eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4هزار دنبال‌کننده
36.8هزار عکس
17.4هزار ویدیو
134 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
محبوب و انیس جان و دلها هستی روی سرمان سایه ی مولا هستی هم باطن وهم ظاهرماهت زیباست خوش تیپ ترین رهبر دنیا هستی 💕 https://eitaa.com/piyroo
چندتا قلب براۍ امام‌زمانت شڪارڪردۍ؟! چَندتامون‌ غصه‌خورِ‌ امام‌زمانیم؟! رفقــا! توجنگ‌چیزۍڪهـ بین جاافتاده‌بود این‌بودڪه‌میگفتن.. امام‌زمان! دردوبلات‌‌به‌جون‌من ❤️ https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
2.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
امر به معروف 🌷شهیدبهروز نبیئی پور (دقایقی قبل از شهادت) تاریخ شهادت:۱۴۰۱/۶/۱۰ محل شهادت: کازرون نحوه شهادت: شخصی با مشروبش قصد ورود به هیئت داشته که شهید بهروز نبیئی پور به فرد مست تذکر میدهد و فرد مست با بطری شکسته به ایشون حمله ور میشود... https://eitaa.com/piyroo
شهید مدافع حرم 🌷 اربعین 93 ، در حال واکس زدن کفشهای زائرین پیاده امام حسین علیه السلام. :فروردین۹۴ منطقه درعا، جنوب سوریه https://eitaa.com/piyroo
2.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
درخواست امان کرده بودن گفته بود امان میدم به شرط آنکه سلاحتان را تحویل بدید خبری از تحویل سلاح نبود... یکی از شب ها خبررسید دارن محموله مواد مخدر رو از کورین رد میکنن،با نیروهای طرح امنیت و پاسدار گردان تکاوری کورین به سراغشان رفت. به نزدیکیشان که رسیدن برای چک کردن خودرو از ماشین گردان پیاده شد، به خودرو اشرار نرسیده بود که با گلوله بالاتنه بدنش را هدف قرار دادند و به شهادت رسید. از اعتمادش سواستفاده کردند امان نامه اش را نقض کردند به شرارت و قاچاق ادامه دادند در اخر جانش را گرفتند. 🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✫⇠#قسمت ✍نویسنده: رحمان
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✫⇠ ✍نویسنده: رحمان سلطانی 💢قسمت بیستم: لحظات پرالتهاب اسارت مسافت سی متری تا خاکریز رو بکُندی طی می کردم. در واقع دیگه داشتم خودمو می کشوندم تا برسم به خاکریز. بدنم تحلیل رفته بود و اون نگهبان مرتب سرم فریاد می زد. با هر زحمتی بود به سه،چار متری خاکریز رسیدم و با تعداد زیادی مین از انواع مختلف روبرو شدم. ترسیدم و توقف کردم. اونم مرتب با دست اشاره می کرد بیا و چیزایی می گفت که نمی فهمیدم، ولی دستشو به علامت نه تکان می داد و با داد و فریاد میخواست که از روی اونا عبور کنم و اسلحه شو سمتم گرفته بود و بالا و پایین می کرد که یالله زود باش. فقط تعال، تعالش رو می فهمیدم. بالاخره با خود گفتم حالا چه فرقی می کنه روی مین برم و شهید بشم یا اینکه این بابا منو بکشه. دِلو به دریا زدم و وارد میدان مین شدم . چشمامو بسته بودم و هر آن منتظر بودم که با منفجر شدن یکیشون برم هوا و تموم !، ولی وقتی خبری نشد و بپای خاکریز رسیدم دیدم اون عراقی بیچاره حق داست. چاشنی مین ها رو دراورده بودن وخنثی شده بودند. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم✨