eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
33.6هزار عکس
15.5هزار ویدیو
131 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷شهیدان رضا و حسن و علی 🌷 مادرشون می گن سال 55 رفتیم کربلا. کنار ضریح امام حسین (ع) نشستم و یک دل سیر گریه کردم. اونجا به امام حسین(ع) گفتم، ما که از زنان بنی اسد کمتر نیستیم! کربلا نبودیم تا یاریت کنیم اما حالا جوانان رشیدی دارم که دلم می‌خواد برایت قربانی کنم. وقتی خبر شهادت سه فرزندم را یکجا دادند، عهدم یادم اومد و سجده شکر به جا آوردم که قربانی هایم قبول شد. 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
🌷 شهید مدافع حرم ( بادیگاردی از سپاه انصار المهدی )🌷 تو یکی از جلسات در سوریه گفت: "ما مدافع حرم نیستیم بلکه ما به خانم حضرت زینب سلام الله علیها و این ما هستیم که پناهنده و فدایی ایشان شده ایم". بعد از عملیات ها با یادآوری صحبت حضرت آقا که "اسرائیل 25 سال آینده را نخواهد دید" خستگی رو از تن و جان بچه ها بیرون می کرد. شادی روحش 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
شهید گمنام راه خویش را یافت، جان دادن برای خدا در همهمه‌ی شلوغی‌های زمین ... 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
مـادرجان♥️ هروقت دلم برای "دفاع از حرم" زینبتان پر میکشد، را محکم‌تر میگیرم، تا تیرها بر چادرم بنشیند نه بر دل ...💔 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
....♡ داستان { 💚} _آخــــر هفتہ قـــرار بود بیان واســــہ خواستگارے زیاد برام  مهــم نبود کہ قــرارہ چ اتفاقے بیوفتہ حتے اسمشم نمیدونستم ، مامانم همی طور گفته بود یکی می خواد بیاد.... فقط بخاطــر مامان قبول کردم کہ بیان برای آشنایے .... ترجیح میدادم بهش فکر نکنم _عادت داشتم پنج شنبہ ها برم بهشت زهرا  پیش🌿 شهید گمنام🌿 شهیدے ک شده بود محرم رازا و دردام رفیقے ک همیشہ وقتی ی مشکلے برام پیش میومد کمکم میکرد ... فرزند روح الله🌸🍃 این هفتہ  بر عکس همیشہ چهارشنبہ بعد از دانشگاه رفتم بهشت زهرا چند شاخہ گل گرفتم کلےبا شهید حرف زدم احساس آرامش خاصے داشتم پیشش _بهش گفتم:شهید جان فردا قـــراره برام خواستگار بیاد..... از حرفم خندم گرفت ههههه خوب ک چی الان این چی بود من گفتم.. ... من ک نمیخوام قبول کنم فقط بخاطر ماما.... احساس کردم یہ نفر داره میاد ب ایـن سمت پاشدم دیر شده بود سریع برگشتم خونہ تا رسیدم مامان صدااااام کرد -اسمااااااااء _(ای واے خدا ) سلام مامان جانم؟ _جانت بے بلا فردا چی میخواے بپوشے؟ _فردا؟ _اره دیگہ خواستگارات میخوان بیاناااااا اها..... یه روسری و یہ چادر مگہ چہ خبره یہ آشنایی سادست دیگہ عروسے ک نیست.... این و گفتم و رفتم تو اتاقم ی حس خاصے داشتم نکنه بخاطر فردا بود؟! وای خدا فردا رو بخیر کنه با ایـن مامان جاݧ مـن... همینطورے ک داشتم فکر میکردم خوابم برد.... https://eitaa.com/piyroo
هر سری قابل آن نیست که بر دار شود مرد می خواهد که در این قافله سردار شود حق همین است که در قصه عشاق حسین همچو محسن حججی میثم تمار شود 🌷 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
🔔 ⚠️ 👌هیچ وقت نگو: محیط خرابه مـــنم خراب شدم! هــــرچه هوا باشد لباست 👕 را بیشتر میکـــنی!!! پس هـر چه جامــعه فاسـدتر شد تو لباسِ را بیشتر کن. https://eitaa.com/piyroo 🕊
🔻همسر شهید حججی: موقع پرو لباس مجلسی یواشکی بهم گفت: «هنوز 🙈! تا بپسندی بر‌می‌گردم.» رفت و با سینی آب هویچ بستنی برگشت. برای همه خریده بود جز خودش. گفت میل ندارم. وقتی خیلی اصرار کردیم مادرش لو داد که گرفته است. 😢 ازش پرسیدم: « حالا چرا امروز؟» گفت: «می‌خواستم گره‌ای تو کارمون نیفته و راحت بهت برسم.»♥️ 📕 کتاب سربلند 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
✨✨✨✨✨ الله بهجت (ره) 🌹شهادت ـ اگر حسابش را بکنیم ـ موجب مسرّت است، نه موجب حزن. 🍂این حزنی که در انسان پیدا می شود، به خاطر این است که آن ( ) رفت آن اتاق و ما ماندیم این اتاق؛ دیگر فکر این را نمی کنیم که او حالش از حال ما بهتر است؛ ما ناراحتی داریم، او راحت است. 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کآش اَدا دَر نَیاریم اَدا خــوبـآ اَدا نگــرآنآ اَدا دوسـتآ...! اَداعاشقآ...! اَدای منتظرآ... ادای منتظرا... ادای منتظرا ...💔((: 💚 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ظهور امام زمان (عج) را جدی بگیریم! منتظران ظهور مانند رزمندگان زمان جنگ ..... استاد ✅ حتما ببینید و منتشر نمایید. « اللهم عجل لولیک الفرج » 🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷🌷 ✅ https://eitaa.com/piyroo 🕊
خاطرات شـ‌هدا ‌ شب اعزام، زود رفت خوابید. می ترسید صبح خواب بماند. به مامانم سپرده بود زنگ بزند، ساعت کوک کرد، گوشی‌اش را تنظیم کرد و به من هم سفارش کرد بیدارش کنم. ‌ طاقتم طاق شد و زدم به سیم آخر. کوک ساعت را برداشتم. موبایلش را از تنظیم زنگ خارج کردم، باتری تمام ساعت‌های خانه را در آوردم. می خواستم جا بماند. حدود ساعت سه خوابم برد. به این امید که وقتی بیدار شدم کار از کار گذشته باشد. ‌ موقع نماز صبح، از خواب پرید. نقشه‌هایم، نقشه بر آب شد. او خوشحال بود و من ناراحت. لباس هایش را اتو زدم. پوشید و رفتیم خانه‌ی مامانم. مامانم ناراحت بود، پدرم توی خودش بود. همه دمغ بودیم؛ ولی محسن برعکس همه، شاد و شنگول. توی این حال شلم شوربای ما جوک می گفت. می‌خواستم لهش کنم. زود ازش خداحافظی کردم و رفتم توی اتاقم. من ماندم و عکسهای محسن. مثل افسرده ها گوشه ای دراز کشیدم. فقط به عکسش که روی صفحه گوشی ام بود نگاه می کردم. تا صفحه خاموش میشد دوباره روشن می کردم. روزهای سختی بود... به روایت همسر بزرگوار شهید شهید محسن حججی🌷 سالرروز ولادت 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
صلوات خاصه امام رضا علیه السلام اللهّـــمَ صَلّ عَلي عَلي بنْ موسَي الرّضـا المرتَضی، الامــام التّقي النّقي و حُجَّّتكَ عَلي مَنْ فَــوقَ الارْضَ و مَن تَحتَ الثري الصّدّيق‌ الشَّهيد صَلَوةً كثيرَةً تامَة زاكيَةً مُتَواصِلــةً مُتَواتِـــرَةً مُتَرادِفَـــه كافْضَل ماصَلّيَتَ عَلي اَحَدٍ مِنْ اوْليائِكَ 🍀 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایت گری شهدا از زبان حجت الاسلام مهدی دیانی قسمت 383 #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
#زندگینامه_شهید_محمدرضا_مهرپاک محمدرضا دوران كودكي خود را در شيطنت و شلوغي گذراند.درسال1355یازده سالگی مادرش راازدست داد و از سال 1359 زير سايه نامادري اش رشد كرد. سال 60 دوران دبيرستان را طي مي كرد. روزي كتاب ها و وسايلش را به دوستش داد تا به خانه برساند و خودش عازم جبهه شد. 15سال بيشتر نداشت اما راه جبهه را خوب مي شناخت. بعد از 20 روز محمدرضا به دليل كم بودن سن به خانه برگردانده شد. اما دوباره راهي شد و اين بار با رضايت پدر. با علاقه اي كه به پزشكي داشت رشته تجربي راانتخاب کردودررشته پزشکی دانشگاه تهران قبول شد. بعد از قبولي در دانشگاه تهران يك ترم از دانشگاه را به نحواحسن گذراند. اما عشق به درس هم نتوانست او را پايبند شهر كند. محمدرضا در جبهه ها ديدبان بود و پس از مدتي به گروه اطلاعات و عمليات پيوست. وقتي خواست كه جزو گروه غواص ها شود با ممانعت فرمانده مواجه شد و اصرارهاي بي دريغش هم راهگشا نشد. يك بار مجروح شد اما پس از بهبودي باز هم راهي جبهه شد. عمليات والفجر 8 بود. بهمن سال 64، گروه اول نيروهاي اطلاعات و عمليات راهي شدند و از دل اروند عبورکردند. محمدرضا جزوآنهانبود. فرمانده نمي گذاشت برود. فرمانده را به كناري برد. آن قدر اشك ريخت و التماس كرد تا فرمانده راضي شد تا با گروه دوم از اروند عبور كند. به شرطي كه زود برگردد. قايق كه حركت كرد محمدرضا شوري وصف ناپذير داشت. آرام و بي صدا يك تركش پشت گردنش نشست و محمدرضا آرام تر و زيباتر بالهايش را گشود و در پروازي 19 ساله معبودش را درك كرد. #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyro