افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#21تیرماه_سالروز #شهادت #روحانی_شهیدمسلم_جلالی_زاده_گرامیباد چهارم فروردین1334، در روستای گلین از تو
#خاطرات
#روحانی_شهیدمسلم_جلالی_زاده
درست در زمانی که در شهرها و روستاهای کردستان اصلاً امنیت وجود نداشت و عوامل مزدور و مسلح گروهکها مانند بلای آسمانی هر لحظه ممکن بود بر سر مسلمانان معتقد و وفادار به انقلاب و نظام مقدس جمهوری اسلامی فرود بیایند با ایمانی راسخ و بدون هیچ تزلزلی به پیروی از پدر بزرگوارمان شهید ملا علی جلالی زاده با مفاسد و جنایات گروهکها مبارزه و آنان را در هر لباسی افشا می نمود .
نگهبانی بدون سلاح آتشین و فقط مجهز به سلاح ایمان و سلاح الله اکبر . در این گیرودار ، از هر آنچه که در این دنیا و سیله رفاه و آسایش بود و حتی از همسر و فرزندش که خیلی آنها را دوست داشت ظاهراً دل کنده بود . یکبار پدر خیلی بی پرده به مسلم گفت پسرم تو بهتر خبر داری که تا چه حد مورد تهدید کافران ضد انقلاب هستم . این برای من طبیعی است زیرا من برای چنین روزی به درد می خورم . هر آن امکان دارد در کمین من باشند و اتفاقی برای من بیفتد . بهتر است همیشه و در همه جا همراه من نباشی . تو زن و بچه داری جوان هستی از طرف دیگر جگر گوشه ام هستی و نمی خواهم خدای ناکرده بخاطر من کوچکترین چشم زخمی به تو برسد . در ثانی اگر اتفاقی برای من بیفتد تو بهتر از سایر برادرانت می توانی ادامه دهنده راه من باشی و به اسلام و مسلمین خدمت کنی .
برادرم مسلم لبخندی زد و در جواب پدر با احترام گفت پدرجان ، جان من فدای یک تار موی سر شما . نگران نباشید اتفاقی نمی افتد . تازه ما مسلمانیم و به وظیفه دینی خودمان عمل می کنیم . مرگ هروقت از راه برسد حق است . پیر و جوان ، کودک و زن و مرد نمی شناسد و خوش به سعادت مسلمانی که جانش را در راه دین و شرف و ناموس خود فدا کند.
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#22تیرماه_سالروزشهادت_روحانی_شهیدغلامرضاصالحی_نجف_آبادی_گرامیباد. دوم آذر 1337، در شهرستان نجفآباد
#خاطرات
#روحانی_شهیدغلامرضاصالحی_نجف_آبادی
دوشنبه ساعت 7 صبح به نجفآباد رسيدم و ساعت 10 بر سر مزار شهدا رفتم. در مزار شهدا حال ديگري بود و بر خلاف گذشته به خاطر قطعهاي كه به ياد شهداي گمنام عمليات خيبر بنا شده بود، تكيه شهدا جلوه ديگري داشت. در عمليات خيبر، بيش از ششصد نفر از برادران عزيز و رزمنده نجفآباد شهيد شدهاند كه جنازه اكثر آنان در خاك دشمن جا مانده. لحظهاي كه بر مزار شهدا ايستاده بودم و قبور آنان را نظاره ميكردم، از خود خجالت ميكشيدم و با آه به اين فكر ميكردم كه خداوندا، آيا ما لياقت نداريم؟ همه دوستان، آشنايان و همرزمانم يك به يك شهيد شدند و به درگاه عبوديت تو رجعت كردند؛ ولي هنوز ما ماندهايم. راستي! چگونه ميتوان به روي مادران و پدران شهدا و آشناياني كه، شهيد دادهاند نگاه كرد؟ بار خدايا! رضايم به رضاي تو و خشنودم به آن چه مصلحت تو است، ولي آرزو دارم من نيز به بارگاه تو آمده و به فيض عظيم شهادت نائل گردم.
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#23تیرماه_سالروزشهادت_روحانی_شهیدسیدمهدی_شریعتی_گرامیباد. بیست و ششم شهریور 1337، در شهرستان نجفآبا
#خاطرات
#روحانی_شهیدسیدمهدی_شریعتی
مرد ميدان عمل
در آن منطقه كه همه، آبها را به پشت حمل ميكرديم و بعضي مواقع براي يك ظرف آب چندين ساعت بايد از گردنهها پايين و بالا ميرفتيم، روزي در خدمت سيد بوديم، ميخواستيم مقداري سيب بخوريم، ايشان بلند شد كه سيبها را بشويد، من نگذاشتم و گفتم: آب كم است. او در جواب گفت: در رساله حضرت امام آمده است كه مستحب است ميوه را قبل از خوردن بشوئيد. تعجب سراسر وجودم را گرفت. پيش خودم گفتم: كسي كه سالها در محيط روشنفكري بوده، محيطي كه هر مسئله ديني را ميخواهند با دليل عقلي ثابت كنند، ميگويد: چون در رسالة امام نوشته و نميگويد چون كثيف است و يا مثلا ميكروب دارد. چنين شخصي با پشت خود، آب را حمل ميكند تا سيب را بشويد و نميگذارد مستحبات دينش راكد بماند.
به نقل از: همرزم شهيد
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#شهیدسیدهاشم_هاشمی در سال 1322 در روستای ساقران سفلی از توابع تاکستان ودر خانواده ای روحانی ودر محی
#وصیتنامه
#روحانی_شهیدسیدهاشم_هاشمی
انسان روزي بهدنيا ميآيد و روزي هم از دنيا ميرود؛ پس چه بهتر که در راه خدا و براي رضاي خدا جان خود را فدا کند. من نيز اين عقيده را دارم که انسان بايد در راه هدف خود قيام کند و هدف من هم الله است. من در راه [خداوند] قادر متعال، جان بيمقدار خود را فدا ميکنم. انسان تا خدا دارد چه غم دارد. ملت ما شهيد دادند اما چون خدا داشتند، غمي بر صورت خود آشکار نکردند. اميدوارم که خداوند پيروزي نهايي را هرچه زودتر به ملت برساند.
اگر خدا به من افتخار شهادت داد و جنازة مرا آوردند، از فرزندانم و خانوادهام ميخواهم که براي من گريه نکنند و عکس رهبر انقلاب را در جلوي جنازة من نگهدارند تا به احترام عکس رهبر انقلاب، شايد خداوند از تقصيرات من بگذرد.
#خاطرات
#روحانی_شهیدسیدهاشم_هاشمی
امکلثوم حیدری، همسر شهید: ساعت هشت صبح بود. بچهها خواب بودند. «سید» از خواب بیدار شده و نمازش را خوانده و حرفهایش را با معبود خود زده بود. همه را بوسید. قرآن و آینه آوردیم و او را از زیرش رد کردیم. با نگاهی که از شوق لبریز بود، با همه خداحافظی کرد. چند قدمی که دور شد، «فاطمه» ـ دخترم ـ کاسهی آب را پشت سرش پاشید. انگار آب سردی روی سرم ریخته باشند، دلم هُری ریخت و پاهایم سست شد و نشستم زمین. داشتم رفتنش را نگاه می کردم، که برگشت و خندهکنان گفت: «با این همه سفارش، هنوز نرفته، دلت لرزید؟ پاشو شیرزن!» من بلند شدم و او خندید و رفت. شب بیست و یکم ماه «رمضان»، شب عملیات بود. دل تو دلم نبود. «سحری» را نفهمیدم چه طوری خوردم. نماز صبح را خواندم و روی رختخواب دراز کشیدم. همسرم را دیدم که پرچم سبزی با نوشتهی «یا مهدی ادرکنی» به دست دارد و می دود. به من که رسید ایستاد و گفت: «دیدی؟ دیدی همهی جاها پر شده بود؛ ولی پرچم را به هیچ کس نداده بودند، تا من آمدم و پرچم را به من دادند؟! … فردا از «قزوین» با شما تماس میگیرند و میگویند که من زخمی شدهام. خبر را که دادند، نه خودت گریه کن و نه بگذار بچهها در کنار جنازهام گریه کنند. عمامهام را هم دور شکمم، که ترکش خورده، ببندید ....» هراسان از خواب پریدم. ساعت هفت صبح بود و تلفن زنگ میزد! ...
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#26تیرماه_سالروزشهادت_روحانی_شهیدسیدزین_العابدین_علوی_آقاملکی هفتم فروردین 1340، در روستای آقاملک از
#خاطرات
#روحانی_شهیدسیدزین_العابدین_علوی_آقاملکی
«بشارت بهشتي »
يك شب قبل از شهادت پسرم زين العابدين بود. در خواب ديدم كه درفضاي بسيار زيبا و قشنگ قرار دارم. ديدم نهر از شير نمايان شد. به من الهام شد كه در جنت المأواي خداوندي هستم. غرق در زيباييهاي آن باغ بودم كه يك دفعه متوجه شدم يكي باصداي بلند صدا ميزند: علوي! گفتم: بله، گفت: بيا شهيدت را بگير! نگاه كردم ديدم جواني كفن پوش را نزد من ميآورند. هنوز صورت جوان را نديده بودم كه از خواب پريدم. بدنم خيس عرق شده بود و هاج و واج اين طرف و آن طرف را نگاه ميكردم يك روز بيشتر طول نكشيد كه خوابم تعبير شد.
« به نقل از پدر شهيد »
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#27تیرماه_سالروزشهادت_روحانی_شهیدمیرهاشم_رحیمیان_گرامیباد یکم آبان 1334، در شهرستان پیرانشهر دیده به
#خاطرات
#روحانی_شهیدمیرهاشم_رحیمیان
در بیان مادر شهید: شهيد به تمام اعضا خانواده احترام خاصي قائل بود و به خواهران و برادران خودش مخصوصاً به مادربزرگش بيشتر انس داشت. در مدارس وفائي، اميركبير و ناهيد شهرستان پيرانشهر از سال 1341 تا سال 1353 تحصيل كرد.
شهيد از دوران طفوليت به مساجد و تكايا و حسينيه ها بيشتر علاقه داشته و از بچگي روزه مي گرفت به طوري كه روحاني محله مي گفت شما بايد تا ظهر روزه بگيريد چون خيلي كوچك هستيد و از بچگي در نمازهاي جماعت و جمعه شركت مي كرد. تمام فرزندان من صالح بنده بودند و مخصوصاً اين شهيد بيشتر حرف شنوي داشتند و در كارهاي منزل كمك مي كردند. شهيد از بدو تحصيل تا سوم دبيرستان مشغول به تحصيل بود و از سوم دبيرستان به خاطر مزاحمت هاي رژيم از طريق ساواك مجبور به ترك تحصيل شده و به حوزه علميه قم رهسپار شدند.
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
#خاطرات
#روحانی_شهیدسیدمحمدموسوی_ناجی
احساس تکلیت: مادر روحانی شهید مدافع حرم گفت، من به او می گفتم پسرم همین جا درس می خوانی و همینجا بمان و به اسلام خدمت کن اما او مصمم می گفت افراد بزرگ سال هستند اینجا به تبلیغ دین بپردازند اما وظیفه منی که نعمت جوانی دارم این است که بری دفاع از اسلام وارد میدان بشوم.
علاقه به اهل بیت(سلام الله): محمد علاقه بسیاری به مجالس امام حسین(ع) داشت او سه مجلس فاطمیون،زینبیون،حضرت ابوالفضل را راه اندازی کرده بود که در هرکدام فعالیت های مختلفی انجام می داد .
خصوصیات اخلاقی شهید: محمد با اینکه پسر مذهبی بود اما در عین حال پسر خنده روی هم بود، از سن 12سالگی در پایگاه های بسیج فعالیت می کرد او بزرگ شده در مکتب هیئت های مذهبی بود،در زمینه مداحی و آموزش قرآن هم بسیار فعال بود.
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#29تیرماه_سالروزشهادت_طلبه_شهیدرحمان_صدری_گرامیباد. سوم دی1317، در روستای گلین تابعه شهرستان سنندج
#خاطرات
#طلبه_شهیدرحمان_صدری
همسر و فرزندان و نزدیکانش را به انجام فرائض دینی و حمایت و دفاع از حکومت اسلامی توصیه می کرد. مهربان و خوشرو بود؛ دست نوازش بر سر یتیمان می کشید؛ از درد آنان آگاه بود زیرا خودش درد یتیمی را چشیده بود.شهید صدری سال ها در جبهه به نبرد مشغول بود لیکن تقدیر چنان بود که عاقبت در نزدیک خانه اش به شهادت برسد، آن هم به دست دشمنان داخلی که فریب خوردگان اجنبی بودند گویی می دانست که زمان شهادتش فرا رسیده است؛ زیرا زمانی که از خانه خارج می شد آخرین سفارش به فرزندانش این بود: «فرزندان من مبادا روزی به خون های گران بهای شهدای مظلوم کم لطفی کنید شما باید حافظ آن خون ها باشید!».
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
#30تیرماه_سالروزشهادت_روحانی_شهیدعبدالعلی_یوسفی_آهنگرکلائی
دهم شهریور 1345، در شهرستان قائم شهر به دنیا آمد. پدرش محمدموسی و مادرش شمسی نام داشت. تا پایان دوره متوسطه در رشته تجربی درس خواند و دیپلم گرفت. سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی تا سطح (مقدمات) پرداخت. و کارگر بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. سی و یکم تیر 1367، در شلمچه به شهادت رسید. پیکر وی را در گلزار شهدای روستای آهنگرکلا تابعه زادگاهش به خاک سپردند.
#وصیتنامه
#روحانی_شهیدعبدالعلی_یوسفی_آهنگرکلائی
چونيقين دارم كه اين راه راهي جز حق نيست، پس آن را به تا ظهور حضرت مهدي رهبري امام خميني ادامه دهيد.
قسم به خورشيد وروشنايي خورشيد، قسم به ماه و درخشندگي ماه كه حق پيروز است؛ چون خدا وعده داده است. پس تو اي غواص ،با امواج دريا و تواي نيروي هوايي، با قطرات باران و تو اي متفكر، با قلمت و تو اي بسيجي، با گلولهي آتشينت و تو اي شهيد با قطرات خونت بنويسكه حق پيروز است.
شما را به تقوا سفارش ميكنم و سخنم اين است كه راه شهيدان را ادامه دهيد.
#خاطرات
#روحانی_شهیدعبدالعلی_یوسفی_آهنگرکلائی
چهره ايشان براي بچهها نور بود در جمع كه حضور پيدا ميكرد چهرهاش بسيار نوراني بود لبهايش هميشه خندانبود ما بچهها شوخي ميكرد وقتي كه سنگر ميساختيم شوخي ميكرد نوع شوخي هايش نشان ميداد كه دربشهادت بسوي ايشان باز شده است.
نقل از همرزم شهيد
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══
#1مردادماه_سالروزشهادت_روحانی_شهیدجلیل_اکبرزاده_گرامیباد
#زندگینامه
بیست و یکم دی 1347، در شهرستان آمل به دنیا آمد. پدرش فتح الله و مادرش فاطمه نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی تا سطح (مقدمات) پرداخت. سال 1364 ازدواج کرد و صاحب دو فرزند شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. یکم مرداد 1367، در شلمچه بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. پیکر او را در روستای مالیکلا تابعه زادگاهش به خاک سپردند.
#خاطرات
#روحانی_شهیدجلیل_اکبرزاده
«عشق به روحانیت»
ایشان همواره دوست داشتند احکام دین را بیاموزند و همواره به همه بزرگترها بخصوص من و والده اش، با رفتارشان درس می آموختند. در گوشه ای به آرامی به نماز شب می ایستادند و عبادت می کردند. وقتی سیکل را گرفتند، آمدند از من تقاضا کردند که می خواهم به حوزه بروم. من گفتم: شما که درست خوب است، دیپلم بگیر بعد به حوزه برو؛ ولی ایشان قبول نکردند و گفتند: من عاشق روحانیت هستم و دوست دارم هر چه زودتر به این درجه نایل شوم و همچنین ملبس به لباس روحانیت شوم.
«به نقل از: پدر شهید»
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
#خاطرات
#روحانی_شهیدمصطفی_ردانی_پور
«شيعه واقعي»
قبل از مراسم ازدواجش، جهت دعوت مدعوين، ابتدا چهار عدد كارت دعوت مي نويسد؛ اولين كارت دعوت را به محضر امام رضا-عليه السلام- و در ضريح مطهر آن حضرت مياندازد؛ دومين كارت را به محضر مبارك آقا امام زمان –عجل الله تعالي فرجه- برده و در مسجد مقدس جمكران مياندازد؛ سومين كارت را به محضر حضرت فاطمه معصومه –سلام الله عليها – برده و در ضريح آن حضرت در شهر مقدس قم مي اندازد و آخرين كارت را به محضر فاطمه زهراء - سلام الله عليها- مي نويسد و از آنجا كه قبر آن حضرت مخفي مي باشد، كارت دعوت را در ضريح مطهر حضرت فاطمة معصومه - سلام الله عليها- در قم مي اندازد.
(به نقل از يكي از دوستان شهيد)
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#4مردادماه_سالروزشهادت_روحانی_شهیدمحمدمحمدی_گرامیباد #زندگینامه #روحانی_شهیدمحمدمحمدی چهاردهم شهریو
#خاطرات
#روحانی_شهیدمحمدمحمدی
(مردان حماسة خونين)
عمليات بدر بود، خط اول را شكسته بوديم و دشمن عصباني از اين موضوع، آتش سنگيني را بر سر ما ميريخت. هر لحظه بر شهدا و مجروحين اضافه ميشد و كار بر ما خيلي سخت شده بود. در آن لحظهها من ديدم كه هر كس مجروح ميشد، از ميدان كنار ميرفت تا حداقل به مداواي سطحي بپردازد و منتظر نيروهاي جديد ميماند. در همان لحظهها ناگهان گلوله تانكي خروشان نزديك محمد فرود آمد، به سرعت خود را رساندم. بدون شك مجروح شده بود و من خودم را آماده كرده بودم تا او را نزد ديگر بچههاي مجروح ببرم. در كمال نا باوري او را ديدم كه لنگان لنگان با پاي مجروح و بادگيري كه از شدت خونريزي سرخ شده بود، باز به دفاع و مقابله ادامه داد. گفتم: به محمد، پايت مجروح شده! مثل هميشه لبخندي زد و گفت: چيز مهمي نيست؟!
«به نقل از همرزم شهيد»
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
🌸#شهیدبهزادتفرشی
در تاریخ ۱۳۴۴/۰۲/۰۹ در روستای فیلستان از توابع شهرستان پاکدشت واقع در جنوب شرقی استان تهران چشم به جهان گشود . نام پدر شهید تفرشی محمد کاظم و کشاورز بود ، مادر وی نیز فاطمه نام داشت که به دیار باقی شتافت . این شهید با گذراندن دوره متوسطه و اخذ دیپلم به صورت داوطلبانه وارد جبهه جنگ شد ، سپس با در خواست نیرو جهت مبارزه با اشرار و قاچاقچیان به زاهدان اعزام شد . در جریان درگیری های پیش آمده با اصابت گلوله به سر به مقام والای شهادت نایل گردید .
پاسدار بهزاد تفرشی صبح روز دهم خرداد ماه در سال ۱۳۷۰ جهت خواندن نماز صبح به مسجد رفت و به نیایش پرداخت . پس از آن دستور حکم صادر شد و شهید بهزاد تفرشی به عنوان تیر بارچی با جمعی برای غلبه بر سوداگردان راهی شدند . با رسیدن به گردنه و درگیری با سوداگران در کمین نشسته موفق به کشتن تعدادی از آن ها شدند . متأسفانه چندی نگذشت که اشرار آن ها را محاصره نمودند . همرزمان این شهید والا مقام ناچار به عقب نشینی شده اما وی با ایستادگی و شهامت شروع به شلیک با تیر بار نمود . با نزدیک شدن اشرار به شهید بهزاد تفرشی توانستند وی را اسیر کنند که متأسفانه پس از اسارت توسط رئیس کاروان با کلت کمری و اصابت به پیشانی به درجه ولای شهادت رسد .
این شهید در زاهدان و در تاریخ ۱۰ /۰۳ / ۱۳۷۰ به شهادت رسید و در زادگاهش گلزار شهدای فیلستان به خاک سپرده شد . گلستان شهدای این روستا تقریباً در فرع قرار گرفته است . بقعه تقریباً روبروی درب ورودی و در مرکز گلزار ( ردیف یک ، قطعه یک ، شماره ۲۷ ) قرار دارد . نام امامزاده بزرگوار ، سید جلیل (ع) و از نسل امام زین العابدین (ع) می باشد . مزار شهدای این گلستان جنب بقعه متبرکه است . تعداد شهداء، ۱۵ شهید می باشند که همگی زیر سوله جنب بقعه دفن هستند.
با درود بر رهبر کبیر انقلاب ، #خاطرات اینجانب در تاریخ #شانزدهم #آذر۱۳۶۳ به طرف کردستان حرکت کردیم و شب را در شهر شهید پرور همدان در یک مسجد خوابیدیم آن برادران خیلی به ما محبت کردند ، روز بعد که به سقز رسیدیم و روز در سقز ماندیم .
امید است که بتوانیم هر چه بیشتر در راه خدا کوشش و هیچ تزلزلی در ایمان ما نباشد. کردستان مظلوم ترین منطقه ایران است . شهید دستغیب می فرماید : هیچ خدمتی در زیر آسمان کبود بالاتر از خدمت در کردستان نیست دوستان زیادی در این بین پیدا کرده ام عبارتنداز : سید جعفر الوندی ، اکبر حسین زه ی، رضا دهقان پور ، علی ارسنجانی، محمد عراقی و حسن خواجه پور .
و دیگران در تاریخ #بیست_ویکم_آذر۱۳۶۲ ما را تقسیم کردند و ما به پایگاه منتقل شدیم و محمدجواد نیز با من بود. تا ظهر در حفاظت بودیم و غروب در رتبه شهید رجائی منتقل شدیم.
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#6مردادماه_سالروزشهادت_روحانی_شهیدرضامظفرگرامیباد
#زندگینامه
#روحانی_شهیدرضامظفر
دوازدهم اردیبهشت 1340، در شهرستان ورامین دیده به جهان گشود. پدرش رحم خدا و مادرش کوکب نام داشت. تا پایان دوره کارشناسی در رشته حقوق درس خواند. به فراگیری علوم دینی و حوزوی نیز تا (سطح4) پرداخت. در قوه قضاییه کار میکرد. سال 1360 ازدواج کرد و صاحب یک پسر شد. از سوی سپاه در جبهه حضور یافت. ششم مرداد 1367، در اسلام آبادغرب توسط نیروهای سازمان مجاهدین خلق بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسید. مزار وی در گلزار شهدای شهرستان پاکدشت قرار دارد. برادرانش حسن و علی نیز شهید شده اند.
📜#وصیتنامه
#روحانی_شهیدرضامظفر
براستی این چه منزلتی است که به نص قرآن شریف: خون و حزن را بدان راه نیست و این چه جایگاهی است که به صراحت آیات وحی، آنان که بدان دست یافته اند در دریای فضل و رحمت و رضایت مطلق مستغرق گردیده اند و به آناننکه دستشان از آن مقام کوتاه است شادمانه مژده حلاوت وصال و بشارت قرب و رضا می دهند؟ براستی این چه منزلتی است که انبیاء عظام و اولیاء کرام صلوات الله و سلام علیهم اجمعین در ادعیه مبارکشان وصول و قرب آن را طلب می کردند. آنجا که رسول مکرم نبی خاتم صلوت الله علیه فرمودند:«نساءل الله منازل الشهداء و معایشه السعداء»
📚#خاطرات
#روحانی_شهیدرضامظفر
ایشان به همراه دو برادر دیگرش همچون شهیدان حسن وعلی مظفر افتخار خانواده سه شهید را به نام خود ثبت کردند.حسن مسول و فرمانده است دستور شلیک گلوله آر.پی.جی بر اول ستون دشمن را صادر می کند درست به قلب هدف می خورد ، ماشین ها به آتش کشیده می شوند و راه بندان می شود . عده ای از شب پرستان به آتش گرفتار می شوند و عده ای دیگر از ماشین پیاده و در اطراف پراکنده می شوند ناگهان تیری پهلو و صورت حسن را نوازش می دهد ، علی همراه برادر دیگرش رضا خود را به بالین سر برادر می رسانند او را می بوسند و در آغوش می گیرند و با او وداع می کنند و به رزم بی امانشان ادامه می دهند و با گلوله های باقیمانده ستون رزمی دشمن را به آتش می کشند.
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#زندگینامه
#روحانی_شهیدمحمددرویشی_امیری
هفدهم شهریور 1344، در شهرستان تنکابن به دنیا آمد. پدرش محمدصادق، پاسدار بود و مادرش فاطمه نام داشت. تا پایان دوره متوسطه درس خواند و دیپلم گرفت. سپس سپس به فراگیری علوم دینی و حوزوی تا (سطح1) پرداخت. سال 1363 ازدواج کرد و صاحب یک دختر شد. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. ششم مرداد 1367، با سمت تک تیرانداز در اسلام آبادغرب توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش به سر و صورت، شهید شد. پیکر او را در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپردند.
📜#وصیتنامه
#روحانی_شهیدمحمددرویشی_امیری
خداي را شکر که بر اين بنده عاصي منت نهاد تا در راه رضوان او قدم در پيش نهم. خداي را شکر بسيار بايد که اين همه نعمات وافره را بر اين وجود نازل و غافل ارزاني داشت. خدايا! تو را شکر که اين جان بيقدر را از ضلالت به هدايت کشانيدي. خدايا خسته و دلشکستهام ، از اين حيات پست از پرده سياه گناه که بر ديدگانم زده شده است و مانع رويت خورشيد حقيقت ميشود. خدايا! ديگر تاب شنيدن گامهاي ديو سياه گناه و معصيت را ندارم که در هر لحظه از حياتم بر روحم گام مينهد.
📚#خاطرات
#روحانی_شهیدمحمددرویشی_امیری
از وقتی که در حزب جمهوری اسلامی پا گذاشت کمتر به منزل می آمد و به فکر اصلاح جامعه بود و با وجود سن کم خوب میفهمید و آگاه به مسائل سیاسی بود و هنگامی که جنگ تحمیلی شروع شد او کلاس اول نظری بود از ابتدای جنگ مسر بود که همیشه در جبهه باشد و در چند عملیات مهم شرکت کرد ایشان وقتی مجروح می شد هرگز حاضر نبود کسی از این موضوع اطلاع پیدا کند . در عملیات کربلای 5 در شلمچه مجروح شده بود وقتی به منزل آمد به من گفت که زمین خوردم بعدا فهمیدم که از ناحیه دست مجروح شده بود . در آن هنگام رو به من کرد و گفت : مادر شما با این دعا هایتان نمی گذارید که من شهید شوم .
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#7مردادماه_سالروزشهادت_روحانی_شهیدسیدحسن_احمدی_گرامیباد.
دوم تیر 1343، در شهرستان ورامین چشم به جهان گشود. پدرش سیدمرتضی، خواربارفروش بود و مادرش مرضیه نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. به فراگیری علوم دینی و حوزوی نیز تا (سطح1) پرداخت. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. هفتم مرداد 1361، در شرق بصره عراق بر اثر اصابت ترکش به شکم، شهید شد. مزار وی در بهشت زهرای شهرستان تهران واقع است.
#وصیتنامه
#روحانی_شهیدسیدحسن_احمدی
چه زیباشت در قربانگاه عشق به لقاءا... پیوستن . مبادا از خون شهید و نام شهید و ... سوء استفاده شخصی و یا برای خودنمایی و دیگر مسایل استفاده شود . همیشه به فکر خداوند و آخرت (معاد) باشید . مبادا از شرکت در کلاسهای بسیج و دعاها غفلت کنید .
با رفتن من بار مسئولیت سنگین تر می شود ، مبادا در این راه بار سنگین و سئولیت بزرگ و احساس خستگی و این انقلاب را تنها بگذارید . چون این انقلاب اسلامی همان ادامه راه انبیاء و ائمه معصومین می باشد.
#خاطرات
#روحانی_شهیدسیدحسن_احمدی
اولین خاطره من مربوط به شهید حسن احمدی است . این شهید بزرگوار پسر خاله من هستند . ایشان سال آخر تحصیلش بود و چهارم نظری بودند . بعضی وقت ها که به خانه خاله ام می رفتم و ایشان را در حال درس خواندن می دیدم بسیار تعجب می کردم . ایشان به حدی به درس خواندن اهمیت می دادند که در هنگام درس خواندن به هیچ کاری دست نمی زدند . تمام فکر و ذکرشان درس بود .حتی هنگام تشنه شدن به مادرش می گفت که مادر لطفاً یک لیوان آب به من بده . انشاالله که خداوند مادر این شهید را شفا بدهد چون بعد از اینکه خبر مفقود شدن پسرش را شنید ایشان سلامتی خود را از دست داده و تمام بدنشان می لرزد.
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#11مردادماه_سالروز_شهادت #آیت_الله_العظمی_شیخ_فضل_الله_نوری_گرامیباد . ⚘ عالمی که با همه وجود در مقا
#خاطرات
#روحانی_شهیدآیت_الله_شیخ_فضل_الله_نوری
امام خمینی (ره) :
در دوران مشروطه... یک عدهای که نمیخواستند که در این کشور، اسلام قوه داشته باشند... جوسازی کردند، به طوری که مثل مرحوم آقا شیخ فضل الله که آن وقت یک آدم شاخصی در ایران بود و مورد قبول بود، همچو جوسازی کردند که در میدان علنی ایشان را بهدار زدند و پای آن هم کف زدند. و این نقشهای بود برای اینکه اسلام را منعزل کنند و کردند. و از آن به بعد دیگر نتوانست مشروطه، یک مشروطهای باشد که علمای نجف میخواستند، حتی قضیه مرحوم آقا شیخ فضل الله را، در نجف هم یک جور بدی منعکس کردند، که آنجا هم صدائی از آن در نیامد. این جوی که ساختند در ایران و در سایر جاها، این جو اسباب این شد که آقا شیخ فضل الله را، با دست بعضی از روحانیون خود ایران محکوم کردند و بعد او را آوردند در وسط میدان و بهدار کشیدند و پای آن هم ایستادند، کف زدند و شکست دادند اسلام را، در آن وقت. و مردم غفلت داشتند از این عمل، حتی علما هم غفلت داشتند.
#آثار
#روحانی_شهیدآیت_الله_شیخ_فضل_الله_نوری
شیخ فضل الله علاوه بر فعالیتهای اجتمای و سیاسی و تدریس و تبلیغ دارای آثار علمی ارزندهی است كه برخی را تألیف كرده و بر بعضی كتابها شرح و توضیح نوشته است، قسمتی از این آثار عبارتند از:
1.حاشیه بر كتاب فرائد الاصول شیخ انصاری
1. رساله منظوم فقهی «الدرر التنظیم» به عربی.
2. بیاض (كتاب دعا).
3. رساله فقهی فی قاعده ضمان الید.
4. رساله فی المشتق.
5. صحیفه قائمیه (صحیفه مهدویه).
6. ضمایمی بر كتاب تحفه الزائر از مرحوم مجلسی (در پایان كتاب).
7. اقبال سید بن طاووس با توضیحات شیخ.
8. رساله تحریم استطراق حاجیان از راه جبل به مكه معظمه.
9. روزنامه شیخ (لوایح آقا شیخ فضلالله).
10. تحریم مشروطیت.
11. حاشیه بر كتاب شواهد الرُّبوبیه ملاصدرا
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
خیلی خسته بود .
از یه محاصره سخت جان سالم به در برده بودند و برای آزادی الحمره خیلی جنگیده بودن .
تقریبا گرسنه بودند و قبل از اینکه چیزی بخورد وقتی به مقر رسید🚶♂
گفت : من اول به مادرم یه زنگ بزنم .
صدای مادرش در پشت تلفن دلش را گرم کرد و در جواب احوالپرسی مادرش گفت :همه خوبیم ،همه چیز در امن و امان است .
مادرش گفت :مهدی غذای خوب می خورید ؟خوب می خوابید؟❗️
مهدی با اینکه ،هم گرسنه بود و هم بی خوابی شدید کشیده بود گفت :همه چیز عالی ،اینجا مثل رستوران غذا منو باز😌 ،هر چی بخواهیم برایمان آماده است .
از بس خوابیدیم خسته شدیم...
وقتی مهدی گوشی را قطع کرد .همرزمش گفت :مرد مومن چرا به مادرت دروغ گفتی ،تو که دیروز تو محاصره بودی❗️ .
مهدی گفت : آخه راستش و بگم که مادرم میاد اینجا منو به زور بر می گرداند..
ول کن بزار مادرم در خانه با خیال راحت فکر کند که همه چیز امن است ،بزار آرامش داشته باشن🍃
#خاطرات
#شهید_مهدی_ذاکرحسینی
#ماملت_شهادتیم
#من_ماسک_میزنم
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
کلمات درذهنم جولان میدهندو من درتکاپوی انتخابشان با#قلم کلنجار میروم ، ثانیه هابه سرعت میگذرندو صفحه روبهرویم باکلماتی نامفهوم سیاه ترازقبل میشود.
کلافه دست ازنوشتن میکشم و اینبار اورا درپس پرده #خاطرات تجسم میکنم ،آن زمان که گلبانگ#اذان از گلدسته های حرم برخاست وصدای گریه اش دربیمارستان پیچید وَتقویم گواه این روزبودکه ولادتش همزمان با میلاد #شاه_خراسان بودوبه همین خاطر نامش#محمدرضاشد.محمدرضاارفعی که#حماسه هایش درگوش تاریخ پیچیده.
خاطرات راورق میزنم که#ترانه سخاوت وبخششاش به گوشم میرسد چیزی که زبانزد خاص و عام بود،هرچه باشد اودر پرتو مهرعلیابنموسیالرضا قدکشیده وبرخاستن چنین بانگی از وجودش، دور از انتظار نبود.
نسیمی دلانگیز میوزد و خاطرات را جلوتر میبرد به آن روز میرسد که هورالعظیم* یا مهدی هایش را به خاطر سپرد چون میدانست این آخرین رزم او خواهد بود.
به آن روز میرسد که#عاشورا در بیمارستان ، پیش چشمان خواهرش تداعی شد آن لحظه که وجود او را عطش فرا گرفته بود و دست خواهر بسته بود برای رفع عطش.
ناگهان ورق میلغزد ، #آسمان در هم میپیچد و زمین میلرزد از السلام و علیک #یا_اباعبداللهاش با لبی عطشان و ملائکه به جوش و خروش میافتند که سیرابش میکنند از چشمه بیکران کرامت حسینابنعلی و محمدرضا لبخندزنان پرواز میکند به سوی ابدیت ، به سوی اربابش...
پ.ن: هورالعظیم یا کلانتالاب، بزرگترین تالاب مرزی در استان خوزستان است ، عملیات بدر را در هورالعظیم با ذکر یا مهدی آغاز کردند ، شهید در این عملیات زخمی شد و راهی بیمارستان تبریز شد.
به قلم:مهدیه نادعلی
https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#استوری 📲
#خاطرات مادر
🌹شهید رسول خلیلی بعد از شهادت
ایشان
🌷🌷🌷🌷🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
🌹خاطره ای جالباز دزدیده شدن ساختگی سردار سلیمانی
✍به نقل از یکی از همرزمان سردار: قاسم مجروح شده بود. برای درمان او را به مشهد فرستاده بودند. چون شکمش ترکش خورده بود از زیر قفسه سینهاش تا روی مثانهاش را باز کرده بودند و وضع بدی داشت.
۴۶-۴۵ روز کسی نمیدانست قاسم سلیمانی زنده است یا شهید شده. در آن زمان هم فرمانده گردان بود که مجروح شد. بالاخره شهید موحدی کرمانی پسر همین آقای موحدی کرمانی قاسم را در مشهد پیدا کرد و گفت طبقه سوم یک بیمارستان در مشهد است.
پزشک حاج قاسم از منافقین بود و میخواست حاج قاسم را بکشد، به همین دلیل شکم قاسم را باز گذاشته بود که منجر به عفونت شده بود. یک پرستار باشرف کرمانی به خاطر حس کرمانی و ناسیونالیستیاش قاسم را شب دزدیده بود، جایش را با دو مریض دیگر در یک طبقه دیگر عوض کرد و به دکتر گفته بود قاسم را از اینجا بردند.
قاسم باز یک دوره دیگر از ناحیه دست مجروح شد تا میگفتند برو دکتر میترسید، تا میگفتند برو بیمارستان در میرفت. فضای ما در جنگ این بود. من از هویت ملی و اعتماد به نفسی صحبت میکنم که جنگ با خودش آورد و این ملت را آبدیده کرد.
#خاطرات
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#دلتنگرفتنم دلم هوای شهـدا رو کرده ... دلم گرفته … #دلمگرفته … این همه چراغ توی این شهر هیچ کدوم #
#شهدا دلتنگ #خاطرات نابتان هستم , دلتنگ صدای #مناجات شبانه و زمزمه های #آسمانیتان,
کاش از اینجا تا کنار شما پلی داشت #آسمان....
#خاطرات
🔮 آقای مجیری مرد آقایی بود
⭐️چند ماهی پیش آمده بود سر مزار شهید مجیری و گریه میکرد؛ از برادران افغانی بود ؛ میگفت
«آقای مجیری مرد آقایی بود»
علت آشنایی با ایشان را پرسیدم و گفت:
من زباله های بازیافتی جمع میکنم؛کارتن خوابم؛ سحر هایی که کنار پیاده رو های میدان شهدا میخوابیدم ، او را برای نماز صبح میدیدم. در صورتی که اکثر مردم به چشم حقارت آمیز به من نگاه میکنند اما ایشان به من سلام میکرد و دست میداد و جویای احوالم میشد و...!!!
🍇 چقدر فرق است بین ما و شهدا
🌸 شهید مدافع حرم عبدالرضا مجیری
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
تفنگ خیلی دوست داشت هر چه پول تو جیبی جمع میکرد تفنگ می خرید، تا کلاس پنجم دبستان باید با او به مدرسه میرفتم و میماندم تا مدرسه تمام شود و برگردانمش خانه، خیلی به من وابسته بود، بعد از دبیرستان، باید خدمت سربازی میرفت، اصلا دوست نداشت، به هر دری زد که محل خدمتش تغییر کند، در نهایت هم در پرند خدمت کرد، وقتی هم که خدمت رفت حرف گوش نمیداد، به جای پوتین با دمپایی در پادگان میگشت که با این کارها فرماندهاش را ناراحت میکرد، اگر قرار بود در برف پست دهد زنگ میزد خانه که من در برف نمیمانم، ما تماس میگرفتیم و خواهش می کردیم نگذارند در برف نگهبانی دهد، همین چیزها بود که باعث تعجبمان میشد وقتی می خواست سوریه برود.
#خاطرات شهید مجید قربانخانی🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo
در زمان فتنه 88 گفته بود هرکس از #سید علی حمایت نکند فردا #امام زمانش را همراهی نخواهد کرد یعنی با آن #سن کم ذوب در #ولایت بود.
همیشه از من بعنوان پدرش میخواست #خاطرات #جبهه و #جنگ را بازگو کنم. وقتی از #عملیاتها و #خاطرات #رزمندگان برایش صحبت میکردم انگار داشت #پرواز میکرد.
#عاشق #روایت فتح بود تا جایی که وقتی #روایت فتح پخش میشد میرفت جلوی تلویزیون مینشست. همیشه میگفت مایی که انقدر درس خواندهایم نمیتوانیم مثل این #رزمندههایی که بعضاً سواد کمی هم دارند باشیم
یکبار حین تماشای#روایت فتح دستهایش را بلند کرد و گفت: "خدایا ای کاش ماهم در زمان #جنگ بودیم و اینقدر #حسرت #دفاع مقدس را نمیخوردیم. اگر من #شهید نشوم نامردی ست"😭
#شهیدمدافع امنیت رضا قربانی میانرودی🌷
#سلام_ودرود_برشهدا_وامام_شهیدان
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد__دلتنگ_شهادت
https://eitaa.com/piyroo