی کوچه شنیدم. با هول دویدم توی کوچه. مهدی بغل صمد بود و داشت گریه می کرد. پرسیدم: «چی شده؟!» گفت: «ببین پسرت چقدر بلا شده، در داشبورد را باز کرده و می خواهد کنسرو بخورد.» گفتم: «خوب بده بهش؛ بچه است.» مهدی را داد بغلم و گفت: «من که حریفش نمی شوم، تو ساکتش کن.» گفتم: «کنسرو را بده بهش، ساکت می شود.» گفت: «چی می گویی؟! آن کنسرو را منطقه به من داده بودند، بخورم و بجنگم. حالا که به مرخصی آمده ام، خوردنش اشکال دارد.» 💟ادامه دارد... نویسنده: 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃ ✫ 🌷🍃 ✫⇠ مهدی را بوسیدم و سعی کردم آرامَش کنم. گفتم: «چه حرف هایی می زنی تو. خیلی زندگی را سخت گرفته ای. این طورها هم که تو می گویی نیست. کنسرو سهمیه توست. چه آنجا، چه اینجا.» کنسرو را دور از چشم مهدی از توی داشبورد درآورد و توی صندوق عقب گذاشت. گفت: «چرا نماز شک دار بخوانیم.» ماه آخر بارداری ام بود. صمد قول داده بود این بار برای زایمانم پیشم بماند؛ اما خبری از او نبود. آذرماه بود و برف سنگینی باریده بود. صبح زود از خواب بیدار شدم. بی سر و صدا طوری که بچه ها بیدار نشوند، یک شال بزرگ و پشمی دور شکمم بستم. روسری را که صمد برایم خریده بود و خیلی هم گرم بود، پشت سرم گره زدم. اورکتش را هم پوشیدم. کلاهی روی سرم گذاشتم تا قیافه ام از دور شبیه مردها بشود و کسی متوجه نشود یک زن دارد برف پارو می کند. رفتم توی حیاط. برف سنگین تر از آنی بود که فکرش را می کردم. نردبان را از گوشه حیاط برداشتم و گذاشتم لب پشت بام. دو تا آجر پای نردبان گذاشتم. با یک دست پارو را گرفتم و با آن یکی دستم نردبان را گرفتم و پله ها را یکی یکی بالا رفتم. توی دلم دعادعا می کردم یک وقت نردبان لیز نخورد؛ وگرنه کار خودم و بچه ساخته بود. بالاخره روی بام رسیدم. هنوز کسی برای برف روبی روی پشت بام ها نیامده بود. 💟ادامه دارد... نویسنده: 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ عظم البلا ... همخوانی شهدا ... 🕙سـاعـت عـاشقـے ⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜ سلام و درود بر شهدا و امام شهیدان افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهداےِبجنورد دلتنگ شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 دلم به وسعت دنیا، گرفته آقاجان، از این زمانه از این جا، گرفته آقاجان، بیا دوای غم و غصه ها تویی مولا، العجل یا ولی الله الاعظم.... ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
زیارتنامه شهدا🌷 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم . 🕊یادشهدا باصلوات https://eitaa.com/piyroo