#سیره_شهدا
آقا رضا خیلی مهربون و دلسوز بود.
همیشه به فکر نیازمندان بود و دوست داشت به طرق مختلف کمک کنه.
بعد مأموریت اولش که از سوریه برگشته بود، به من گفت:
خانم، دوست دارم هفته ای یه بار، یه غذای درست و حسابی بگیریم و بریم خونه نیازمندی.
باهم سر یه سفره بشینیم و غذا بخوریم.
براشون یه مقدار پول هم بذاریم.
«چه خوب میشه که شهدا رو الگوی خودمون قرار بدیم.»
نقل از: همسرشهید
#شهید_رضا_طاهر
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
نمے دانم !
نور از آفتاب است یا از تو؟✨
فقط مے دانم ...
🌤صبح بخیر هایت ؛
دنیای مـرا نورانی مے کند
#روزتون_متبرک_بایادشهید🌹
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🌿🌷🌿🌷
🌷🌿🌷
│سیره شھید️│
.
.
زمستانِ ❄️ سال نود و یک
دعوت شدیم خانهی 🏠یکی از اقوام
که از قضا
ماهواره📡 هم داشتند
.
همین موضوع باعث شد تا رضا درباره اهداف شبکههای ماهوارهای واسه صاحبخانه و بقیه صحبت کنه.
توضیحاتی در مورد
چگونگی تشکیل این شبکهها،
منابع مالیشون💰،
اهدافشون و حامیانشون داد،
توی اون مهمونی
تعدادی از افراد حاضر که از لحاظ نسبی رابطه دوری با ما داشتن هم بودن
و صحبتهای رضا را هم گوش می کردن.
.
چند نفری شروع کردن به مسخره کردن رضا
که فلانی
توی فلان جا
مغز تو شستشو دادن😒
تو کله شما کردن که ماهواره فلان و فلان😳.
.
بعد از مهمانی
من با رضا تند برخورد کردم که
چرا شروع میکنی از این حرفها میزنی که بخوان مسخرهات کنن ؟
و کلی توپ و تشر !!!!
اما رضا این جوری جواب داد:
من وظیفهام را انجام دادم😌
در قبال این خانواده توضیحات رو دادم
دیگه اون دنیا
از من نمیپرسن که چرا دیدی و میدونستی اما چیزی نگفتی.
من کار خودم و کردم ،
به وقتش این حرفها جواب میده.
.
خیلی برام جالب بود🤔 ،
اون اصلاً به این فکر نمیکرد که دارن مسخرهاش میکنن ،
فقط به فکر انجام وظیفهاش بود.
#شهید_رضا_کارگر_برزی
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
.
🌺🌺 خنگ نشی برگردی به دنیا ... برو... برو...
خط شلوغ شده بود. عراق خط را به آتش بسته بود. یک بسیجی از سنگر اصفهانی ها بیرون آمد. تا بیرون آمد، ترکش خورد.
آتش سنگین بود. کسی به سمتش نمی رفت. از این سمت من و حاج مجید و از سمت اصفهانی ها حاج حسین خرازی به سمت بسیجی دویدیم.
حاج حسین با آن دست نصف اش و دست دیگرش سر بسیجی را بلند کرد. سر بسیجی را روی نیمه دستش گذاشت و با دست دیگرش صورت او را نوازش می کرد.
این صحنه عین روز جلو چشمانم است...
می گفت: دادا گوش بگیر. من فرمانده ات هستم. من حاج حسین هستم. برو... نگاه دورو برت نکن... برو.... میگم نگاه نکن، برو...
ناگهان بسیجی سرش به سمتی خم شد و شهید شد.
مدتها بعد حاجی را دیدم گفتم: حقیقتش من چیزی تو دلم هست می خواهم از شما بپرسم. باید خودتان برایم بگویید.
جریان شهادت آن بسیجی را گفتم.
در لحظه یک گلوله اشک از چشم حاج حسین سُر خورد و پائین آمد. گفت: من خودم این صحنه برایم پیش آمد.
روزی که دستم قطع شد. بالا رفتم. احساس می کردم دارم به سمت یک معبر نور می روم.
یکی از من پرسید حاج حسین لشکرت را چی کار می کنی؟
تا نگاه پشت سرم کردم ، پائین افتادم.
به این بسیجی به زبان خودمان می گفتم : خنگ نشی برگردی به دنیا .. برو... برو...
👆به روایت سردار مجتبی مینایی فرد
📚 منبع: همین نزدیکی!
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🌸🌾
#دلنوشتـــــہ
شهیـــ🌷ــدان
اے سفیـــــران عالم ملکــ✨ــوٺ...
میشود ما را ڪه چون
مرغانی عاشـــ❤️ــق
گرفتار قفسیـــــم..
از این تعلقات برهانید
و لایق پــ🕊ـــرواز کنید..
#شهدا_همیشه_نگاهی
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
یابن الحسن ...
از بهر زیارت جمالت
تا جبهـه بہ سوی تو دویدم ...
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#واجعلنا_من_انصاره_و_اعوانه
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
2.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸 انتشار نخستین بار
📹 ببینید| وعده ای که سردار سلیمانی برای دیدار با رهبری به دختر شهید مدافع حرم داد و عملی شد
➕ بخشهایی منتشرنشده از دیدار با دختران شهدای مدافع حرم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
|محسـن گفـت:
«آن روز هـا دروازهای بـرای شهـادت
داشتیم و حال معبری تنگ..
هنوز برای شهید شدن فرصت هست
دل را بایـد پاڪ ڪرد...»
#شهید_محسن_حججی
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
#خاطرات_شهید
🌷شهیدی که هفتهای یک خواستگار داشت.🌷
فرماندهی آقا عباس مے گفت عباس هفتہ ای یڪ خواستگار داشت.
گویے همه خواهان بودند ڪہ با عباس فامیل شوند،همیشه بہ او مےگفتند اگر مےخواهے ازدواج ڪنے ما گزینہ مناسب داریم. در ایام اربعین با خانوادهی شیرازی آشنا شدند و خانواده حرفها زدن و عباس زمانے ڪہ با این خانم صحبت ڪرده بود به وی از تصمیمش گفتہ بود در صورتی ڪہ سالم از این ماموریت بازگشتم برای رسمے شدن این ارتباط قدم جلو خواهم گذاشت.
اما گویے خداوند برای عباس جور دیگری رقم زده بود و برای خودش ڪنار گذاشتہ بود...
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo