😭از قافله های شهدا جاماندیم
رفتند رفیقان و چه تنها ماندیم
افسوس که در زمانه دلتنگی
مجروح شدیم اسیر دنیا ماندیم
سلام بر شهدا ✋
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
☘☘☘
💗💘💓💗💘💗💓💘
💓💗💘💓💗💘💘💗
💓💘💓💘💓💘💓💘
آبان ماه 73 بود. توفیق نصیبم شده بود که در خدمت برادران جستجوگر نور در تفحص باشم. ما به منطقه طلائیه رفتیم. مدتی بود که هر چه تلاش میکردیم بیفایده بود. شهدا خودشان را نشان نمیدادند. (نقل از یکی از بچههای تفحص تیپ انصارالمؤمنین نقل از کتاب کرامت شهدا ص44 )
از طرفی نگران بودیم با شروع بارندگی و... دیگر نتوانیم در اینجا کار کنیم. شب در مقر سوره واقعه را خواندیم و خوابیدیم.
صبح روز بعد در مکانی که محل نگهداری شهدا بود نماز را خواندیم. سپس در حضور شهدا زیارت عاشورا شروع شد. یکی از برادران با حال عجیبی شروع به خواندن کرد.
وقتی به سلام پایانی رسید با حال خاصی گفت: السلام علیک یااباعبدالله و علی ارواح التی... که یکباره پیکر یک شهید به زمین افتاد! حال همه بچهها تغییر کرده بود.
بعد از اتمام برنامه به سمت دژ حرکت کردیم. هنوز در حال و هوای زیارت بودیم. این بار باتوکل برخدا و با روحیهای عالی مشغول کار شدیم.
باورش سخت است. اما اولین بیل که بر زمین خورد یکی از بچهها فریاد زد: الله اکبر... شهید... شهید...
به اتفاق بچهها با دست خاکها را کنار زدیم. شور و حال عجیبی در بین بچهها بود. همه میگفتند: زیارت عاشورا کار خودش را کرد. پیکر شهید کاملاً از خاک خارج شد. اما هر چه گشتیم از پلاک او خبری نبود!
او یک شهید گمنام بود. ما پس از پایان زیارت عاشورا همگی شهدا را به حق سید و سالار شهیدان قسم داده بودیم.
حالا به همراه پیکر این شهیدگمنام به جز سربند زیبای یاحسین(ع) کتابچهای بود که تعجب ما را بیشتر کرد. روی آن کتابچه نوشته
Bayat1526565809342.mp3
زمان:
حجم:
7.17M
طلاییه قطعه ای از بهشت🌸
ان شاء الله شفاعت همه شهدا🌷
شامل حال همهی ما🌸
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠 #خاطرات_شهيد_چمران بہ روایت غاده جابر قسمت:
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
#خاطرات_شهيد_چمران
بہ روایت غاده جابر
قسمت:3⃣3⃣
🍃تازه داشتم متوجه می شدم چرا اینقدر اصرار داشت و تاکیدمی کرد امروز ظهر شهید می شود.مصطفی هرگز شوخی نمی کرد . یقین پیدا کردم که مصطفی امروزاگر برود ، دیگر برنمی گردد. دویدم و کلت کوچکم را برداشتم ، آمدم پایین . نیتم این بود که مصطفی را بزنم ، بزنم به پایش تا نرود .مصطفی در اتاق نبود. آمدم دم ستاد و همان موقع مصطفی سوارماشین شد .من هرچه فریاد می کردم: میخواهم بروم دنبال مصطفی ، نمی گذاشتند .فکر می کردند دیوانه شده ام ، کلت دستم بود ! به هرحال ،مصطفی رفته بود و من نمی دانستم چکار
🍃در ستاد قدم می زدم، می رفتم بالا،می رفتم پایین و فکر می کردم چرا مصطفی این حرفها را به من می زد . آیا می توانم تحمل کنم که او شهید شود و برنگردد. خیلی گریه می کردم ، گریه سخت .تنها زن ستاد من بودم . خانمی در اهواز بود به نام "خراسانی" که دوستم بود . باهم کار می کردیم . یکدفعه خدا آرامشی به من داد .فکر کردم ، خُب ، ظهر قرار است جسد مصطفی بیاید ، باید خودم را آماده کنم برای این صحنه . مانتو وشلوار قهوه ای سیری داشتم . آن هارا پوشیدم و رفتم پیش خانم خراسانی . حالم خیلی منقلب بود.برایش تعریف کردم که دیشب چه شده و از این که مصطفی امروز دیگر شهید می شود.او عصبانی شد گفت: چرا این حرفها را می زنی ؟ مصطفی هر روز در جبهه است . چرا اینطور می گویی ؟ چرا مدام می گویی مصطفی بود ، بود ؟ مصطفی هست ! می گفتم: اما امروز ظهر دیگر تمام می شود ...
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
💠بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن💠
#خاطرات_شهيد_چمران
بہ روایت غاده جابر
قسمت:4⃣3⃣
🍃می گفتم: اما امروز ظهر دیگر تمام می شود .هنوز خانه اش بودم که تلفن زنگ زد ،گفتم: برو بردار که می خواهند بگویند مصطفی تمام شد .او گفت: حالا می بینی اینطور نیست ، تو داری تخیل می کنی .گوشی را برداشت و من نزدیکش بودم ،با همه وجودم گوش می دادم که چه می گوید و
او فقط می گفت: نه ! نه !بعد بچه ها آمدند که ما ببرند بیمارستان .گفتند: دکتر زخمی شده.من بیمارستان را می شناختم ، آن جا کار می کردم .وارد حیاط که شدیم من دور زدم طرف سردخانه .خودم می دانستم که مصطفی شهید شده و در سردخانه است ، زخمی نیست .به من الهام شده بود که مصطفی دیگر تمام شد .
🍃رفتم سردخانه و یادم هست آن لحظه که جسدش را دیدم، گفتم: اللهم تقبل منا هذا القربان .آن لحظه دیگر همه چیز برای من تمام شد ، آن نگرانی که نکند مصطفی شهید ، نکند مصطفی زخمی ، نکند ، نکند.اورا بغل کردم و خدا را قسم دادم به همین خون مصطفی ، به همین جسد مصطفی، که آنجا تنها نبود ، خیلی جسد ها بود،که به رفتن مصطفی رحمتش را از این ملت نگیرد .احساس می کردم خدا خطرات زیادی رفع کرد به خاطر مرد صالحی که یک روز قدم زد دراین سرزمین به خلوص .وقتی دیدم مصطفی در سردخانه خوابیده و آرامش کامل داشت احساس کردم که او دیگر استراحت کرد مصطفی ظاهر زندگیاش همه سختی بود. واقعاً توی درد بود مصطفی . خیلی اذیت شد .آن روزهای آخر ، مسئله بنی صدر بود و خیلی فشار آمده بود روی او .شبها گریه می کرد ، راه می رفت ، بیدار می ماند.احساس می کردم مصطفی دیگر نمی تواند تحمل کند دوری خدارا .آن قدر عشق در وجودش بود که مثل یک روح لطیف می خواست در پرواز باشد.تحمل شهادت بهترین جوانها برایش سخت بود
🍃آن لحظه در سردخانه وقتی دیدم مصطفی با آن سکینه خوابیده ، آرامش گرفتم .بعد دیگران آمدند ونگذاشتند پیش او بمانم . نمی دانم چرا این جا جسد را به سردخانه می برند.در لبنان اگر کسی از دنیا میرفت میآوردند خانه اش ، همه دورش قرآن می خوانند ، عطر می زنند .برای من عجیب بود که این یک عزیزی است که این طور شده ، چرا باید بیندازیش دور ؟چرا در سردخانه .خیلی فریاد میزدم؛ این خود عزیز ماست .این خود مصطفی ماست ، مصطفی چی شد ؟مگر چه چیز عوض شده ؟ چرا باید سردخانه باشد ؟ اما کسی گوش نمی کرد .
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
5cc9d10eb9a5a7c99fc52528_-4172808324320960804.mp3
زمان:
حجم:
3.25M
#صوت
♦️چرا کافران در رفاه و آسایش هستند؟
🔴بی حجابی و شراب خوری برکت نمیاره
#دقایق_دلنشین
#استاددانشمند
✼═══┅🔶🍁┅═══✼
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
5ce91c4e61aeb6066e018653_1943574935374332494.mp3
زمان:
حجم:
8.78M
❕ اسماعیل بی نماز
💬 نیت ڪرده بودم محصول باغ رو کہ فروختم، با پوݪش یڪ ماهے برم مشهد زیارت.❤️ آخہ شش هفت سالی مےشد کہ نرفته بودم. همون روز اول متوجہ شدم تمام پولم گم شده❗️
نہ جایـے براے خوابیدن داشتم و نہ غذایی براے خوردن. متوسل شدم به امام رضا...
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🍃🌸یابن الحسن...
در آرزوی
آن نمازییم ڪه...
امامش شما باشی...💚
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرج
#نمازاولوقت
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
یک بار یکی از بچهها داشت از من و سید فیلم میگرفت📹.اول از من پرسید:تو اینقدر شهید شهید میکنی،هیچ پیامی نداری؟!
سید کنارم بود رو به دوربین گفتم:ما با هم یه قرارهایی گذاشتیم😉. الانم متذکر میشیم که هر کدوممون زودتر پرید🕊، البته این سید زودتر میپره😒 هر کی زودتر پرید، بره بَست در خونه حضرت سیدالشهدا بشینه، #شهادت اون یکیرو بگیره💔
اگر این کار نکنه، شهید پَستیه.☝️
برشی از کتاب مصطفی و مرتضی
خاطرات خود گفته شهید مرتضی عطایی (ابوعلی)🌹
🍃🌹
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo