eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.1هزار عکس
15.8هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
🦋 گـفت:‌ خجـالٺ‌ نمیکـشی؟! پـرسیدم: چـرا؟ گـفت:‌ چـادر سـرت‌ کـردی! لبخنـد‌ محـو‌ی‌ زدم: تـو چـی؟! تـو خجـالت‌ نمیکـشی؟! اخـم‌ کـرد: مـن‌ چـرا؟! آروم‌ دم‌ گـوشش‌ گـفتم: خجـالت‌ نمیکـشی‌ کـہ‌ انـقد راحـت‌ اشـک‌ امـام‌ زمـانت‌‌ رو در مـیاری‌ و چـوب‌ حـراج بـہ‌ قشنگـیات‌ مـیزنی؟!💔🖐🏻؛) https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آرزوی شهادت..... 😔 توی سالهای اول ازدواجمون باشهید بود که با هم روی موتور بودیم و میرفتیم سمت خونه ی بابام که صحبت از مُردن و شهادت شد.... دقیقا دور میدان امام علی بودیم که جواد گفت:مُردن که آسونه و مهم نیست،چجوری مُردن مهمه؟؟!!!! بعدگفت:انشالله که اگه هرموقع قراره روز مرگ ما برسه وعمرمون تموم بشه لااقل شهید بشیم، چرا آدم الکی بیوفته و بمیره، هیچ چیزی بهتر و شیرین تر از شهادت نیست!!! گفتم:وااااای نه نگو جواد خدانکنه این حرفارو نزن🥺 گفت:خانم، چیز بدی که نمیگم، حتی خودت هم اگه هرموقع روز مرگت رسید و پایان عمرت بود انشالله که ختم با شهادت باشه، هیف نیست الکی بمیریم و شهادت نصیبمون نشه!!! دقیقا خیلی میترسید که نکنه یهو شهید نشه یا با مریضی بخواد کسی رو اذیت کنه و عمرش تموم بشه.... همیشه میگفت خانم توروخدا اگه یه وقتی من مریض شدم واُفتاده شدم یه سوزن هوا بر میداری و میزنی به من که زودی تموم بشه همه چی، میگفتم:نه خدانکنه، بعدشم کی دلش میاد اینکارو بکنه، میگفت تو سوزن هوا بزن من از شیر مادر حلال ترت میکنم.... ولی اینقدر جواد مظلوم بود و قلب و دلش صاف و پاک بود که خدا اون رو مثل گل چید برای خودش و لیاقت شهادت رو نصیبش کرد. .... شهادتت مبارک عزیز آسمانی من😔🥺 ✍راوی همسر شهیدجواد زارعی https://eitaa.com/piyroo
میگن امام رضا سال ها چشم انتظار جوادشون بودن...دشمنان نسل ایشون رو ابتر میدونستند تا اینکه توی چهل سالگی به واسطه‌ی قدوم پر برکت جواد الائمه، امام رضا طعم شیرین پدر شدن رو میچشن... میگن امام رضا خیلی پسرشون امام جواد رو دوست دارن... میگن خیلی شبا تا صبح پای گهوارهٔ جوادشون می‌نشستن و نگاهش می‌کردن. میگن امام رضا رو به جوادش قسم بدین تو حاجتای سخت... امام رضا راجع به پسرشون فرمودن: او با برکت ترین مولود در میان اهل بیت است. امام جواد هنگام شهادتشون فقط ۲۵ سال سن داشتن و جوان ترین امام هنگام شهادت هستند میگن آقا جوادالائمه خیلی به رفع حاجت جَوون ها مصمم اند...خلاصه رفقا، حواستون باشه امشب از در خونه ی این پدر و پسر دست خالی برنگردید، امشب رو قدر بدونید بر و بچه های کتاب جمکرانی هم دعا کنید... ✅ کانال رسمی کتاب جمکران: https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
صحبت های دختر شهید قنبری: هشت روز دیگه تولدم بود سه روزش خوب گذشت اون قول داد تولدمو بگیره ، بابام سر قولشه ولی شهیدش کردن خواهر کوچیکم عکس بابامو نگاه کرد و گفت بابای من کجاست؟ آجی من نمیدونه بابا شهید شده ولی بزرگ شد حتما بهش میگم 🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
خط شکنان کربلای۴ ابوالفضل فلاح‌ شیروانی، متولد قزوین پدرش کشاورز بود. تا پایان دوره ابتدایی درس خواند. سال ۱۳۶۲ ازدواج کرد و صاحب یک دختر شدکه نامش نرگس شد. به عنوان پاسدار در جبهه حضور یافت. چهارم دی ۱۳۶۵، با سِمت فرمانده گروهان در ام‌الرصاص عراق به شهادت رسید. پیکرش ۱۱سال در منطقه برجا ماند و سال ۱۳۷۶ پس از تفحص در گلزار شهدای زادگاهش به خاک سپرده شد. وصیت‌نامه شهید: مادر جان! وقتی خبر شهادتم را آوردند، ناراحت نشو؛ چون من راه حسین(ع) را رفتم. باید افتخار کنی که من در بستر نَمُردم. در مرگ من، هیچ کس نباید گریه کند و هیچ‌کس حق ندارد سیاه بپوشد. مادر جان! در عروسی من، چه حالی باید داشته باشی؟ حالا در مرگم همان حال را داشته باش؛ چون در راه خدا شهید شدم. مادر جان! در این جنگ، چه شهیدها دادیم که هر کدام امیدی برای اسلام بودند؛ نمونه‌اش شهدای هویزه، آن دانشجویان عزیز پیرو خط امام که در راه اسلام شهید شدند و مادر جان! اسلام باید با خون شهدا رشد کند. پشتیبان ولایت و روحانیت درخط امام باشید. متولد:۱۳۴۲/۴/۲ شهادت:۱۳۶۵/۱۰/۴ام المرصاص مزار:گلزارشهدای قزوین(شاهزاده حسین) فلاح شیروانی🌷 https://eitaa.com/piyroo
✨🕊 حـٰاجـۍ‌مـۍگفـت: اَز‌خُـدا‌خـواستِـم‌اینقَـدر‌بِـه‌مَـن‌مَشغلِـه‌بِـده ڪِه‌حَتـۍٰ‌فُـرصَـت‌فِڪر‌گنـٰاه‌هَـم‌نَڪنـم..! https://eitaa.com/piyroo
هادی گفت بچه ها بریم زیارت شاه عبد العظیم علیه السلام؟ گفتیم باشه..هادی گفت :من میرم ماشین بابام رو بیارم..🚗 هادی رفت و ما منتظر شدیم تا با ماشین برگردد بعضی از بچه ها که هادی را نمی شناختند فکر میکردند یک ماشین مدل بالا... چند دقیقه بعد با یک پیکان استیشن درب داغون جلوی مسجد ایستاد..فکر کنم تنهای جای سالم ماشین موتورش بود🏍 که کار می‌کرد نه بدنه داشت.. نه صندلی درست حسابی و... و لامپ های ماشین کار نمی کرد.. رفقا با دیدن ماشین خیلی خندیدند بچه ها چند چراغ قوه آورده بودند ما در طی مسیر از نور چراغ قوه استفاده کردیم وقتی هم می‌خواستیم راهنما بزنیم چراغ قوه را بیرون می‌گرفتیم و راهنما میزدیم.. خلاصه آن شب خیلی خندیدیم بچه ها می گفتند می‌خواهیم برای شب عروسی ماشین هادی را بگیریم.. 🌷 https://eitaa.com/piyroo
🌹امام جواد(علیه السلام) : ✅توبه برچهار پايه استواراست: 1⃣ پشيمانى دردل، 2⃣ آمرزش خواهى به زبان، 3⃣ عمل كردن با اعضاى بدن، 4⃣ وتصميم بر باز نگشتن به گناه. 📚 کشف‌الغمّه،ج۲،ص۳۴۹ https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ #خاکریز_اسارت ✍نویسنده: طلبه آزاده رح
🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃ ✫⇠ ✍نویسنده: طلبه آزاده رحمان سلطانی 💢فرار دانشجوئی (۱۰) حوالی ظهر منو بسمت «ردهه السجن» همون بیمارستانِ بعقوبه که از اون فرار کرده بودیم بردن. داخل اتوبوس نماز ظهر و عصرم رو خوندم. به بیمارستان که رسیدیم دو سرباز اومدن و جفت دستامو با دستبند به تخت بستن و یکیشون همون نجِم بود که از دستش فرار کرده بودیم و بخاطر فرار ما حسابی تنبیه شده بود. نجم حسابی از خجالت ما درومد. با تموم وجود با کابل و هر چه دستش میومد می زد و یه نگهبان دیگه هم که تو بیمارستان با ما خوش‌رفتاری کرده بود و زورش میومد که ما قدرنشناسی کردیم به کمک نجم اومد و با بی‌رحمی تموم حتی بدتر از نجم و به قصد کشت می‌زد. روی تخت دراز کشیده بودم و دستام هم که به تخت قفل بود و هیچ عکس‌العملی نمی تونستم انجام بدم. داشتم از هوش می رفتم که یه اسپری آوردن و داخل بینیم زدن. داشتم خفه می‌شدم و چند بار تکرار کرد. احساس کردم قصد داره منو بکشه و کارو تموم کنه، لذا با تموم وجود داد زدم که بقیه نگهبانا متوجه بشن و بریزن داخل و این ترفند من جواب داد. شب که شد با همون حال نمازمو خوندم. فردای همون شب ما رو به ملحق اردوگاه ۱۸ منتقل کردن و اونجا هم حسابی بساط شکنجه بر پا بود. هاشم و مسعود رو هم آوردن. دیگه فیلم بازی کردن فایده نداشت فقط سعی می‌کردیم نقاط حساس بدنمون ضربه نخوره که لااقل زنده بمونیم. بعد از کلی شکنجه ما رو بردن به قلعه یعنی همونجایی که با بقیه بچه ها بودیم و از اونجا رفته بودیم بیمارستان. 🔅 حال و هوای داخل قلعه اجازه بدید موقتاً ادامه داستان رو از حال و هوای داخل قلعه رو خودم براتون بگم. شب اولی که بچه‌ها فرار کردن. هیچ خبری نبود و تا روشن شدنِ هوا خود عراقیا هم متوجه نشده بودن. ولی با روشن شدن هوا و با دیدنِ جای خالی بچه ها در بیمارستان، اردوگاه شده بود مثل صحنه عملیات و عراقیا با اضطراب و عجله دسته‌دسته میومدن و می‌رفتن. همین که خبر فرار سه نفر توی زندانِ قلعه پیچید سریع همه ما رو فرستادن داخل اتاقامون و درها رو قفل کردن. ادامه دارد...✒️ 🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃 ✨اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم✨
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 شهید : علی غیوری زاده تاریخ تولد : 1332/8/1 تاریخ شهادت : 1367/3/29 شغل : پاسدار فرمانده گردان 503 شهید بهشتی لشکر 11 امیرالمومنین( علیه السلام) انتظار برگشت به آغوش وطن پس از 12 سال 1379/8/29 مزار شهید : شهر مهران صحن مبارک امامزاده سید حسن بن موسی کاظم ( علیه السلام) ✯شهید علی غیوری زاده فرزند نمام سال 1332در شهرستان ملکشاهی دیده به جهان گشود، پدرش از شدت علاقه به فاتح خیبر وی را «علی» نام می نهد. علی، دوران کودکی را در آغوش خانواده‌اش که سراپا شجاعت، صداقت و پاکی و تعهد نسبت به مسايل مذهبی بود گذراند. از کودکی در دامن با صفای طبیعت زادگاهش به سوارکاری و تیراندازی پرداخت و از تجربیات پدرش که در این زمینه‌ها مهارتی خاص داشت بهره‌ها گرفت. با پیروزی انقلاب اسلامی و تشکیل سپاه پاسداران، به خیل سبزپوشان عاشقی پیوست که خون پاک خود را نثار انقلاب می‌کردند، زیرا سپاه و جنگ دقیقاً همان جایی بود که می‌توانست نیازهای معنوی و روحی علی را برآورده کند و از سوی دیگر هم زمینه بروز استعدادهای نهفته در وجودش را بیدار سازد. او از ستاره های آسمان جنگ بود، علی بود و علی وار می جنگید و در طول سال های دفاع مقدس با اینکه در همه صحنه های خطر و عملیات های لشکر حضور داشت حتی گامی به عقب ننهاد و به راستی هم کم نبودند صحنه هایی که او یک تنه يا به همراه عده قلیلی از همرزمانش در مقابل تهاجم و پاتک گردان هایی از ارتش عراق ایستاد و با گرفتن تلفات سنگینی از آنان، مصداق بارز آیه شریفه: «و ان یکن عشرون صابرون یغلبوا مأتین» می شد. علی، در سالهای جنگ نه تنها با دشمنان قسم خورده اسلام و انقلاب مردانه جنگید، بلکه در سنگر تحصیل و علم هم با پدیده شوم جهل و بیسوادی به نبردی بی امان پرداخت و تا مقطع متوسطه، پا به پای رزم، تحصیلش را هم دنبال کرد و انصافاً نبوغ قابل تحسینی داشت. علی جنگ را در حالی سپری کرد که تمام وقت در خدمت گردان بود و به اداره گردان علاقه وافری داشت. او بارها در جنگ مجروح شد اما استراحتش را هم در گردان گذراند. در عملیات های زيادي از جمله والفجر 3 ، کربلای 1، والفجر 10، نصر4، کربلای 10 و دهها عملیات دیگر شرکت داشت. آخرین مسئولیت وی فرماندهی گردان 503 شهید بهشتی بود که در 29 خرداد ماه 1367 در حال دفع تک ارتش عراق در مهران به شهادت رسید. پیکر مطهر او پس از دوازده سال و چهارماه و ۲۵ روز، یک کیلومتر عقب تر از خاکریز گردان ۵۰۳ شهید بهشتی كشف شد. مزار این شهید گرانقدر در گلزار شهدای امامزاده سید حسن(ع) شهرستان مهران می باشد. https://eitaa.com/piyroo
📜 توكل مان را فقط متوجه خدای متعال نماييم. هيچگاه تسليم وسوسه های نفس اماره نشده و به نيروی خويش مغرور نشويم. در جريان اخبار و تحولات سياسي ايران و جهان رار داشته باشيم. وقت خود را به بطالت نگذرانيم. ای سربازان امام زمان (عج) بدانید كه خفتگان بستر شب را در خون و حماسه آفريديد هيچگاه از ياد خدا غافل نشويد؛ نماز نافله را بخوانيد كه وسيله جبران عدم حضور قلب است و قلبتان را محل تراكم كلام و وحی قرار دهيد كه وسيله آرامش دلهاست https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ عظم البلا ... همخوانی شهدا ... 🕙سـاعـت عـاشقـے ⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜ سلام و درود بر شهدا و امام شهیدان افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهداےِبجنورد دلتنگ شهادت