eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
33.6هزار عکس
15.5هزار ویدیو
131 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. . ✂️می‌دانست سیدحسن ازپرواز هواپیما ترس دارد. صحبت‌شان به درازا کشید.شاید نزدیک به۱۰دقیقه. سعید بیش‌تر سفارش مراسم عرفه را می‌کرد وتأکیدداشت کارها را پیگیری کند.هم‌زمان درحال راه رفتن ودویدن بود. نفس نفس می‌زد. صدای سعید سلیمانی هم از پشت گوشی می‌رسید. -سلام بزرگوار -سعید هم سلام می‌رسونه، ما دیگه بایدسوارشیم. مواظب کارها باش دکترجان،خداحافظ. سیدحسن به همراه گلعلی بابایی وتعداددیگری ازبچه‌ها در اتاق فرهنگی پادگان امام حسن مجتبی(ع)، سرگرم آماده کردن مقدمات برگزاری مراسم عرفه بودند. عقربه‌های ساعت به ده صبح نزدیک می‌شد. همگی بی‌خبر ازهمه جا، غرق کار بودندکه تلفن سیدحسن زنگ خورد... 🔹 🔹۲۷بعثت 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
همیشه دائم الوضو بودند، تمام کارهایش را تنظیم میکرد تا همیشه برای نمـاز اول وقـت و جماعت در مسجد بتواند حضور داشته باشد😊 🌸ولایت مداری شهید مدافع حرم ایشون همیشه میگفتند خدا رو شکر که با شغلم به کشورم خدمت میکنم و آرزو داشتند با شغلشون در خدمت به اسلام هم موثر باشند که لطف خدا شامل حالشون شد👌 به عنوان یه نظامی احساس تکلیف بسیار زیادی نسبت به اتفاقات کشور و پیرامونمون داشت و همیشه اخبار رو رصد میکردند و زمانی که اجازه حضور مستشاری ارتشیان در سوریه رو حضرت آقا عنوان کردند اقدام به اعزام کردند✅ یکی دیگه از شاخصترین خصوصیت شهید زرهرن ولایتمداری و حب زیادشون نسبت به امام خامنه ای بود بطوری که برام تعریف میکردند زمان دانشجویشون در دانشکده افسری امام علی (ع) در تهران همیشه از مقابل بیت آقا که میگذشتن به ایشون سلام میدادند😊 و آرزوشون دیدار با آقا بود تمام صحبت های ایشون رو با دل و جان گوش میدادند و اهتمام به عمل میکردن یکی از دلایل اعزامشون هم اجازه آقا امام خامنه ای برای حضور در اعزام بود☝️ بعد از شهادتشون به محضر آقا که رسیدیم ایشون در مورد شهید زرهرن فرمودند درود خداوند بر این شهید عزیز💔 شهید مدافع حرم مرتضی زرهرن🌹 https://eitaa.com/piyroo
🕊🌺 نیمه شب از خواب بلند شدم ، دیدم باز رضا مثل هرشب درحال خواندن نماز شب است👌 نمیدونم چرا اون شب برام تماشای رضا فرق می کرد. اصلا یک جورایی محو تماشای رضا شده بوده . مثل هرشب ، آرام و بی صدا با تمام سختی های موجود در منطقه ، رضا یک محوطه امنی برای خودش به نام نماز ساخته بود✅ با تمام جدیت و تحکم اخلاقی ای که داشت ، توی نماز بود. وقتی نمازش تموم شد و رفت سراغ کارهای مربوطه اش و من ماندم و صبح فردا که خبر شهادت رضا را برایم آوردند.💔 ۲۴رمضان ۹۲ 🕊 https://eitaa.com/piyroo
#طرح_همسان_سازی_پروفایل #دهه_ولایت #عید_قربان_تا_عید_غدیر #من_غدیری_ام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خاطره دختر شهید محرابی از دیدارش با سردار سلیمانی در روز عرفه: دعا کنید من هم مثل حاج عماد مغنیه داخل ماشین شهید بشم، جوری که هیچ چیزی ازم باقی نمونه... https://eitaa.com/piyroo
💓 شهید آوینی می گفت : من بالی نمی خواهم ... این پوتین های هم می تواند مرابه آسمانها ببرد ! 🌏 من هم بالی نمی خواهم بی شک هم می توانم آسمان باشم .. من بال من است ! می دانید ؟؟ 🖤💜💙💚💛🧡❤ https://eitaa.com/piyroo
🚫فضای مجازی هم محضر خداست... در روز حساب تمام این سایت ها... تمام این کلیک ها... یاهو مسنجر... آیدیها... چت روم ها... به حرف می آیند و گواهی می دهند بر کارهایمان... ❌نکند که شرمنده شویم... امان از لحظه غفلت که او شاهد است و ما بی خبر.. 👈گاهی باید روی صفحه ی گوشی یا مانیتور بچسبانیم ورود شیطان ممنوع !!! مراقب دست راستمان که کلیک میکند و چشمانمان که نظاره میکند باشیم... ✨کل اولئک کان عنه مسئولا✨ و بدانیم و آگاه باشیم که خدا هم یک کاربر همیشه "آنلاین" اینجاست. https://eitaa.com/piyroo
شهید محمد عبدی در سال ۱۳۴۶ در روستای چچکلو از توابع شهرستان شاهین دژ پا به عرصه گیتی نهاد. با عشق به سنگر مدرسه قدم گذاشت و با موفقیت دوران ابتدایی و راهنمائی را سپری کرد و به دبیرستان راه یافت. بعد از یک سال تحصیل در دوره متوسطه به عضویت بسیج سپاه پاسداران پیوست. شهید بزرگوار سعی می‌کرد یار و یاور خانواده و دوستان باشد. در مراسم مذهبی و اجتماعی فعالانه شرکت می‌نمود و برای اینکه دشمن را مأیوس کند به همه شرکت در نماز جمعه‌ها را توصیه می‌کرد. شهید والامقام بعد از مدتی خدمت در بسیج که در واحد طرح و عملیات سپاه شاهین دژ بود به سن مشمولیت رسیده و به عنوان پاسدار وظیفه در همان جا ادامه خدمت داد و غالباً در عملیات‌ها پیشقدم و با روحیه قوی با دشمن می‌جنگید تا اینکه در عملیات کربلای ۱۰ در منطقه عملیاتی سردشت بعد از رشادت‌های فراوان به درجه رفیع شهادت نائل گشت. پیکر مطهر او توسط امت حزب ا... و سایر همرزمانش در روستای ینگی آباد در جوار سایر شهدای اسلام به خاک سپرده شد. https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
شهید نوبخت تیشه برسر در سال ۱۳۴۴ در روستای محمود آباد از توابع شاهین دژ در خانواده‌ای مذهبی چشم به جهان گشود و در سال ۱۳۶۵ به شهادت رسید. شهید عزیز نوبخت تیشه برسر دوران زندگی پر بارش را همراه با تحصیل علم و دانش و کمک به پدرش ادامه داد و از خصوصیات اخلاقی وی این بود که در خانه بسیار رئوف و مهربان بود. به طوری که تمام افراد خانواده او را دوست می‌داشتند و به او عشق می‌ورزیدند. شهید عالیقدر پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی به عضویت بسیج درآمد و جهت مصاف با صدامیان به جبهه‌های جنگ حق علیه باطل برخاست و عاقبت در تاریخ ۱۳۶۵/۱۲/۴ بر اثر اصابت تیری شمع وجودش به خاموشی گرائید و سرخی خون پاکش در خاک کردستان جاودانه ماند و پیکر پاکش در زادگاهش به خاک سپرده شد. روحش شاد و یادش گرامی باد https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
❤️ قسمت_سی و پنجم_و_سی وششم👇👇👇
﴾﷽﴿ 💠 💠 صداے زنگ موبایل ڪسے پیچید،عسگرے در حالے ڪہ دستش را داخل جیب ڪتش میبرد گفت:ببخشید! سینے را روے میز گذاشتم و سرد گفتم:هر طور راحتین! بہ هم چشم دوختہ بودیم،مثل دو شیرِ آمادہ ے حملہ! برایم جالب بود چرا او راضے نیست،شاید ڪسے دیگر را دوست داشت. روے مبل نشستم و مشغول بازے با گوشہ ے شالم شدم. شبیہ هرچیزے بود جز مراسم خواستگارے! صدایِ نگران خانم عسگرے توجهم را جلب ڪرد:مهدے چے شدہ؟ سرم را بلند ڪردم و بہ عسگرے چشم دوختم،چهرہ اش درهم بود. مردد گفت:حالہ مامانم بد شدہ بردنش بیمارستان،مینو میگہ پاشو بیا! مادرم اے وایے گفت،عسگرے نگاهے بہ ما انداخت و با شرمندگے گفت:با اجازہ تون ما بریم! پدرم گفت:این چہ حرفیہ مهدے جان؟میخواے منم باهات بیام؟! عسگرے دستش را روے شانہ ے پدرم گذاشت و گفت:نہ دستت درد نڪنہ! شرمندہ بہ خدا! سر فرصت مناسب بازم مزاحم میشیم! سپس بلند شد،بہ تبعیت از او همسر و پسرش نیز بلند شدند. خانم عسگرے حسابے از مادرم عذر خواهے ڪرد،خواستگارے بہ هم خورد! انگار خدا دعاهایم را مستجاب ڪرد،پاے هادے بہ اتاقم براے آشنایے هم نرسید چہ برسد بہ زندگے ام! بے اختیار لبخندے روے لب هایم نشست،در دل ڪلے مادر عسگرے را دعا ڪردم ڪہ حالش خوب شود! با اشتیاق مشغول بدرقہ ڪردنشان شدم،هادے خم شد تا ڪفش هایش را بپوشد. با دقت نگاهش ڪردم لبخند پر رنگے روے لب هایش نقش بستہ بود! او هم از بہ هم خوردن خواستگارے خوشحال بود! قطعا بار دومے در ڪار نبود و تنها این صحبت ها تعارف بود‌. ڪفش هایش را ڪہ پوشید،صاف ایستاد. ڪتش را روے ساق دست چپش انداخت و بہ سمت در خروجے رفت. داشت از چهار چوب در خارج میشد ڪہ بہ سمتم برگشت با خوش رویے گفت:خانم نیازے خدافظ! خبرے از اخم هاے سنگینش نبود! متعجب گفتم:خدافظ! نفس راحتے ڪشیدم قضیہ ے ازدواج تا مدتب بستہ میشد،خدا را شڪر دیگر نمے دیدمش! یاد اتاقم افتادم با عجلہ و خوشحالے بہ سمت اتاقم دویدم تا جمع و جورش ڪنم. قرار نبود هادے اے داخلش پا بگذارد! نہ در اتاقم نہ در زندگے ام... و نہ حتے در قلبم... نویسنده : 💕 https://eitaa.com/piyroo
﴾﷽﴿ 💠 💠 قطره‌ ے اشڪے آرام روے گونہ ام سُر میخورد،اشڪِ شادے! مرور ڪردن خاطراتش زیباست... زیباتر از هر چیزے! بہ اطراف نگاہ میڪنم،گلزار شهدا خلوت است. چند دختر چادرے باهم صحبت میڪنند و قبر شهداے گمنام را مے شویند. نسیم ملایم خودش را بہ صورت و ڪنارہ هاے چادرم مے ڪوبد،با دقت اطرافم را نگاہ میڪنم. هوا ڪمے تاریڪ شدہ نزدیڪ غروب است،گورستان ها همیشہ دلگیرند اما اینجا آرامش عجیبے دارد. اینجا واقعا بهشتِ زهراست! بوے گلاب در بینے ام‌ مے پیچید و هم‌ زمان صداے مداحی: با اذن رهبرم،از جانم بگذرم،در راہ این حرم،در راہ یار یا حیدر گویم و شمشیرے جویم و اندازم لرزہ بر جان ڪفار بہ عڪس هادے زل میزنم،بہ لبخند مهربانش،بہ پایین عڪس ڪہ شانہ هاے پر صلابتش را میان لباس نظامے نشان میدهد. بہ برقِ چشمانش... بہ این مداحے ڪہ چقدر وصفِ حالش بود! چقدر واقعیست! انگشت اشارہ ام را با احتیاط روے مژہ هایم میڪشم اما فایدہ اے ندارد،هجوم اشڪ هایم بیشتر میشود و لبخندم عمیق تر! بہ سنگ‌ قبرش خیرہ میشوم،حسش میڪنم. میدانم رو بہ رویم نشستہ و با من خاطراتمان را مرور میڪند. همراہ خندہ با صدایے ڪہ بغض دو رگہ اش ڪردہ میگویم:چقد بچہ بودما! و توقعے ندارم او با خندہ بہ زور بگوید:آرہ! مخاطبم پا بہ پایم از خاطراتمان نمیگوید و با یادآورے بعضے چیزها قرار نیست دستم بیاندازد،من هم توقعے ندارم. عادت ڪردم بہ نبودن هایش... سهمِ من از این مرد یڪ مشت خاطرہ و یڪ قاب عڪس است! هر هفتہ پنجشنبہ ها آمادہ میشوم و با یڪ دستہ گل بہ دیدنش مے آیم،من میگویم،میخندم،شوخے میڪنم،اشڪ میریزم و در و دل میڪنم،او لطف میڪند و از این دیوانہ بازے هایم خستہ نمیشود... شاید براے همہ عجیب باشد اما هادے نَمُردہ! او زندہ است،زندہ تر از ما زمینے ها... حتے زندہ تر از بهارهایے ڪہ بے حضورش مے گذرند... زندہ است و همہ از درڪ زندہ بودنش عاجزیم،مردانِ راہ خدا هرگز نمے میرند! این را خدا گفتہ! فقط حسرتِ دورے مان هنوز در دلم ماندہ،او زیر خاڪ است و بہ اندازہ ے هفت آسمان از من دور! دستانم را در هم قفل میڪنم و نفس عمیقے میڪشم و شاید آہ! در دل میگویم:از آمدن هایم خستہ نشدے؟! از اینڪہ همیشہ من حرف میزنم‌ و تو ساڪتے! خندہ هایم دیگر برایت دلبرے نمیڪند؟! دلت نمے لرزد از هجوم اشڪ هایم؟! میشود چشمانم را ببندم و زمانے ڪہ باز ڪردم ببینم در خانہ مان هستم، تو پشت میز نشستہ اے و غذا میخورے،من دستم را زیر چانہ ام گذاشتم و با لبخند تماشایت میڪنم. سرت را بلند ڪنے و با شیطنت بگویی:حواست ڪجاس؟! و من بدون حتے پلڪ زدنے بگویم:بہ تو آقا! اما هربار بعد از این فڪر و خیال ها نبودنت روے سرم آوار میشود. چشمانم را میبندم،اشڪانم دوبارہ راہ مے افتند. بلند رو بہ سنگ قبرش میگویم:چشمامو میبندم باز ڪردم باش!فقط باش باشہ؟! و هق هقم شدت میگیرد... تمام بودن هایت جلوے چشمانم نقش مے بندد. این اے ڪاش ها سستم میڪند،این ڪہ میتوانستے باشے... با ڪف دو دست صورتم را مے پوشانم،زجہ میزنم "اگر بودن هایش را" دستانم را پایین مے برم،چطور توانستم انقدر خودخواہ شوم ڪہ براے روے زمین بودن بخواهمش...؟! بخاطرہ ڪم آوردن هایم...؟! محڪم با ڪف دست اشڪ هایم را پاڪ میڪنم و رو بہ عڪسش میگویم:ببخشید میدونے این روزا حالم خوب نیس،میدونم الان تو دلت میگے چقد این دختر خودخواهہ! مڪث میڪنم،یاد خاطراتے ڪہ باهم مرور میڪردیم مے افتم،دستم را روے نامش میڪشم و با تمام وجود نوازشش میڪنم؛زیر نگاہ متعجب بقیہ با خندہ میگویم:مدیونے بگے این همونہ ڪہ میخواس خواستگاریو بہ هم بزنہ! بہ "ی" آخر نام خانوادگے اش میرسم،گلبرگ قرمز رنگے ڪہ رویش افتادہ با احتیاط ڪنار میزنم و انگشتم را با ملایمت میڪشم. خم میشوم روے سنگ قبرش،میخواهم نزدیڪ تر شوم تا در گوشش بگویم:نمیدونم چرا یادم نموند بابت اینڪہ اون روز از قصد روت چایے ریختم معذرت خواهے ڪنم،ببخشید باشہ؟!‌‌ الان تو پیش خدا خیلے عزیزے اگہ ازم دلگیر باشے چے ڪار ڪنم؟! از سنگ قبرش فاصلہ میگیرم،شروع میڪنم بہ تڪاندن خاڪ از گوشہ هاے چادرم. چقدر سبڪ شدم. علاجِ دردم همینجا بود! همانطور ڪہ بلند میشوم میگویم:مامانینا نگران میشن بازم میام. چند قدم برمیدارم،سپس ڪمے میچرخم و دست راستم را بہ نشانہ ے خداحافظے بالا میبرم! نگاهم بہ دختر جوانے ڪہ با تعجب بہ من خیرہ شدہ مے افتد،ڪمے دور تر از قبر هادے نشستہ. موهاے قهوہ اے رنگش را از زیر روسرے بیرون دادہ،صورتش آشفتہ است و انگار اینجا غریبہ. لابد پیش خودش میگوید:این دخترہ مخش رد دادہ! ... نویسنده : 💕 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتگری شهدایی قسمت743 🎥تغییر مسیر زندگی با عنایت امام رضا(ع) 🔸شهیدی که هرگز در برابر ظلم و استبداد سکوت نکرد و اولین جرقه‌های انگیزه انقلابی را در شهید قاسم سلیمانی زد 🔺مجاور خورشید: شهید سید رضا کامیاب https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
. ⚘ عالمی که با همه وجود در مقابل سیل التقاط ایستاده تا مرجعیت مردم از دامن علمای شیعه به اصحاب سفارت و سفاهت نرسد؛ تا سلسله فقاهت قطع نشود، تا اسلام حاکم باشد نه تفسیر انسانها از اسلام... و تاریخ تکرار شدنی است... بیست و دوم اسفند 1223 در شهرستان نور به دنیا آمد. پدرش عباس (فوت شده) نام داشت. در مکتب خانه درس خواند. سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی تا سطح (اجتهاد) پرداخت. از روحانیون مبارز زمان مشروطه بود. یازدهم مرداد 1288 توسط مشروطه طلبان در توپخانه تهران به دار آویخته شد. مزار او در قم و در صحن مقدس حضرت معصومه (س) به خاک سپرده شد. https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
امام خمینی (ره) : در دوران مشروطه... یک عده‌ای که نمی‌خواستند که در این کشور، اسلام قوه داشته باشند... جوسازی کردند، به طوری که مثل مرحوم آقا شیخ فضل الله که آن وقت یک آدم شاخصی در ایران بود و مورد قبول بود، همچو جوسازی کردند که در میدان علنی ایشان را به‌دار زدند و پای آن هم کف زدند. و این نقشه‌ای بود برای اینکه اسلام را منعزل کنند و کردند. و از آن به بعد دیگر نتوانست مشروطه، یک مشروطه‌ای باشد که علمای نجف می‌خواستند، حتی قضیه مرحوم آقا شیخ فضل الله را، در نجف هم یک جور بدی منعکس کردند، که آنجا هم صدائی از آن در نیامد. این جوی که ساختند در ایران و در سایر جاها، این جو اسباب این شد که آقا شیخ فضل الله را، با دست بعضی از روحانیون خود ایران محکوم کردند و بعد او را آوردند در وسط میدان و به‌دار کشیدند و پای آن هم ایستادند، کف زدند و شکست دادند اسلام را، در آن وقت. و مردم غفلت داشتند از این عمل، حتی علما هم غفلت داشتند. شیخ فضل الله علاوه بر فعالیت‌های اجتمای و سیاسی و تدریس و تبلیغ دارای آثار علمی ارزنده‌ی است كه برخی را تألیف كرده و بر بعضی كتاب‌ها شرح و توضیح نوشته است، قسمتی از این آثار عبارتند از: 1.حاشیه بر كتاب فرائد الاصول شیخ انصاری 1. رساله منظوم فقهی «الدرر التنظیم» به عربی. 2. بیاض (كتاب دعا). 3. رساله فقهی فی قاعده ضمان الید. 4. رساله فی المشتق. 5. صحیفه قائمیه (صحیفه مهدویه). 6. ضمایمی بر كتاب تحفه الزائر از مرحوم مجلسی (در پایان كتاب). 7. اقبال سید بن طاووس با توضیحات شیخ. 8. رساله تحریم استطراق حاجیان از راه جبل به مكه معظمه. 9. روزنامه شیخ (لوایح آقا شیخ فضل‌الله). 10. تحریم مشروطیت. 11. حاشیه بر كتاب شواهد الرُّبوبیه ملاصدرا https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
13901007_3820_64k.mp3
1.73M
🎙 لحظه‌شناسی | 🔺 کلیپ صوتی از بیانات رهبرانقلاب به مناسبت سالگرد شهادت https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
طبق روال شــبانه هر بزرگواری 14 صلوات به نیابت از جهت تعجیل در فرج آقا امام زمان «عج» و سلامتی رهبر عزیزمان شفای همه بیماران عاقبت بخیری شما عزیزان .... » اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم 🌸 ســـلام و صــلوات خــدا بر شـــهدا و امام شـــ.❤️ـــهدا 🕊ســـلام بـر شــــ🌷ــهید‌ ا https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا