eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
33.6هزار عکس
15.5هزار ویدیو
131 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
گلزار شهدای بجنورد دعا گوی همه شما بزرگواران هستم قطعه یک
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان 💠 قسمت ۶۴ _آرومتر خانم! پرستار چشم غره ای به مهیا رفت. _تموم شد. مهیا، نگاهی به دست گچ گرفته اش انداخت.شهاب در زد و داخل شد. _کارتون تموم شد؟! _آره! _خب پس، بریم که همه منتظرتون هستند. شهاب به سمت صندوق رفت.... بعد از تصفیه حساب به سمت در خروجی بیمارستان رفتند. * مهیا سوار ماشین شد.شهاب هم پشت فرمان نشست. _سید... _بله؟! _مامان و بابام فهمیدند؟! شهاب ماشین را روشن کرد. _بله!متاسفانه الانم خونه ما منتظر هستند... _وای خدای من! * _مریم مادر، زود آب قند رو بیار... شهین خانم به سمت مهلا خانم برگشت. _مهلا جان! آروم باش توروخدا! دیدی که شهاب زنگ زد، گفت که پیداش کرده... مهلا خانم با پریشانی اشک هایش را پاک کرد. _پیداش نکرده؛ اینو میگید که آرومم کنید. مریم، لیوان را به دست مادرش داد.و با ناراحتی به مهلا خانم خیره شد. _دخترم از تاریکی بیزاره خیلی میترسه... قربونت برم مادر! شهین خانم سعی میکرد مهلا خانم را آرام کند. مریم نگاهی به حیاط انداخت. محسن و پدرش و احمد آقا در حیاط نشسته بودند. احمد آقا با ناراحتی سرش را پایین انداخته بود و در جواب حرف های محسن که چیزی را برایش توضیح میداد؛ سرش را تکان می داد. مریم به در تکیه داد و چشمانش را بست. از غروب که رسیده بودند، تا الان برایش اندازه صد سال طول کشیده بود. با باز شدن در حیاط چشمانش را باز کرد و سریع به سمت در رفت.با دیدن شهاب با خوشحالی داد زد: _اومدند! اما با دیدن مهیا شل شد...همه از دیدن دست گچ گرفته مهیا و پیشانی و لب زخمی مهیا شوکه شدند.مهیا تحمل این نگاه ها را نداشت، پس سرش را پایین انداخت. با صدای مهلا خانم همه به خودشان آمدند. _مادر جان! چه به سر خودت آوردی؟! به طرف مهیا رفت و او را محکم در آغوش گرفت. مهیا از درد چشمانش را بست . شهاب که متوجه قضیه شد، به مهلا خانم گفت: _خانم رضایی دستشون شکسته بهش فشار وارد نکنید. مهلا خانم سریع از مهیا جدا شد. _یا حسین! دستت چرا شکسته؟! دستی به زخم پیشانی و لب مهیا کشید. _این زخم ها برا چیه؟! با اشاره ی محمد آقا شهین خانم جلو آمد. _مهلا جان بیا بریم تو! میبینی مهیا الان حالش خوب نیست؛ بزار استراحت کنه. مهلا خانم با کمک شهین خانم به داخل رفتند.... احمد آقا جلوی دخترش ایستاد. نگاهی به شهاب انداخت.شهاب شرمنده سرش را پایین انداخت. _شرمنده حاجی! _نه بابا...تقصیر آقا شهاب نیست! تقصیر منه! خودش گفت نرم پایین ولی من از اتوبوس پیاده شدم، بدون اینکه به کسی بگم رفتم یه جا دیگه! با سیلی که احمد آقا به مهیا زد، مهیا دیگر نتوانست حرفش را ادامه بدهد.محمد آقا به سمت احمد آقا آمد. _احمد آقا! صلوات بفرست... این چه کاریه؟! محسن، سرش را پایین انداخت و به دست های مشت شده ی شهاب، خیره شد... 👈 .... رمان ✍ نویسنده 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ عظم البلا ... همخوانی شهدا ... 🕙سـاعـت عـاشقـے ⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜ سلام و درود بر شهدا و امام شهیدان افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهداےِبجنورد دلتنگ شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 ‌ای رونق ندبه های آدینه بیا ای مرهم دردهای دیرینه بیا... ‌تا اینکه به ما شب زدگان نور رسد یک جمعه تو باچراغ و آیینه بیا... ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹 🕊🌷 شهدا 🌷🕊 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَاءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُؤمِنینَ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِساءِ العالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَ مَعَکُم. https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚠️ نماز بخوانی بدون وضو،با وضو بگیری و نماز نخوانی،هردو یکیست آرای باطله و عدم رای دادن هر دو یکیست فقط اندکی در فرع موضوع متفاوت هست ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
امروزجمعه، زمان انتخاب یکی از این دو تصویر است. دولت پشت‌ میزنشین یا دولت وسط ‌میدان انتخاب با شماست... ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
چشم شهیدان نگران من و توست؛ 🌷شهید عباس جوشقانی: دقت کنید که به چه کسی رای می‌دهید شهید عباس جوشقانی در وصیت‌نامه‌اش می‌گوید: دقت کنید که به چه کسی رای می‌دهید، که اگر خطا کنید، روز قیامت جوابگوی خون شهیدان خواهید بود. ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
تصویری از حاج قاسم سلیمانی و محمد نعمة ناصر، فرمانده یگان عزیز حزب الله که دوروز پیش توسط رژیم صهیونیستی ترور و به شهادت رسید. ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
امروز آزمون بزرگ ملت ایران هست. به نیابت از حاج قاسم و شهدا رای بدین . برنگردید خونه بعد رای دادن تو محل اخذ رای بمونید ، با رای اولیها یا سالمندان یا کسانیکه کاملا مشخصه بلاتکلیف هستند صحبت کنید ، بعضیا سواد نوشتن ندارند . خبر رسیده ستادهای پزشکیان هزینه هنگفت کردند که عده ای تو محل اخذ رای ، رو آراء سرگردان کار کنند . ماخودمون باید خودجوش اینکارو انجام بدیم.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از گفتگو در صف های رأی غافل نشویم به شعبه های شلوغ بریم و با مردم گفتگو کنیم با این کلید واژه شروع کنیم خُــــــــب حالا 😅 مراقب باشیم کسی که رأیش قاطع هست، خیلی حرفی باهاش نیست. می‌دونم سخت‌تون هست ولی دعوا راه نندازید 😂