افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 قسمت ۱۰۰ شهاب سر جایش نشست. _به چی میخندی؟؟ مهیا با چشم اشار
💠 ❁﷽❁ 💠
💠رمـــــان #جانم_میرود
💠 قسمت ۱۰۱
مهیا، اشک هایش را پاک کرد.
_مهیا!... مگه چه اتفاقی افتاده که تو اینجوری بهم ریختی...
مهیا نفس عمیقی کشید.
_مهران...!
شهاب آبروهایش را درهم کشید.
_مهران کیه؟!
_هم دانشگاهیم.
_خب؟!
_ازم جزوه برده بود؛بعد یه مدت بهم پیام داد، که برم جزوه رو بگیرم.
مهیا نفس عمیقی کشید و ادامه داد:
_تو رستوران قرار گذاشته بود... من اون موقع با اینکه محجبه نشده بودم و نماز نمیخوندم ولی با پسرا زیاد گرم نمیگرفتم... اونم هی از دست شکستم، سوال میپرسید... اون لحظه اصلا احساس خوبی نداشتم. فقط دوست داشتم از اونجا برم.... دستم رو دراز کردم که جزوه رو ازش بگیرم که اون...
شهاب اخم کرد و گفت:
_اون چی؟!
_اون دستمو گرفت و محکم فشار داد...
اشک های مهیا، روی گونه اش سرازیر شد.
شهاب از عصبانیت فرمون را محکم فشار داد. مهیا بالرزش ادامه داد:
_از اونموقع هی زنگ میـزد و ادعای عاشقی می کرد تو بیمارستان هم خودت دیدیش...
با هر حرفی که مهیا می زد...
فشار دست شهاب روی فرمون بیشتر می شد. مهیا که عصبانیت شهاب را دید تند تند گفت:
_باور کن شهاب من تقصیری ندارم... من اصلا اهل این حرفا نیستم.
شهاب، نفس عمیقی کشید و به طرف مهیا برگشت. دستانش را در دست گرفت.
_آروم باش مهیا!
اشک های مهیا را با دستش پاک کرد و گونه اش را نوازش کرد
_میدونم تو تقصیری نداری.
_باور کن شهاب.... من اون روز، خیلی اذیت شدم. همش استرس مهران رو داشتم. همه چیز پشت سرهم بود. نمیتونستم به کسی بگم. چون کسی رو نداشتم...
_اگه دستم بهش برسه!
شهاب لحظه ای فکر کرد و دوباره پرسید:
_اون ماشینی که نزدیک بود، بهت بخوره هم کار اون عوضیه؟!
مهیا به چشمان سرخ شهاب نگاه کرد. ترسید بگوید کار مهران است میترسید که شهاب کارش را بی جواب نگذارد...
_ن... نه کار اون نبود...
_مهیا بامن روراست باش. اون تصادف کار اون بود؟!
_نه نبود...
نگاهش را به بیرون سوق داد؛ تا چشمانش اورا لو ندهند.از استرس ناخون هایش را می جوید.با صدای ضربه ای که شهاب به فرمان زد؛به طرف شهاب برگشت.
_چرا به من دروغ میگی مهیا؟! من شوهرتم. چرا نمیگی که کار اون بی همه چیز بوده؟!
_ن... نه اون...
شهاب اجازه نداد ادامه بدهد.غرید:
_دروغ نگو مهیا... دروغ نگو...چشمات لوت دادن ،چرا با من راحت نیستی؟! ها؟!
مهیا سرش را پایین انداخت و حرفی نزد....
شهاب عصبی دنده را جابه جا کرد و زیر لب به مهران بدو بیراه می گفت...
👈 #ادامه_دارد....
رمان #جانم_میرود
✍ نویسنده #فـاطمہ_امـیرے
🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
13.99M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#روایتگری_شهدایی2214
روایتگری حاج حسین یکتا در کنار نهر خین...
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
13.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ عظم البلا ...
همخوانی شهدا ...
#پســت_پـایـــانـی
🕙سـاعـت عـاشقـے
⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜
سلام و درود بر شهدا و امام شهیدان
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهداےِبجنورد دلتنگ شهادت
#سلام_امام_زمانم💚
هر چند عرصه،تنگ است…
هر چند جان به لب شده ایم…
هر چند طعم زندگی از یادمان رفته است…
هر چند شادی،دیرگاهی است به ما سر نزده…
هر چند لب هایمان مدتهاست رنگ لبخند ندیده است…
اما در اعماق قلب هایمان نقطه ی روشن و گرمی است که خبر از آمدنت می دهد…
تو می آیی و جان می گیریم،می خندیم، شادی می کنیم، امیدوار می شویم…
به همین زودی،به همین نزدیکی…...
#اللهمعجللولیکالفرج
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹
🕊🌷#زیارتنامۀ شهدا 🌷🕊
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَاءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُؤمِنینَ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِساءِ العالَمینَ،
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ،
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَ مَعَکُم.
#الّهی_بدماء_شهدائنا_عجل_لولیک_الفرج
#درآرزوی_شهادت
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
ٺمام خنده هایم را نذر کرده ام
تا تــو همان باشی
که صبح یکی از روزهای خدا
عطر دسٺهایت
دلٺنگی ام را به باد می سپارد
#شهید_عبدالله_باقری🕊
#صبـحتون_شهـدایـی🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
9.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
رفیق جا نمونی
بمونی رفیقات برن کربلا😔
#اربعین🏴
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo