eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4هزار دنبال‌کننده
36.9هزار عکس
17.5هزار ویدیو
134 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
3.78M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 سخنان و اعتراف اندیشمند مسیحی در مورد امام حسین علیه ‌السلام 👤 کریس هیور: امام حسین الگویی کامل برای تمام انسانیت و نمونه بارز تسلیم در برابر خداوند است؛ ما باید با یادآوری آنچه در "کربلا" گذشته است، کراماتِ اخلاقی حسین را در وجود خودمان بروز دهیم. ▪️حال برخی در شیعه‌خانه امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف تا نزدیک محرم می‌شود به یاد فقیران و بیماران افتاده و فریاد حقوق بشری دروغین سر می‌دهند، در صورتیکه قبل و حتی در ایام محرم کاری جز سردادن شعارهای شوآف‌گونه ندارند که صرفا جهت جلب توجه و عقب نماندن از به ظاهر روشنفکران و ضد دین‌هاست تا مبادا مزایای آشکار و پنهان خود را از دست دهند و هیچ اقدامی برای رفع نیازهای مستمندان نکرده و باری‌ نیز بر دوش افراد خیرخواه که اکثریت در هیئت‌های حسینی مشغول به عزاداری و خیررسانی هستند، می‌گذارند. 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
♻️ رییسی در سه حالت : ۱. در حال رفتن به سمت محل دیوار کشی. ۲. در مقابل مردمی که مخالف دیوارکشی هستند. ۳. در لباس بنایی برای دیوارکشی در پیاده‌روها. لعنت بر انگلیس و عوامل نفوذ کرده انگلیسی در انقلاب اسلامی. 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
بار‌ها توبه شڪستَم تو، ولے بخشیدی ڪِے شَوَد حُر شَوَم و توبه‌ے مردانه ڪنم؟!😔
دل ڪه هوایے شود... پرواز است ڪه آسمانیت مے ڪند. و اگر بال خونیـن داشته باشے دیگر آسمــان، طعم ڪربلا مے گیرد...😭✋ 😭💔 🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
16.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥استخوان های مجید من سوخته ، اینقدر نگید اینها برای پول میرن... 🔹صحبت های جانسوز مادر شهید مدافع حرم مجید قربانخانی بر بالای پیکر فرزندش حرم 🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
🦋 🔶 شهید محمد حسین یوسف الهی سال ۱۳۴۰ در شهر «کرمان» متولد شد، پدرش فرهنگی بود و در آموزش و پرورش خدمت می کرد. محیط خانواده کاملا فرهنگی بود و همه فرزندان از همان کودکی با حضور در مساجد و جلسات مذهبی با اسلام و قرآن آشنا می شدند.🔶 https://eitaa.com/piyroo ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌
🦋 🔶 شهید محمد حسین یوسف الهی سال ۱۳۴۰ در شهر «کرمان» متولد شد، پدرش فرهنگی بود و در آموزش و پرورش خدمت می کرد. محیط خانواده کاملا فرهنگی بود و همه فرزندان از همان کودکی با حضور در مساجد و جلسات مذهبی با اسلام و قرآن آشنا می شدند.🔶 https://eitaa.com/piyroo ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌
🦋 🔶 جوانی که دستور «حاج قاسم سلیمانی» را اطاعت نکرد پرسیدم: می‌خواهی چه کار کنی؟ گفت: هیچی! من به قرارگاه خبر نمی‌دهم. گفتم: حاج قاسم ناراحت می‌شود. گفت: من امشب تکلیف لشکر و این دو نفر را روشن می‌کنم. «حسین یوسف‌اللهی» را همه بر و بچه‌های لشکر ۴۱ ثارالله مثل ستاره‌ای می‌دانستند که درخشان‌تر از ستاره‌های کویر کرمان است. او جوانی است که در روزهای جنگ جانشین فرمانده واحد اطلاعات لشکر خودش بود و به خاطر پاکی‌اش،به صفای باطنی دست یافته و بعضی از راز و رمزهای پیرامون خود را کشف کرده بود. 🔶 https://eitaa.com/piyroo ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌
🦋 🔶 یک شب که با موسایی‌پور و صادقی که هر دو لباس غواصی داشتند، به شناسایی رفته بودیم، آن‌ها از ما جدا شدند و جلو رفتند. مدتی که تاخیر کردند، فکر کردیم کار شناسایی‌شان طول کشیده، منتظرشان ماندیم. وقتی تاخیرشان طولانی شد فهمیدیم برای‌شان اتفاقی افتاده است. با قایق جلو رفتیم، هر چه گشتیم اثری از آن‌ها نبود. بالاخره کاملا از پیدا کردن‌شان ناامید شدیم و فرصت زیادی هم برای مراجعت نداشتیم. بناچار بدون آن‌ها عقب برگشتیم. «حسین یوسف‌اللهی» با دیدن قایق ما جلو آمد. ماجرا را که تعریف کردیم، خیلی ناراحت شد. شهادت بچه‌ها یک مصیبت بود و اسارت‌شان مصیبتی دیگر. و آن مصیبت این بود که منطقه با اسارت بچه‌ها لو می رفت و دیگر امکان عملیات نبود. حسین سعی کرد هر طور شده خبری از بچه ها بگیرد. او ما را برای پیدا کردن بچه ها به اطراف فرستاد ولی همه دست خالی برگشتیم. 🔶 https://eitaa.com/piyroo ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌
‎‌‌‎‌‌‌‌‌ 🦋 🔶 حسین به خاطر حساسیت موضوع، با «حاج قاسم سلیمانی» فرمانده لشکر تماس گرفت و او را در جریان این قضیه گذاشت. حاج قاسم، هم خودش را رساند و با حسین داخل سنگری رفت و مشغول صحبت شدند. وقتی بیرون آمدند، حسین را خیلی ناراحت دیدم. پرسیدم: چی شد؟ گفت: حاجی می‌گوید چون بچه‌ها لباس غواصی داشته‌اند، احتمال اسارت‌شان زیاد است. ما باید زود قرارگاه مرکزی را خبر کنیم. پرسیدم: می‌خواهی چه کار کنی؟ گفت: هیچی! من الان به قرارگاه خبر نمی‌دهم. گفتم: حاجی ناراحت می‌شود. گفت: من امشب تکلیف لشکر و این دو نفر را روشن می‌کنم و فردا می‌گویم برای آن‌ها چه اتفاقی افتاده است.🔶 https://eitaa.com/piyroo ‎‌‌‎‌‌‌‌
‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌ 🦋 🔶 بعد از این که حاج قاسم رفت، باز بچه‌ها با دوربین همه جا را نگاه کردند و تا جایی که امکان داشت جلو رفتند، ولی فایده‌ای نداشت. صبح روز بعد که در محوطه مقر بودیم، حسین را دیدم . با خوشحالی به من گفت: هم اکبر موسایی پور را دیدم و هم صادقی را. پرسیدم: کجا هستند؟ گفت: جایی نیستند. دیشب آن‌ها را خواب دیدم که هر دو آمدند، اکبر جلو بود و حسین پشت سر او. بعد گفت: چهره اکبر خیلی نورانی‌تر بود. می‌دانی چرا؟ گفتم: نه. گفت: اکبر اگر توی آب هم بود نماز شبش ترک نمی‌شد. ولی حسین این‌طور نبود. نماز شب می‌خواند، ولی اگر خسته بود نمی‌خواند. دلیل دیگرش هم این بود که اکبر نامزد داشت و به تکلیفش که ازدواج بود عمل کرده بود. ولی صادقی مجرد مانده بود. بعد گفت: دیشب اکبر توی خواب به من گفت: ناراحت نباشید عراقی ها ما را نگرفته اند. ما برمی‌گردیم. پرسیدم: اگر اسیر نشده‌اند چطور برمی‌گردند؟ گفت: احتمالا شهید شده‌اند و جنازه های شان را آب می‌آورد. پرسیدم: حالا کی می‌آیند؟ خیلی راحت گفت: یکی شب دوازدهم و آن یکی شب سیزده🔶 https://eitaa.com/piyroo ‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌