eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹شهید مدافع‌حرم ▫️مادر شهید نقل می‌کنند: مبنای همه زندگی ابوالفضل قرآن بود؛ همیشه به من سفارش می‌کرد اگر مشکلِ حل‌نشده‌ای داشتم، به قرآن رجوع کنم. اخلاق و روحیاتش در راستای قرآن بود. ▫️کارهایش دلنشین بود، زیرا مأنوس با قرآن بود. هر زمان که خلوت می‌کرد، به اولین چیزی که پناه می‌برد، قرآن بود و به واقع این قرآن است که از ما حفظ و نگهداری می‌کند. 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
🌿دلم‌رفاقتےمیخواهد؛ که‌برایم‌سربندیازهراببندد . . که‌دلم‌راحسینےکند . . که‌خاکےباشد✋🏻 دلم‌رفاقتےمیخواهد؛ که‌شهیدم‌کند . .(: 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
🔰خاطره ای زیبا از زندگی شهید صاحب الزمانی... 🌟 نماز شب... اومد بهم گفت : " میشہ ساعت ۴ صبح بیدارم ڪنی تا داروهام رو بخورم ؟ " ساعت ۴ صبح بیدارش ڪردم ، تشڪر ڪرد و بلند شد از سنگر رفت بیرون ... بیست الی بیست و پنج دقیقہ گذشت ، اما نیومد ... نگرانش شدم ؛ رفتم دنبالش و دیدم یہ قبر ڪنده و توش نماز شب می خونہ و زار زار گریہ می ڪنہ ! بهش گفتم : " مرد حسابی تو ڪه منو نصف جون ڪردی ! می خواستی نماز شب بخونی چرا بہ دروغ گفتی مریضم و می خوام داروهام رو بخورم ؟! " برگشت و گفت : " خدا شاهده من مریضم ، چشمای من مریضہ ، دلم مریضہ ، من ۱۶ سالمہ ! چشام مریضہ ! چون توی این ۱۷ سال امام زمان عج رو ندیده ... دلم مریضہ ! بعد از ۱۶ سال هنوز نتونستم با خدا خوب ارتباط برقرار ڪنم ... گوشام مریضہ ! هنوز نتونستم یہ صدای الهی بشنوم ... " 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠صدور کارت ملی ایثار برای رزمندگان دفاع مقدس ✔️که از تاریخ ۱۳۵۹/۶/۳۱ الی ۱۳۶۷/۵/۲۹ در مناطق عملیاتی جنوب و غرب با یکی از عضویتهای داوطلب ، و حضور داشتند .. 🔹عزیزان می توانند به یگانی که پرونده دارند مراجعه کنند ... 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
🔰هرروز صبح بدون استثناء دعای فرج و زیارت عاشورا می‌خواندند؛ شب‌ها هم سورۀ واقعه را می‌خواندند .. ✋🏻هر موقع سلام می‌دادند به امام حسین و امام رضا علیهم السلام، می‌گفتند: *یا امام زمان علیه السلام نگاهت را از من برنگردان* 🌹شهید_مسلم خیزاب 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
یڪۍ‌ازذڪرهایۍڪه‌مُدام‌زیرلب زمزمہ‌مۍڪرداین‌بود: [اَللّهُمَّ‌ولا‌تَکِلنی‌إلی‌نَفسی‌طَرفَةَ‌عَینٍ‌أبداً] خدایآحتے‌بہ‌اندازه‌ۍچشم‌برهم زدنے‌مرابہ حآل‌خودم‌وامگذار! 🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
🔻 حسین در انجام کارهای شخصی اش اجازه نمی داد کسی کمکش کند و با همان یک دست تمام کارهای شخصی اش را انجام می داد. 🔅 در بحبوحه عملیات کربلای ۵، میرزا حسین بنی صادقیان که پدر دو شهید هم بود، آب گرم کرده بود تا سر حسین را بشوید. حسین زیر بار نمی رفت. حسین می گفت: حاجی ول کن! توی این هاگیر و واگیر وقت گیر آوردی؟!. ◽️ به زور آوردش. بچه ها می خواستند ژاکتش را از تنش دربیاورند، اجازه نداد. نگذاشت هم سرش را بشویند. می گفت: شما فقط آب بریزید و من با همین یک دست سر خودم را می شویم. 📚 کتاب: زندگی با فرمانده خرازی🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
《بسم الله الرّحمن الرّحیم》 🌹🍃🌾🌹🍃🌾🌹🌾🌹🌾🌹🌾 با عرض سلام و وقت بخیر خدمت همه همسنگران عزیز کانال پیروان شهدای بجنورد در نظر دارد تعجیل در ظهور و گره گشایی در کارها ختم صلوات برگزار نماید. لذا هر بزرگواری که تمایل به شرکت در این طرح را دارد، تعداد صلوات مورد نظرش را به آیدی خواهر @sadate_emam_hasaniam و آیدی برادر @montazer_61 اعلام فرماید. ان شاءالله از همگی قبول باشد و از برکات صلوات بهره مند شوید. زمان شرکت در ختم صلوات تا قبل از اذان مغرب منتظر صلوات هاتون هستیم https://eitaa.com/piyroo
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 سریع سوار شد و ماشین را دنده عقب از پارک بیرون آورد و رفت طرف در اصلی. از در که بیرون رفت ترنج درست مقابلش بود. شیشه را پائین کشید و برای ترنج بوق زد. ترنج مکثی کرد و به طرف ماشین ارشیا رفت. ارشیا ماشین را بیرون نگه داشت و پیاده شد. ترنج عینکش را برداشت و به جایی جلوی پای ارشیا خیره شد و سلام کرد: -سلام استاد. ارشیا واقعا جا خورد. این لحن و برخورد برایش غریبه بود. این ترنج را نمی شناخت. لبش را جوید و گفت: -خونه می ری؟ -می خواستم برم منصرف شدم دارم می رم خوابگاه پیش بچه ها. -اگه مشکل وسیله داری می رسونمت. صدای اتوبوس واحد از دور شنیده شد. ترنج عینکش را زد و به انتهای خیابان خیره شد. -اتوبوس اومد. بعد از اون فکر نمی کنم براتون صورت جالبی داشته باشه که جلوی محل کارتون یکی از دانشجوهاتون و سوار ماشینتون کنین. بعد در حالی که می چرخید تا خودش را به ایستگاه برساند ادامه داد: -برای شما شاید مهم نباشه. اما برای من مهمه. خداحافظ 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 ترنج پشت به ارشیا دور شد و توی ایستگاه سوار شد و رفت. ارشیا انگار با این حرف ترنج توی کوره افتاده بود. دانه عرقی از روی پیشانی اش سر خورد روی گردنش. نگاهی به اطراف انداخت خدا رو شکر کسی نبود. با حرص سوار ماشینش شد و اینقدر با سرعت حرکت کرد که جیغ لاستیک ها به هوا رفت. خاک بر سرت ارشیا که خودتو ذلیل یه دختر بچه کردی. همین و می خواستی. خوبت شد؟ یک عمر تو صورت دخترا نگاه نکردی می مردی این بارم جلوی اون چشمای کور شده تو می گرفتی. اِ اِ....راست راست نگاه می کنه توی چشمای منو میگه برام مهمه سوار ماشین شما نشم. نه بابا خیال برت داشته کجا نگاه کرد. هه یادش رفته تا دیروز موهاشو خرگوشی می بست جلو من ورجه ورجه می کرد. دختره پررو.ولی بعد از چند دقیقه که به حرکت ترنج فکر کرد خنده اش گرفت. قیافه جدی که ترنج در مقابل او گرفته و گفته بود. استاد. بعد هم مثل دخترای مودب نگاهش را دوخته بود به زمین و حال او را گرفته بود. 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻 🌻 🌟 ترنج بد جور در مقابلش گارد گرفته بود. با خنده به خودش گفت: چه لفظ قلمم برا من حرف می زنه.بعد یادش آمد از بلاهای رنگ و وارنگی که ترنج سرش آورده بود. نگاهای پر از شیطنت خنده های بی خیال و کودکانه.آه کشید. آقا ارشیا حالا حالاها باید با کله زمین بخوری تا خانم یه نظر مهمونت کنه. حقته بکش. بعد برای دلداری دادن به خودش گفت:چیه بابا خودم خرابش کردم خودمم درستش می کنم. ترنج نهارش را که خورد بالا رفت تا وسایلش را جمع و جور کند. تا برسد دانشگاه کلاسش هم شروع میشد.از بالای پله داد زد: -بابا منو می رسونی کلی وسیله دارم. نمی تونم خودم برم.؟ -آره بابا جون. چند کلاس داری؟ -سه -باشه اماده شو بریم. مانتو مشکی اش را برداشت و با جین مشکی پوشید.وسایلش را توی کوله اش ریخت 🌻 🌼🌻 🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻 🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻🌼🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا