eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
33.6هزار عکس
15.5هزار ویدیو
131 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
اخلاق‌شهدآ عادٺ داشٺ اگر یڪ روز خانہ نمےآمد،حتما فردا با یڪ دستہ گل بہ دیدݩ . بہ همسرش گفته بود تو اولم نیستی ⇜اول خدا☝️ ⇜بعد سیدالشهدا❤️ ⇜بعد ☺️
پیکرت تنها غنیمتِ جنگ بود که از خط با خود آوردم... پیکر بی جان محمدسخندان روی دوش همرزمش با نام جهادی سید ذاکر از لشکر سرافراز فاطمیون. شادی روح این شهید بزرگوار 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
#شهیدمدافع‌حرم 🌹 #شهیدمجیدقربانخانے 💔🍃
وقتی ایام میرسید جواد حال و هوای خاصی پیدا میکرد😔 روضه خواندن که شروع می شد صدای گریه و هق هق جواد در بین بچه های هیئت بلند تر بود... از گریه های جواد ما هم حال پیدا میکردیم ...💔 جواد رو یه جمله خیلی حساس بود☝️ وقتی روضه خوان ناله میزد الهی بشکنه دست مغیره میان کوچه ها بی‌مادرم کرد😭😭 جواد دیگه تاب نداشت و به سر و صورت خود میزد ... آخه جواد خیلی مادری بود 😔 آخرش هم نشان از مادرش زهرا(س)گرفت ... 💔 جواد محمدی 🌹 https://eitaa.com/piyroo
گفتم ڪجا، گفتا دمشق❤️ گفتم چرا، گفتا ڪه عشق گفتم وَ ڪِے، گفتا ڪه حال گفتم بمان، گفتا محال گفتم مرو، گفتا ڪه لا برپاست آنجا ڪربلا باید "ولے" یارے ڪنم زینب(س) علمدارے ڪنم 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
ٺولدٺ مبارڪ برادر بسیجیم🎉 در شفاعٺ شهدا دسٺ درازے دارند عڪسشان را بنگر چهره ے نازے دارند ما به یاد آورے خاطره ها محٺاجیم ورنه آنان به من و ٺو ، چه نیازے دارند؟ 🌹 https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾
(حبیب) تاریخ تولد: 1366/10/12 محل تولد: کرج تاریخ شهادت: 1395/05/10 محل شهادت: حماه_سوریه وضعیت تأهل: متأهل_داراے‌یک‌فرزند محل مزارشهید: گلزارشهدای‌کرج 👇 ✍...عمریست که با شنیدن از شهادت و خاطرات شهدا، آرزوی شهادت در دلم افتاده، هر چند که می‌‌دانم بنده خوبی نیستم و گناهانم زیاد است اما به خدا بسیار امید دارم و چشم به کرم او دارم و با همین امید از خدا طلب شهادت می‌‌کنم.. پشتیبان ولایت فقیه و انقلاب باشید که ان‌‌شاءالله اسلام پیروز است. 🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
🌹شهیدمحمـدحسیـن‌بشیـرے تاریخ تولد: ۱۳۶۰/۰۴/۲۹ محل تولد:همدان تاریخ شهادت: ۱۳۹۵/۰۸/۲۲ محل شهادت: حلب_سوریه وضعیت تأهل: متأهل_دارای‌۱فرزند محل مزار شهید: گلزارشهدای‌همدان ✍...راهی را می‌رویم که در آن قدمگاه حسین (ع) و ردپای حسینیان پیش از ما و پس از این آشکار است. تمام ناملایمات را به جان با چشم باز خریداریم ز عمر ما بر این است هنوز صدای هل من ناصر مولایمان طنین انداز آفاق است و دادخواهی مظلومانه‌اش گوش فلک را پر کرده است و لبیک هایمان با اشک و التماس هایمان درهم است. ••🍁مسئول کمیته تخریب و مسئول آموزش یگانهای نیروی زمینی و مقاومت ودر یکی از قرارگاههای سوریه ... 🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
🌷شهیـدمصـطفی‌صـدرزاده تاریخ تولد:۱۳۶۵/۰۶/۱۹ محل تولد:شهریار تاریخ شهادت:۱۳۹۴/۰۸/۰۱ محل شهادت:حلب_سوریه وضعیت تأهل:متأهل_داراے‌دوفرزند محل مزارشهید:گلزارشهداے‌زادگاهش ✍اگࢪ مےخـواهید ڪاࢪتان بـࢪڪت پیـدا ڪند؛ بہ خانوادھ شہدا سـࢪ بزنیـد، زندگے نامہ شہـدا رابـخوانید و دࢪ خود روحـیہ شہادت طلبـے را افزایـش دهیـد! درباره‌ے‌‌شهیـد ✨فرماندهی گردان عمارلشکر فاطمیون وجانشینی لشکرفاطمیون..شهید درقالب تبعه افغان به سوریه اعزام شد.. شهادت مصادف باتاسوعای حسینی.... جهادی سیدابراهیم 🏴 https://eitaa.com/piyroo
علی عسگری🌷 در پتروشیمی اراک کار می‌کردیم. ماه رمضان بود و هوا بسیار گرم! محل کار ما مخازن کُروی بود که باید در داخل آن کار می‌کردیم. بدنه مخزن باید تا ۱۰۰ درجه سانتی‌گراد حرارت می‌دید تا گرم شده و سپس شروع به کار کنیم. شهید عسگری هم‌پای ما در آن شرایط که برای کسی که روزه هم نبود، تحمّلش سخت بود، روزه می‌گرفت و کار می‌کرد. یک شب به اتفاق هم به منزل دوستان در خوابگاه دیگر رفتیم و دیدیم که هندوانه‌ای گذاشتند وسط و به ما هم تعارف کردند، اما شهید قبل از آنکه از هندوانه بخورد، از دوستان پرسید:«از کجا آورده‌اید؟ در اینجا که دسترسی به مغازه ندارید!» گفتند:«از باغ کنار پتروشیمی کَندیم.» شهید گفت:«آیا صاحبش می‌داند؟» گفتند:«نه!» او چنگال را به زمین گذاشت و گفت:«با مال شبهه‌ناک جسم و روحم را آلوده نمی‌کنم. ان‌شاءالله که خداوند از میوه‌های بهشتی نصیب‌مان کند!» راوے: دوست شهید https://eitaa.com/piyroo
📌شاسی‌بلند را کِی به ما می‌دهید؟ ✨به روایت همسر شهید: مهدی خیلی شوخ بود. دفعه اول که رفته بود، من خانه‌ی مادر شوهرم بودم که تماس گرفت. شماره‌اش معلوم بود اما من توجه نکردم. تلفن را برداشتم، دیدم آقایی سلام‌علیک کرد و گفت: «شما خانم موحدنیا هستید؟»، گفتم: «بله!» مِن‌مِن‌کُنان گفت: «همسرتان...». با حالِ بدی گفتم:«آقا همسرم چی؟!» گفت:«همسرتان به درجه رفیع شهادت رسیدند.» من بغض کردم. یک‌لحظه خواهر شوهرم فهمید و به من اشاره کرد که این شماره‌ی مهدی است و اذیّتت می‌کند. منم خنده‌ام گرفت اما خودم را کنترل کردم. با لحن شوخی-جدی گفتم:«آقا ولش کن! این شاسی‌بلند را کِی به ما می‌دهید؟» با این جمله، مهدی فهمید دستش برایم رو شده و زد زیر خنده، گفت:«تو چقدر نامردی! منو به شاسی‌بلند فروختی؟» گفتم:«تا تو باشی مرا اذیّت نکنی!» 🌷 ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
✍️فرازی از وصیتنامه برادران بیدار باشید که امروز، جنگِ میانِ "اسلام ناب محمدی" و "اسلام کاذب" است. امروز دنیای اسلام و شما عزیزان بدانید که دین خدا حدّ و مرزی ندارد، هرکجا که باشد. برای خدا که کاری ندارد دین خود را حفظ کند؛ این امتحانات الهی است. از مردم ایران و تمام مسلمانان جهان خواستاریم به حول و قوه الهی، رهبر فرزانه انقلاب، حضرت امام خامنه‌ای مُدّظِلُّه‌ُالعالی را یاری فرمایند تا تیر حق و عدالت را بر قلب زورگویان جهان نشانَد و زمینه ظهور حضرت بقیةَ‌الله را فراهم آورند.» 🌷 ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
اول صبح بود تاکســـــی رسید ســــــــوار شدیـــــــم حاج مجید طبق معمول خوش و بشی با راننده کرد راننده در همان‌حال گذاشت توی دنده💨 که حرکت کند ولی یِهو بی‌هوا حاج مجید رو کرد به راننده و گفت: خامــــــــوش کــــــــن!😡 راننده کُپ کرده و مات مونده بود که چی شده و چه بکنه! مجــــــــدداً حاج مجید با جدّیّت و ملاطفت گفت: سوئیچ رو ببند آقا جان🔑 بنده‌خدا با تردید ماشینو خاموش کرد حاج مجید رو کرد به راننده که: اول صبح‌که‌میخوای‌ماشین‌روشن‌کنی نیت کن برای☝️🏻 نون حلال خودت و زن و بچه‌ات که "به نام خدا و با یاد خدا و برای خدا" نه این کار بلکه توی هر کاری همین‌طور باش ان‌شاءالله! حالا بگو و ماشین رو روشن کن! 🎙راوے: دوست شهید مجیدسلمانیان🌷 ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
به مادرش می گفت:«مادر جان، شیرت را بر من حلال کن؛ همان شیری که دهه ی اول محرم با اشک های شوری که برای تنهایی حضرت زینب(س) می ریختی، درهم می آمیخت و در کام من می نشست و جانم را با مهر حسین (ع) پیوند می زد. جان رضا نیز با همین محبت آمیخته شد و یار و دیار و خانه و زندگی را گذاشت و برای دفاع از حریم جلیله مخدره ای راهی سرزمین شام شد تا مبادا ذره ای به ساحت این بانو بی حرمتی شود و تاریخ دوباره تکرارشود. رضا حاجی زاده🌷 ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
📌شاسی‌بلند را کِی به ما می‌دهید؟ ✨به روایت همسر شهید: مهدی خیلی شوخ بود. دفعه اول که رفته بود، من خانه‌ی مادر شوهرم بودم که تماس گرفت. شماره‌اش معلوم بود اما من توجه نکردم. تلفن را برداشتم، دیدم آقایی سلام‌علیک کرد و گفت: «شما خانم موحدنیا هستید؟»، گفتم: «بله!» مِن‌مِن‌کُنان گفت: «همسرتان...». با حالِ بدی گفتم:«آقا همسرم چی؟!» گفت:«همسرتان به درجه رفیع شهادت رسیدند.» من بغض کردم. یک‌لحظه خواهر شوهرم فهمید و به من اشاره کرد که این شماره‌ی مهدی است و اذیّتت می‌کند. منم خنده‌ام گرفت اما خودم را کنترل کردم. با لحن شوخی-جدی گفتم:«آقا ولش کن! این شاسی‌بلند را کِی به ما می‌دهید؟» با این جمله، مهدی فهمید دستش برایم رو شده و زد زیر خنده، گفت:«تو چقدر نامردی! منو به شاسی‌بلند فروختی؟» گفتم:«تا تو باشی مرا اذیّت نکنی!» 🌷 ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
✅عاشق ولایت فقیه بود و از هشت‌سالگی عضو بسیج محله بود؛ همیشه در مراسم‌های مساجد شرکت می‌کرد؛ حسن بزرگ‌شده‌ی مسجد و حسینیه‌ها بود؛ عاشق اهل‌بیت که همیشه برای خدمت به اهل‌بیت در همه‌جا حضور داشت. 🌹اینقدر عاشق امام حسین علیه‌السلام بود که هرسال در ماه محرم، خیمه‌های نمایش برای دهه‌ی محرم را تا صبح توی حسینیه می‌دوخت. 🌷 ‍‌ https://eitaa.com/piyroo