eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4هزار دنبال‌کننده
36.9هزار عکس
17.5هزار ویدیو
134 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹شهید عمران پستی تاریخ تولد : ۱۹ آذر ۱۳۳۸ تاریخ شهادت : اسفند ۱٣۶٢ 🌷شهید سال۱۳۳۸ در روستای هشتچین خلخال دنیا آمد. دانش آموز ممتاز روستای هشتچین، مبارز رشته جامعه شناسی شد و تا فتح لانه جاسوسی پیش رفت و دانشجوی پیرو نام گرفت✊ 🔸هم دانشجو بود و هم س.پ.ا.ه.ی. در جنگ از خود رشادتهایی به جا گذاشت که زبانزد خاص و عام است. فرماندهی که در عملیات ، با دیدن نیروهای زمینگیر شده، یک تنه به جنگ تانکهای دشمن رفت. پس از پیروزی، تن مجروحش را نیروها به عقب منتقل کردند. 🔹با شنیدن خبر عملیات جدید، با اندک به پا می خواست و خود را به خط می رساند. 🔸در عملیات خیبر، نه روزه بود. اسفند ۶۲ در پل برای نیروهایش احساس خطر کرد. خود را به دل دشمن زد. آنقدر پیش رفت که رزمندگان در میان آتش و خون، جز انهدام ادوات دشمن، اثری از او ندیدند🕊 ✍نویسنده: https://eitaa.com/piyroo
من وقتی چادرم را که مـیپوشم و حجاب دارم فــکر نکن از تـمام دخترانه هایم همین وقارش را بلدم نه اتفاقا بر عکس ناز و عشوه را خوب بلدم!!!!! تو برای من ارزشی نداری که بـخواهـم ارزشـهایم را برایت صرف کـنم... مـن برای یک غـریبـه که تـنها چند لحظه از کنار من مـیگذرد دخترانه هایم را خرج نمی کنم! تو بــه هـمان بـی ارزش های توی خیابان نگاه کن من نیازی به نگاه های بی ارزش ندارم!!!!! من مخصوص یک نفر هستم... https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‌‏الحمدلله‌الّذی‌تَحبّبَ‌ اِلَـیَّ‌و‌هو‌غنیُّ‌عنّی سپاس‌ ‎خُدایی که مرا دوست‌دارد درحالی‌که ا‌زمن‌‌ بی نیاز‌ اسـٺ :)♥️ https://eitaa.com/piyroo
🌹شهید محسن حججی ✍️ بوسیدن دست پدر و مادر ▫️برای دیدن پدر و مادر می‌رفتم؛ بین راه نیت کردم برای خشنودی قلب امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف دست پدر و مادرم را ببوسم. تپش قلب گرفتم، رسیدم و خم شدم و دست مادرم را بوسیدم. دست پدر را هم بوسیدم... چقدر گستاخانه منتظر پاداش الهی بودم. شب در عالم خواب رویایی دیدم... آنچه در ذهنم ماند پیراهن مشکی نوکری‌ام بود که مادرم در عالم خواب به من گفت: ان شاءالله شهید شدی این پیراهن را برایم می‌آورند. من هم گفتم ان شاءالله. 📚 دست نوشته شهید محسن حججی در صفحه ۶ الی ۱۹ دی یادگار ۱۳۹۵ https://eitaa.com/piyroo