eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.1هزار عکس
15.8هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
۴ آذر #سالروز_شهادت نابغه #اطلاعات_عملیات دوران #دفاع_مقدس #شهید_علی_چیت_سازیان #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
شهید علی چیت‌سازیان سال ۱۳۴۱ در خانواده‌ای مذهبی در همدان دیده به جهان گشود. جرأت، تیزهوشی و توانایی جسمی از خصوصیات بارز دوران کودکی او بود. علاقه زیادی به ورزش‌های رزمی داشت. پر تلاش و با روحیه بود.   دوران ابتدایی و راهنمایی را در شرایط فقر خانواده گذراند و خود نیز برای امرار معاش خانواده‌اش كار می‌كرد. ورودش به هنرستان، همزمان با پیروزی انقلاب بود. او مانند میلیون‌ها ایرانی در راه پیروزی و استمرار انقلاب اسلامی تلاش‌های زیادی به عمل آورد. با فرمان امام خمینی(ره) مبنی بر تشكیل ارتش بیست میلیونی، از طریق هنرستان وارد بسیج شد و در پادگان آموزشی قدس همدان آموزش‌های نظامی را گذراند. هوش و ذكاوت او در كسب فنون نظامی به قدری بود كه در مدت كوتاهی به عنوان فرمانده نیروهای آموزشی انتخاب شد. بعد از آن او فرمانده مرکز آموزش نظامی شد. نیروهایی كه توسط شهید چیت سازان آموزش دیده‌اند بالغ بر چندین هزار نفر می‌باشند. با شروع جنگ تحمیلی و تجاوز دشمن بعثی به خاك مقدس جمهوری اسلامی، او که شوق زیادی برای رفتن به مناطق جنگی داشت، با تشكیل و قبول فرماندهی گردان انصار الحسین(ع) و به عهده‌گرفتن مسئولیت آموزش جنگ‌های كوهستانی در این گردان، به منطقه عملیاتی رفت. در عملیات «مسلم‌بن عقیل» با این‌كه بیش از ۱۷ سال سن نداشت، ۱۴۰ نفر از نیروهای بعثی را كه به اسارت رزمندگان اسلام در آمده بودند، از داخل خاك عراق به پشت جبهه انتقال داد و شهامت و شجاعت خود را به اثبات رساند. علی چیت سازان با تشكیل لشکر انصار الحسین(ع) به‌عنوان فرمانده اطلاعات و عملیات این یگان برگزیده شد و در بیشتر عملیاتی که از سوی رزمندگان اسلام برای مقابله با متجاوزان صورت می‌گرفت، شرکت می‌کرد. از جمله عملیات «والفجر۲»، «والفجر ۵»، «والفجر ۸» و... او چند بار در این عملیات مجروح شد اما هر بار با جدیتی بیشتر و عزمی راسخ‌تر به جبهه بر می‌گشت. او همانند فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، با وجود این‌كه مسئولیت سنگین فرماندهی اطلاعات و عملیات لشکر انصارالحسین (ع) را به عهده داشت ولی هیچ‌گاه از نیروهای مخلص بسیجی دور نمی‌شد. در مواقع عملیات، با این‌که او مأموریت خود را که شناسایی مواضع دشمن بود، از قبل انجام داده بود اما براي برداشتن اسلحه و حضور در عملیات به یاری رزمندگان گردان‌های عملیاتی می‌شتافت. علی چیت سازیان در عملیات «كربلای ۴» و «کربلای ۵» نیز به عنوان فرمانده محور عملیاتی لشکر انصارالحسین(ع) به مبارزه با دشمنان خدا پرداخت و رشادت‌هایی را از خود به یادگار گذاشت. هنوز جای جای خاك شلمچه حماسه‌ها و رشادت‌های او را در دل خویش به یادگار دارد؛ حماسه‌هایی که تا همیشه تاریخ فراموش نخواهد شد. سرانجام این سردار ملی و سرباز فداکار اسلام عزیز در روز چهارم آذر ۱۳۶۶ در حین انجام یك مأموریت گشت شناسایی به درجه رفیع شهادت نائل آمد. قبل از او برادر دیگرش در راه دفاع از اسلام ناب محمدی به درجه رفیع شهادت رسیده بود. از سخنان معروف این شهید این است که: کسی می تواند از سیم خاردار های دشمن عبور کند که در سیم خاردار های نفس خود گیر نکرده باشد. من عقرب زرد هستم! وقتی در عملیاتی تمام نیروهایش شهید شدند و تنها مجبور به عقب‌نشینی شد در مسیر به گروهانی از صدامیان برخورد کرد. با شهامت خود را معرفی کرد و گفت: من علی چیت‌سازیان هستم؛، «عقرب زرد». اگر مقاومت کنید تا آخرین گلوله با شما می‌جنگم والا تسلیم شوید و جان به سلامت ببرید.» این نابغه اطلاعات و عملیات بارها در دوران جنگ تحمیلی توانسته بود با نفوذ به خاک دشمن به زیارت امام حسین(ع) برود. فرماندهان عراقی او را عقرب زرد می‌نامیدند و صدام برای سرش جایزه تعیین کرده بود.     بخش‍ی از شهید علی چیت سازیان   بسم الله الرحمن الرحیم حمد و سپاس خداوندى را كه در رحمت خود را در این عصر و زمان بر روى بندگان خود باز كرده و راه و روش اسلام ‌شناسى را به ما آموخت و ما را از ظلمت و تاریكى به صبح سفید و آشنائى و پیروزى بر نفس سركش كشاند و از خواب غفلت به بیدارى كشید و از مردن در رختخواب و یا در راه غیر خدا به شهادت در راه خودش كشاند و چنین پدر بزرگوارى را الگوى تمام خوبی‌ها، مرد تقوا و عمل، انسان پاك و فرعون كش، بت‌شكن زمان، انسان سخن و عقل، پیر شكست ناپذیر و گوهر جماران را به عنوان رهبر بر بالاى سر ما یتیمان نهاد و درس تقوا و آزادگى را از زبان حسین (ع) بر ما آموخت و قلب سیاه و كدر ما را با گذشت و جان بازى و ایثار و صبر و استقامت در راه خدا سفید و پاك گرداند و حال اگر شب و روز شكرگزارى كنید . قدر این نعمت خدا را نتوانیم دانست... ⚘ روحش شاد و یادش گرامی 🌷 https://eitaa.com/piyroo
🔰 #شهید_ذکریا_شیری 👈شهید مدافع حرم از پاسداران تیپ 82 سپاه صاحب‌الامر(عج) استان قزوین بودکه در نهم فروردین ماه سال 1365 در خدابنده‌ زنجان به دنیا آمد و در دفاع از حرم حضرت زینب(س) در آذر ماه سال 94 در سوریه به درجه رفیع #شهادتـــــــــ🕊🌷ـــــــ نائل آمد 👈یک دختر 4 ساله و یک پسر 2 ماهه دو دردانه به یادگار مانده از شهید زکریا شیری هستند #نشر_بمناسبت_سالروز_شهادت #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
در #انفجار_تروریستی ای که در 4آذر سال نود و پنج ، ساعت چهارده و سی دقیقه به وقت #عراق روی داد #شهیده سحر قایدی زائر قمی به همراه ده تن از خانواده (پدر مادر برادر و...)به #شهادت رسیدند. زینب رقیه ام البنین سه دختر ۸/۱۰/۱۲ساله یادگار او هستند ... #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
در چهارم آذر ۱۳۹۵ در منطقه حله عراق در کنار دو اتوبوس از زایران ایرانی اربعین حسینی انفجار تروریستی روی‌داد. یک کامیون بمب‌گذاری شده به یک پمپ بنزین در حله حمله کرد که در نتیجه آن ۸۰ نفر کشته و بیش از ۵۰ تن مجروح گردیدند، این حمله در حالی رویداد که بسیاری از زائران شیعه پیاده‌روی اربعین در مسیر برگشت به ایران بودند. داعش مسئولیت این انفجار که ۲۰ زائر ایرانی و افغانی نیز در بین کشته‌شدگان بودند را برعهده گرفته است. شاری روح شهدای این حادثه #صلوات #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
وَلَا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْوَاتًا ۚ بَلْ أَحْيَاءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُون. 🌷 شهدا زنده اند من باور دارم که شهیدان زنده اند ... آنها که 🌷 نامشان در دنیا است و در آخرت ...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بیشتر وقتش را در اتاق بسیج مسجد موسی ابن جعفر علیهماالسلام می گذراند ⌛️. یک اتاق ساده که پر بوداز تصاویر حرم های اهل بیت علیهم السلام ✨. عاشق کار فرهنگی بود . آن هم به خاطر فرمایشات بود👌 . هادی یک واقعی بود شهید مدافع حرم هادی ذولفقاری🌹 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ببینید | توصیه‌های #رهبر_انقلاب به بسیجیان #هفته_بسیج #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
••🍃♥️•• گفتم : نگرانتیم ... اینقدر موقع اذان توے جاده نزن‌ڪنار چند دقیقہ دیرتر نماز بخونےچے میشہ؟ افتادے دست کوموله‌ها چۍ؟ خندید! گفت : تمام جنگ ما بخاطر همین تمام ارزش نمازم توے اول‌وقت خوندنشه! 🕊✨ https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یادخدارافراموش نکنید،مرتب بسم الله بگویید،بایادوذکرخداوعمل برای رضای خدا خیلی از مسائل حل می شود. 😍♥️
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
💝🕊💝🕊💝🕊💝 #قصه_دلبری #قسمت_شانزدهم می خواست خانه راعوض کند, ولی می گفت :(زیر بار قرض و وام نمی روم️)
💝🕊💝🕊💝🕊💝 اگر سردردی🤕, مریضی یا هر مشکلی داشتیم , معتقد بودیم برویم هیئت خوب می شویم👌 می گفت: (می شه توشه ی تموم عمر وتموم سالت رو در هیئت ببندی!) در محرم بعضی ها یک هیئت که بروند می گویند: بس است ولی او از این هیئت بیرون می آمد, می رفت هیئت بعدی‌. یک سال 🗓روز عاشورا از شدت عزاداری , چند بار آمپول دگزا زد . بهش می گفتم: (این آمپولها ضرر داره) ولی او کار خودش را می کرد☹️ آخر سر که دیدم حریف نیستم , به پدر و مادرم گفتم:(شما بهش بگین.) ولی باز گوشش به این حرف ها بدهکار نبود خیلی به هم ریخته می شد. ترجیح می دادم بیشتر در هیئت باشد , تا در خانه. هم برای خودش بهتر بود ,هم برای بقیه. می دانستم دست خودش نیست. بیشتر وقتها با سر وصورت زخم وزیلی می آمد بیرون. هر وقت روضه ها اوج می گرفت و سنگین می شد , دلم هُری می ریخت. دلشوره می افتاد به جانم که الان آن طرف خودش را می زند. معمولاً شالش را می انداخت روی سرش که کسی اثر لطمه زنی هایش رانبیند. مادرم می گفت:(هر وقت از هیئت ها بر می گرده, مثل گُلیه که شکفته !) داخل ماشین مداحی می گذاشت با مداح همراهی می کرد ویک وقت هایی پشت فرمان سینه می زد. شیشه ها را می داد بالا, صدا را زیاد می کرد. آن قدر که صدای زنگ گوشی مان را نمی شنیدیم. جزء آرزوهایش بود در خانه روضه ی هفتگی بگیریم. اما نمی شد. چون خانه مان کوچک بود ووسایلمان زیاد. می گفت: (دو برابر خونه تیر وتخته داریم!) فردای روز پاتختی, چند تا از رفقایش را دعوت کرد خانه بیشتراز پنج شش نفر نبودند. مراسم گرفت. یکی شان طلبه بود که سخنرانی🎤 کرد و بقیه مداحی کردند. زیارت عاشورا وحدیث کسا هم خواندند. این تنها مجلسی بود که توانستیم در خانه برگزار کنیم. چون هنوز در آشپزی راه نیفتاده بودم. رفت از بیرون پیتزا🍕 خرید برای شام. البته زیاد هیئت دونفری داشتیم. برای سخنرانی می کردیم و چاشنی اش چند خط روضه هم می خواندیم. بعد چای, نسکافه یا بستنی می خوردیم. می گفت:(این خوردنیا الان مال هیئته) هروقت چای می ریختم می آوردم, می گفت: (بیا دو سه خط روضه بخونیم تا چای روضه خورده باشیم!) زیارت عاشورا می خواندیم وتفسیر می کردیم. اصرار نداشتیم زیارت جامعه ی کبیره ,را تا ته بخوانیم . یکی دو صحفه را با معنی می خواندیم. چون به زبان عربی مسلط بود👌 برایم ترجمه می کرد و توضیح می داد. کلاً آدم بخوری بود موقع رفتن به هیئت ,یک خوراکی می خوردیم و موقع برگشتن هم آبمیوه ,بستنی یا غذا , گاهی پیاده می رفتیم گلزار شهدای🌷 یزد. در مسیر رفت و برگشت , دهانمان می جنبید. همیشه دنبال این بود برویم رستوران , غذایی بیرون بهش می چسبید.✅ من اصلاً اهل خوردن نبودم. ولی او بعد از ازدواج 💞مبتلایم کرد. عاشق 😍قیمه بود. واز خوردنش لذت می برد. 👈ادامه دارد... 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💝🕊💝🕊💝🕊💝 هیئت که می رفتیم, اگر پذیرایی یا نذری می دادنند, به عنوان تبرک برایم می آورد. خودم قسمت خانم ها می گرفتم. ولی باز دوست داشت برایم بگیرد. بعد از هیئت رایه العباس با لیوان چای , روی سکوی وسط خیابان منتظرم می ایستاد. وقتی چای وقند را به من تعارف می کرد, حتی بچه های مذهبی هم نگاه می کردند. چند دفعه دیدم خانم های مسن تر تشویقش کردند و بعضی هایشان به شوهرهاشان می گفتند: (حاج آقا یاد بگیر, از تو کوچیک تره☹️) خیلی بدش می آمد, از زن و مردهای جوانی که در خیابان دست در دست هم راه می روند می گفت:( مگه اینا خونه و زندگی ندارن؟) ولی ابراز محبت های این چنینی می کرد و نظر بقیه هم برایش مهم نبود. حتی می گفت: ( دیگران باید این کارا رو یاد بگیرن.) اعتقادش این بود که خط کش اسلام کار کن. پدرم می گفت:( این دختر قبل ازدواج خیلی چموش بود. ما می گفتیم شوهرش ادبش می کنه. ولی شما که بدتر از اون رو لوس کردی!) بدشانسی آورده بود. با همه ی بخوری اش, گیر زنی افتاده بود که اصلاً آشپزی بلد نبود خودش ماهر بود. کمی از خودش یاد گرفتم. کمی هم از مادرم. ابگوشت مرغ 🍗و ماکارونی اش حرف نداشت. اما عدسی را از بس زمان دانشجویی برا هیئت پخته بود, از خانم ها هم خوشمزه تر می پخت. املتش که شبیه املت نبود. نمی دانم چطور همه ی موادش را این طور میکس می کرد,همه چیز داخلش پیدا می شد یادم نمی رود اولین باری که عدس پلو پختم. نمی دانستم آب عدس را دیگر نباید بریزم داخل برنج. برنج آب داشت ,آب عدس هم اضافه کردم,شفته پلو شد وقتی گذاشتم وسط سفره خندید,️ گفت:( فقط شمع کم داره که به جای کیک 🎂تولد بخوریم!) اصلاً قاشق فرو نمی رفت داخلش. آن را برد ریخت روی زمین که پرنده ها 🕊بخورند و رفت پیتزا خرید. دست به سوزنش هم خوب بود. اگر پارچه ای پاره می شد, دکمه ای کنده می شد, یا نیازی به دوخت و دوز بود, سریع سوزن را نخ می کرد. می گفت:( کوچیک که بودم , مادرم معلم بود ومی رفت مدرسه من پیش مادر بزرگم بودم) خیاطی را از آن دوران به یادگار داشت. یکی از تفریجات ثابتمان پیاده روی بود. در طول راه تنقلات می خوردیم بهشت زهرا《سلام الله علیها》 رفتنمان هم به نوعی پیاده روی محسوب می شد. پنجشنبه ها یا صبح🌄 جمعه غذایی آماده بر می داشتیم و می رفتیم بهشت زهرا تا بعدازظهر می چرخیدیم. یک جا بند نمی شد, از این شهید🌷 به آن شهید. از این قطعه به آن قطعه. اولین بار که رفتیم شهدای گمنام , گفت: ( برای اینکه وصلت سر بگیرد, نذر کردم سنگ مزار شهدایی رو که سنگ قبرشون شکسته , با هزینه ی💶 خودم تعویض کنم) یک روز هشت تا از سنگ ها را عوض کرده بود. یک روز هم پنج تا. گفتم:( مگه از سنگ قبر, ثوابی به شهید می رسد؟) گفت: ( اگه سنگ قبر عزیز خودت بود, باز همین رو می گفتی؟) به شهید چمران انس وعلاقه💞 خاصی داشت به خصوص به منا جات هایش‌. شهید محمد عبدی را هم خیلی دوست 😍داشت. اسم جهادی اش را گذاشته بود:( عمار عبدی) عمار را از کلید واژه (این عمار) حضرت آقا وعبدی را از شهید عبدی گرفته بود بعضی ها می گفتند:( از نظر صورت شبیه محمد عبدی ومنتظر قائم هستی. ذوق😍 می کرد تا این را می شنید.) الگویش در ریش گذاشتن , به شهید محسن دین شعاری بود. زمانی که جهاد مغنیه شهید🌷 شد , واقعاً به هم ریخت داشتیم اسباب اثاثیه خانمان را مرتب می کردیم. می خواستم چینش دکور راتغییر بدهم. کارمان تعطیل شد. از طرفی هم خیلی خوشحال 😌شد ومی گفت: آقا زاده ای که روی همه رو کم کرد تا چند وقت پیش عکس رسول خلیلی را روی ماشین🚙 و داخل اتاق داشت. همه ی شهدا را زنده فرض می کرد که (اینا حیات دارن ولی ما نمی بینیم ) تمام سنگ ها قبرهای شهدا را دست می کشید ومی بوسید. بعضی وقت ها در اصفهان و یزد اگر کسی نبود پا برهنه می شد. ولی در بهشت زهرا هیچ وقت ندیدم کفشش👞 را دربیاورد. 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
به من می گفت: «مهم نیست که آدم مسؤلیت داشته باشد یا نداشته باشد؛ مهم این است که اگر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشريف) بیاید در جایگاه ميدان صبحگاه بایستد و بخواهد نیروها را ورچین کند ، آن قدر توانمندی و داشته باشیم که امام ما را انتخاب کند . مگر امام زمان (عجل الله تعالی فرجه الشريف) این به جایگاه و مسؤلیت آدم ها نگاه می کند؟». https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🥀 روح الله میگـفت:🌿 وسط ڪارها و دغدغه هایِ روزانہ هم میشہ تویِ دلت با خـدا حرف بزنے ساده و بے تکلف..‌! 🕊 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
_ روایتگری شهدایی قسمت 515 🎥وقتی گرفتار خودمون هستیم نمیتونیم کاری انجام بدیم... گفت راهکار #شهادت #اشکِ #کلام_شهید #سردارشهید_چیت_سازیان #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
شهید «محمدعلی ظاهری» چهار اردیبهشت ۱۳۴۱ در قزوین چشم به جهان گشود. وی با آغاز جنگ تحمیلی به عضویت سپاه پاسداران درآمد و عازم جبهه حق علیه باطل شد. محمدعلی سرانجام ۱۶ بهمن ۱۳۵۹ به درجه رفیع شهادت نائل آمد. #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
این دنیا را مانند یک قفس احساس کردم و تصمیم گرفتم در ماه مبارک رمضان خودم را از این قفس نجات دهم و آزاد گردانم و به هر سو که می‌خواهم همانند یک کبوتر به پرواز درآیم؛ اما دیدم برای نگاه داشتنم در این قفس، دام‌ها و توطئه‌ها ریخته‌اند که یک سری از آن‌ها، وابستگی‌های انسان به این دنیا است که نامش را دام گذاشتم. وقتی به امام نگاه کردم و دیدم چگونه دل از این قفس بریده و می‌گوید: من خدمتگزار شما هستم، با کمی اندیشه قید همه‌ی وابستگی‌ها را زدم و به تاریخ و به رهبرانم نگاه کردم؛ به علی (ع) و به حسین (ع)، دیدم که چگونه و از چه راهی از این قفس گریختند؛ لذا به تکاپو و جنب و جوش درآمدم. دنیا که همان قفس باشد؛ اما قرآن و نهج البلاغه را یافتم که به من گفتند: اگر می‌خواهی از قفس دنیا بگریزی و به پرواز درآیی، باید راه حسین (ع) و علی (ع) را که همانا مرگ سرخ است، بپذیری. پذیرفتم و قبول کردم و کلید آزادی خودم را که همانا شهادت باشد، پیدا کردم که با شهادتم چنان این قفس و قفس نشینانش را به لرزه در خواهم آورد که به خود آیند و قید وابستگی‌های دنیا و این قفس را بزنند و این قفس را که همانا دنیا باشد با مرگ سرخم همانند موم نرم می‌کنم و آن‌گاه به آرزویم می‌رسم و به پرواز در خواهم آمد. به دشمنم ابرقدرت‌ها بگو که «ظاهری» از قول رهبرش حسین (ع) می‌گوید: گلوله‌های ما شما را به جهنم و گلوله‌های شما ما را به بهشت می‌رساند. به سفیر گلوله‌های دشمن بگو: بیا منم که سینه‌ی خودم را سپر کردم تا راه حسین بن علی (ع) و امام خودم خمینی را ادامه دهم. پدر و مادرم! موقعی که خبر مرگ مرا برایتان آوردند، از شما راضی نیستم برایم گریه کنید؛ بلکه دوست دارم بگویید: «انا لله و انا الیه راجعون» ما همه مانند گناهکاران، در درگاه خدا مجرم و مسئولیم. امید آن دارم که خدا گناهان همه‌ی ما را ببخشد و همان طوری که امام فرزندش را از دست داد و نگریست، شما هم نگریید و خود سلاح به دست گیرید و از اسلام و مکتب خود دفاع کنید و ثابت کنید مسلمان و پیرو حسین (ع) هستید. آن‌قدر بجنگید تا به قول قرآن مستضعفان زمین را وارثان زمین کنید و در پیشگاه خدا و ائمه روسفید گردید. همیشه کلمه‌ی «لا» را در مقابل ظلم به کار گیرید. https://eitaa.com/piyroo
طبق روال شــبانه هر بزرگواری 14 صلوات به نیابت از #شهیدمحمدعلی_ظاهری جهت تعجیل در فرج آقا امام زمان «عج» و سلامتی رهبر عزیزمان شفای همه بیماران عاقبت بخیری شما عزیزان .... » اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم 🌸 #التماس_دعای_فرج ســـلام و صــلوات خــدا بر شـــهدا و امام شـــ.❤️ـــهدا 🕊ســـلام بـر شــــ🌷ــهید‌ #محمدعلی_ظاهری #اللهم_الرزقنا_توفیق_الشهادة_فی_سبیلک_مع_رفقائنا_به_حق_دماء_الشهدا #ملتمس_بهترین‌_دعا 🕊🕊🕊🕊🕊🕊 #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo