eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
33.6هزار عکس
15.5هزار ویدیو
131 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتگری شهدایی قسمت670 🇮🇷دلیل ورزش کردن یکی از رزمنده ها 🎤روایت شنیدی از امیر دربندی https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
💎شهید «مهدی رعد»، فرزندی از دیار «بعلبک» در لبنان است. از همان زمان کودکی اهداف خود در زندگی را با بصیرت و آگاهی انتخاب می‌کرد. «مهدی» سرشار از نشاط و جنب و جوش بود و از سکون و بی حرکتی دوری می‌کرد. نهایت بهره را از وقت خود می‌برد و از اوقاتش به درستی استفاده می‌کرد؛ گویی می‌دانست فرصت برای بهره‌گیری از فرصت‌های دنیا وقت چندانی ندارد. «مهدی»، وه چه نام زیبایی! وچه خیره کننده است ارتباط محکم او با صاحب اصلی این نام. «مهدی» پرورش یافته خانواده‌ای متدین و پایبند به مقدسات بود. تلاش پدر و مادر او بر این بوده تا تا فرزندانشان را به گونه‌ای تربیت کنند که از نسل مهیا کنندگان ظهور امام مهدی (عج) باشند. مادر «مهدی» زمانی که او را باردار بود بر انجام مستحبات بسیار مقید بود؛ گویی «مهدی» و تربیت دینی او از زمانی که یک جنینی بیش نبود برای مادرش یک تکلیف بوده است. قبل از «مهدی» خداوند پنج دختر به او داده بود و آرزو داشت تا فرزند ششم پسر باشد. در سن چهارده سالگی در زمان تعطیلات مدرسه در دوره‌های نظامی شرکت کرد و به مانند همیشه نتایج او ممتاز بود. «مهدی» در سن کم به مدرسه قرآن کریم رفت و پنج جزء را حفظ کرد. از خواندن دعای ندبه و زیارت عاشورا دست نمی‌کشید. در قنوت نمازش همیشه این دعا را با خود نجوا می‌کرد: «پروردگارا! به حق فاطمه زهرا (س) و پدر بزرگوارش و همسر و فرزندانش شهادتی پاک را روزی من گردان» روح ایمانی در پهنای صورتش تجلی داشت. او دل‌ها را اسیر و دلباخته خود می‌کرد. https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
درست در روزهایی «مهدی» خود را برای رفتن به دانشگاه آماده می‌کرد عملیات حزب الله در منطقه «عرسال» آغاز شد و «مهدی» خود را به جمع رزمندگان مقاومت در این عملیات رساند. شب قبل از اعزام، «مهدی» از مادرش خواست تا در کنار او شب را بگذراند. مادر از این کارش بسیار متعجب شد؛ از اینکه مجبور باشد تمام شب پسر رشیدش را همچون طفلی در آغوش بگیرد. صبح هنگام، «مهدی» قهوه را با والدینش نوشید، ساکش را مرتب کرد و در آن قرآن، زیارت عاشورا و  تصویری از پسر خاله شهیدش «سید محمد ابراهیم» قرار داد.  قبل از اینکه راهی شود مادرش از او خواست که حرزی همراه ببرد؛ «مهدی» تبسمی کرد و گفت: «حرز من همان پروردگار جهانیان است.»«مهدی» از خطرناک بودن این نبرد و حساسیت آن آگاه بود. همیشه می‌گفت: «اگر تکفیری‌ها به ما برسند چه بر سر ما خواهد آمد ؟» به همین خاطر شیفته پیوستن به صفوف رزمندگان مدافع حرم عقیله بنی هاشم بود و جان پاکش را در این راه فدا کرد.  💎اکنون باید مهدی (عج) را یاری دهیم  «مهدی» از زمان کودکی ارتباط ویژه‌ای با امام زمانش داشت. او به خوبی می‌دانست که هر کدام از ما برای آماده سازی ظهور حضرتش باید کاری انجام دهیم. او متناسب با هر مرحله از عمرش آنچه که بر عهده‌اش بود را انجام داد. می‌گفت: «اگر الآن ما از یاران حضرت مهدی (عج) نباشیم تا او را یاری دهیم، هرگز او را یاری نخواهیم کرد حتی اگر او را با چشمانمان ببینیم.» و سرانجام  در روز مبارک جمعه، روز متعلق به صاحب الزمان عجل (عج)، «مهدی» سر را بر خاکی نهاد که آن را با خون خود گلگون ساخت. 💎در فرازی از وصیت نامه شهید لبنانی مدافع حرم، مهدی محسن رعد آمده است: «وصیت من به دخترانی که عکس‌هایشان را در شبکه‌های اجتماعی می‌گذارند این است که این کار شما باعث می شود امام [زمان] خون گریه کند...» https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
طبق روال شــبانه هر بزرگواری 14 صلوات به نیابت از جهت تعجیل در فرج آقا امام زمان «عج» و سلامتی رهبر عزیزمان شفای همه بیماران عاقبت بخیری شما عزیزان .... » اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم 🌸 ســـلام و صــلوات خــدا بر شـــهدا و امام شـــ.❤️ـــهدا 🕊ســـلام بـر شــــ🌷ــهید‌ ا https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«وَلَمَّا سَكَتَ عَن مُّوسَى الْغَضَبُ أَخَذَ الْأَلْوَاحَ ۖ وَفِي نُسْخَتِهَا هُدًى وَرَحْمَةٌ لِّلَّذِينَ هُمْ لِرَبِّهِمْ يَرْهَبُونَ» هنگامى که خشم موسى فرو نشست؛ الواح (تورات) را بر گرفت و در نوشته هاى آن، هدایت و رحمتى بود براى کسانى که از پروردگار خویش مى ترسند (و از مخالفت فرمانش بیم دارند). (سوره مبارکه اعراف/ آیه ۱۵۴) https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾
السلام علیکَ یا رسولَ الله السلام علیکَ یا امیرَالمؤمنین السلام علیکِ یا فاطمةُ الزهراءُ السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ المجتبی السلام علیکَ یا حسینَ بنَ علیٍ سیدَ الشهداءِ السلام علیکَ یا علیَّ بنَ الحسینِ زینَ العابدینَ السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الباقرُ السلام علیکَ یا جعفرَ بنَ محمدٍ نِ الصادقُ السلام علیکَ یا موسی بنَ جعفرٍ نِ الکاظمُ و رحمة الله و برکاته السلام علیکَ یا علیَّ بنَ موسَی الرضَا المُرتضی و رحمة الله وبرکاته السلام علیکَ یا محمدَ بنَ علیٍ نِ الجوادُ السلام علیکَ یا علیَّ بنَ محمدٍ نِ الهادی السلام علیکَ یا حسنَ بنَ علیٍ نِ العسکری السلام علیکَ یا بقیةَ اللهِ، یا صاحبَ الزمان و رحمة الله و برکاته https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾
یک زیارت عاشورا،به نیابت ازیک شهید امروز به نیابت از 🌷 ♦️به نیت تعجیل در امر فرج ♦️سلامتی رهبرمون ♦️عاقبت بخیری همه ما ♦️وسلامتی همه عزیزان ودفع بیماری کرونا https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تو مرا یاد کنی یا نکنی باورت گر بشود، گر نشود حرفی نیست؛ اما... نفسم می گیرد در هوایی که نفس های تو نیست! شهید قاسم سلیمانی🌷 سلام صبح تون شهدایی https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زیباترین و ماندگارترین چیزی که از ایشون یاد گرفتم بخشنده بودن و گذشت بود...👌 ایشون خیلی راحت از کسی که بدترین بدی رو در حقش کرده بود میگذشت و میبخشیدش و گذشت کردن رو همیشه به من گوش زد میکرد و میگفت فقط خدا رو در نظر بگیر ، بقیه چیزا برات بیرنگِ بیرنگ میشه🙂 تکه کلامشون این بود: با خــدا و باش و پادشاهی کن...‌‌ ‌ ‌ روح الله کافی زاده🌹 https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾
دلداده‌ی ارباب بود.. درِ تابوت رو باز ڪردند این آخرین فرصت بود.. بدن رو برداشتن تا بذارن داخل قبر بدنم بی‌حس شده بود.. زانو زدم کنار قبر دو سه تا کار دیگر مانده بود.. باید وصیت‌های محمدحسین رو مو به مو انجام میدادم.. پیراهن مشڪی‌اش رو از توی کیف در آوردم.. همان که محرم‌ها می‌پوشید.. یڪ چفیه مشکی هم بود صدایم می‌لرزید.. به آن آقا گفتم که این لباس و این چفیه را قشنگ بڪشد روی بدنش.. خدا خیرش بدهد توی آن قیامت؛ پیراهن رو با وسواس ڪشید روی تنش و چفیه رو انداخت دور گردنش جز زیبایی چیزی نبود.. به آن آقا گفتم: می‌خواست براش سینه بزنم شما میتونید؟! یا بیایید بالا خودم برم براش سینه بزنم بغضش ترڪید دست و پایش را گم کرد نمی‌توانست حرف بزند چند دفعه زد رو سینه بهش گفتم: نوحه هم بخونید.. برگشت نگاهم کرد صورتش خیسِ خیس بود نمیدونم اشڪ بود یا آبِ باران..؟! پرسید: چی بخونم..؟! گفتم: هرچی به زبونتون اومد.. گفت: خودت بگو.. نفسم بالا نمی‌آمد انگار یڪی چنگ انداخته‌ بود و گلویم رو فشار می‌داد.. خیلی زور زدم تا نفس عمیق بکشم.. گفتم:از حرم تـا قتلگاه زینب صدا می‌زد حسین دست و پا می‌زد حسین زینب صدا می‌زد حسین سینه می‌زد برای شانه‌هایش تکان می‌خورد برگشت با اشاره به من فهماند همه را انجام دادم.. خیالم راحت شد پیشِ پایِ ارباب تازه سینه زده بود.. https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾
❤️ « با هم خیلی رفیق بودیم تو عملیات والفجر ۸ شهید شد یه شب به خوابم اومد و دوتا توصیه ڪرد: گناه نڪنید، اگر گناه ڪردید، سریع توبہ ڪنید.» https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾
شب نوزدهم ماه رمضان اولین شب از شبهای قدر است و شب قدر همان شبی است که در تمام سال شبی به خوبی و فضیلت آن نمی‌رسد و عمل در آن بهتر از عمل در هزار ماه است. https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾
🔴۱۲ توصیۀ رهبر انقلاب برای استفاده بهتر از شب‌های قدر 🔹با آمادگی معنوی وارد شب قدر شوید. 🔹ساعات لیلةالقدر را مغتنم بشمارید. 🔹از رذائل مادی خود را دور کنید. 🔹بهترین اعمال در این شب، دعاست. 🔹به معانی دعاها توجه کنید. 🔹با خدا حرف بزنید. 🔹از خدای متعال عذرخواهی کنید. 🔹دلهایتان را با مقام والای امیر مؤمنان آشنا کنید. 🔹به ولیّ‌عصر، توجّه کنید. 🔹در آیات خلقت و سرنوشت انسان تأمّل کنید. 🔹برای مسائل کشور و مسلمین دعا کنید. 🔹حاجات خود و مؤمنان را از خدا بخواهید. https://eitaa.com/piyroo ✾•┈┈••✦🌸✦••┈┈•✾
💎 در پاوه بودیم؛ شبها دموكراتها از كوه‌هاو مخفی گاه‌های خود بیرون‌می‌آمدند و به شهر حمله می ‌كردند. با خمپاره شصت، تیربار و سلاحهای سبك سعی می‌كردند تا ایجاد رعب و وحشت كنند.در یكی از این شبها، وقتی دشمن حمله كرد، در شهر نبود. گویا برای انجام مأموریتی به نودشه رفته بود. آن شب دشمن توان بیشتری گذاشته بود و قصدی بالاتر از ایجاد رعب و وحشت داشت.تا نزدیكی صبح به صورت جنگ و گریز داخل شهر حضور داشتند و با نیروهای ما درگیر بودند. صبح، آتش جنگ خوابید و تا شب اتفاقی نیفتاد ولی با تاریك شدن هوا دوباره درگیری شروع شد و این ‌بار سخت ‌تر از شب قبل.تعدادشان زیادتر بود و تجهیزات بیشتری هم آورده بودند.جنگ سختی درگرفته بود و دشمن تا واحد موتوری سپاه پیش آمد. ساعت دوازده و نیم شب بود كه دیدم از راه رسید. در حالی‌كه ناراحت و عصبانی بود، تا چشمش به ما افتاد، فریاد زد: «شما زنده هستید و آن وقت این ترسوها جرأت پیدا كرده‌اند تا موتوری سپاه پیشروی كنند؟!»آن‌قدر عصبانی بود كه نمی‌توانستیم حرفی بزنیم. بدون این ‌كه منتظر بماند، بلافاصله چند نفر از نیروها را برداشت و به طرف واحد موتوری سپاه حركت كرد.نیم ساعت بعد، نه صدای رگبار گلوله‌ای به گوش می‌رسید و نه صدای انفجار خمپاره‌ای👀. چنان پرتوان و قوی وارد نبرد شد و با چنان شجاعتی عمل كرد كه طی نیم ساعت، دشمن فهمید كه نمی ‌تواند مقاومت كند و شهر را تخلیه كرد. و این در حالی بود كه دشمن دو شب پی در پی با موفقیت ایستاده بود و ما نتوانسته بودیم كاری بكنیم.وقتی برگشت، هر كس او را می‌دید، باورش نمی‌شد كه او بعد از دو روز مأموریت، برگشته و در همان لحظه ورود با دموكراتها درگیر شده است. https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
بخند ! آنقدر جانانه، که دل تمام ثانیه ها شاد شود. این نهایت مهربانیِ توست درحق دنیایی ؛ که در برابر حجم غم‌هایمان کم آورده ...💔 https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄