eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
33.6هزار عکس
15.5هزار ویدیو
131 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
خاطره ای از شهید نوجوان (راوی:آیت الله جوادی آملی) در سال های جنگ تحمیلی، هر چند وقت ، حضرت آیت الله جوادی آملی به منطقه می آمدند و به بچه ها سری میزدند و به قول معروف به رزمنده ها روحیه می دادند و از آنان روحیه می گرفتند.  در یكی از این سفرها با یك نوجوان 15ـ14 سالی تهرانی آشنا شدند كه خیلی باصفا بود. در موقعیت منطقه ای آنجا ارتفاعی بود كه پایین آن یك چشمه و جاده وجود داشت كه دشمن حجم آتش سنگینی را روی آن می ریخت. فرماندهان به بچه ها گفته بودند كه حتی برای وضو گرفتن هم به آنجا نروید و همان بالا روی تپه بنشینید و تیمم كنید. ناگهان دیدیم این نوجوان از تپه پایین رفت و آستین هایش را بالا زد و آماده شد برای وضوگرفتن. سر و صدای بچه ها درآمد كه نرو خطرناك است اما او گوشش بدهكار نبود. آخر، دست به دامان حاج آقا جوادی آملی شدند كه ایشان جلوگیری كنند،... آقا گفتند: عزیزم كجا میروی؟  گفت: حاج آقا، دارم می‌رم پایین كه وضو بگیرم.  گفتند: پسر عزیزم! پایین خطرناك است. فرماندهان هم گفتند بالا تیمم كنید. شما تكلیفی ندارید. همان نماز با تیمم كافی است. یك نگاه خیلی قشنگ به چشمان این بزرگوار كرد و لبخندی زد  و گفت: حاج آقا، اجازه بدید نماز آخرمون رو باحال بخونیم. دیگه به خاك نمی چسبیم. بعدش هم رفت و جلوِ آب نشست، وضو گرفت و همانجا، نماز زیبایی خواند و برگشت بالا. دقایقی بعد قرار شد عده ای از بچه ها بروند جلوِ ارتفاع و با عراقی ها درگیر شوند. یكی از آنان همین نوجوان بود.  او رفت و یكی دو ساعت بعد آقای جوادی آملی را صدا زدند و گفتند حاج آقا، بیایید پایین ارتفاع. یك جنازه كه رویش پتو انداخته بودند و آن را روی برانكارد گذاشته بودند به چشم میخورد. گفتند: حاج آقا، پتویش را بردارید ببینید كیه. جلوِ چشم همه، آقای جوادی آملی نشست و پتو را كنار زد. دیدیم همان نوجوان با همان لبخند پركشیده و رفته است. حاج آقا عمامه را برداشتند و خاک بر سر خود میریخت و می گفت :جوادی فلسفه بخون... جوادی عرفان بخون...امام به اینا چی یاد داد که به ما یاد نداد!!!. https://eitaa.com/piyroo
مدتها بود بہ خوابم نیامدہ بود😔 دیشب قسمش دادم بہ 🙏 همون دیشب حسین بہ خوابم اومد. تا دیدمش شروع ڪردم سؤال ڪردن گفتم: ڪجایے در محضر یہ ڪم ساڪت شد گفت: جز هیچے بہ دردم نخورد. پرسیدم: ؟ ✳️ براے نبود... میدونے فقط چیزے پذیرفتہ میشہ ڪہ فقط و فقط براے رضاے خدا باشہ گفتم: رفتن هات؟ ڪامل براے رضاے خدا نبود. دیگہ نگذاشت چیزے بپرسم، خودش ادامہ داد ڪه: 🔸شهادت من رو برد بالا 🔹اگہ شهید نمیشدم، دست خالے بودم 🔸خیلے ڪار دارم، اگہ میمردم بدبخت میشدم 🔹نفس ڪشیدن هم باید براے رضاے خدا باشہ بہ سختے صحبت میڪرد، انگار اجازہ صحبت ڪردن نداشت. دوبارہ تأڪید ڪرد: 🔸 جز شهادتم هیچے بہ دردم نخورد، اعمال دیگم براے دل خودم بود آخرش هم گفت: 🔹خیلے زود دیر میشہ بهش گفتم حسین جان سفارش منم بڪن. خندید هیچے نگفت رفت راوی: همسر شهید مدافع حرم روزتان شهدایی 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
نسیم یادت پیراهن دلتنگی را بر تن ساعتهای انتظار می دوزد ، و آرزوها با هر پلک زدن دنیای با تو بودن را بر قامت واژه ها هجی می کنند .. کاش! آغوشت رویایی دور از دست نبود.. 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
رضا سگ باز!!! یه لات بود تو مشهد... هم سگ خرید و فروش می کرد، هم دعواهاش حسابی سگی بود!! یه روز داشت می رفت سمت کوهسنگی برای دعوا و غذا خوردن! که دید یه ماشین با آرم ”ستاد جنگهای نامنظم“ داره تعقیبش می‌کنه. شهید چمران از ماشین پیاده شد و دست اونو گرفت و گفت: ”فکر کردی خیلی مردی؟!“ - رضا گفت: بروبچه ها که اینجور میگن.....!!! - چمران بهش گفت: اگه مردی بیا بریم جبهه!! به غیرتش بر خورد، راضی شد و راه افتاد سمت جبهه......! مدتی بعد.... شهید چمران تو اتاق نشسته بود که یه دفعه دید داره صدای دعوا میاد....! چند لحظه بعد با دست بسته، رضا رو آوردن تو اتاق و انداختنش رو زمین و گفتن: ”این کیه آوردی جبهه؟!“ رضا شروع کرد به فحش دادن. (فحشای رکیک!) اما چمران مشغول نوشتن بود! وقتی دید چمران توجه نمی کنه، یه دفعه سرش داد زد: ”آهای کچل با تو ام.....! “ یکدفعه شهید چمران با مهربانی سرش رو بالا آورد و گفت: بله عزیزم! چی شده عزیزم؟ چیه آقا رضا؟ چه اتفاقی افتاده؟ - رضا گفت: داشتم می رفتم بیرون که سیگار بخرم ولی با دژبان دعوام شد!!!! چمران: ”آقا رضا چی میکشی؟!! برید براش بخرید و بیارید.....!“ چمران و آقا رضا تنها تو سنگر..... - رضا به چمران گفت: میشه یه دو تا فحش بهم بدی؟! كشيده‌ای، چیزی؟!! - شهید چمران: چرا؟! - رضا: من یه عمر به هرکی بدی کردم، بهم بدی کرده....! تا حالا نشده بود به کسی فحش بدم و اینطور برخورد کنه!! - شهید چمران: اشتباه فکر می کنی!!!! یکی اون بالاست که هر چی بهش بدی می کنم، نه تنها بدی نمی کنه، بلکه با خوبی بهم جواب میده! هِی آبرو بهم میده..... تو هم یکیو داشتی که هِی بهش بدی می‌کردی ولی اون بهت خوبی می‌کرده.....! منم با خودم گفتم بذار یه بار یکی بهم فحش بده و منم بهش بگم بله عزیزم.....! تا یکمی منم مثل اون (خدا) بشم …! رضا جا خورد!.... رفت و تو سنگر نشست. آدمی که مغرور بود و زیر بار کسی نمی‌رفت، زار زار گریه می‌کرد! تو گریه هاش می‌گفت: یعنی یکی بوده که هر چی بدی کردم بهم خوبی کرده؟ اذان شد. رضا اولین نماز عمرش بود. رفت وضو گرفت. سرِ نماز، موقع قنوت صدای گریش بلند شد!!!! وسط نماز، صدای سوت خمپاره اومد. پشت سر صدای خمپاره هم صدای زمین افتادن اومد..... رضا رو خدا واسه خودش جدا کرد......! (فقط چند لحظه بعد از توبه کردنش) یه توبه و نماز واقعی........ (به نقل از کتاب خاطرات شهید مصطفی چمران) 🔵 گاهی برای کمک به افراد و هدایت اون ها تذکر کافی نیست و باید دستشون رو گرفت و آورد تو راه... گاهی باید در برابر داد و فریادهای افراد؛ صبوری کرد و مهربونی به خرج داد... گاهی باید با بعضی افراد مثل گمشده ها رفتار کنیم؛ باید دستشون رو بگیریم و بذاریم تو دست خدا...باید کمکشون کنیم تا راه رو پیدا کنن... و این. یعنی با دلسوزی و محبت امر به معروف و نهی از منکر کنیم نه با خشم و تکبر... https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌴لحظاتی بارزمندگان اسلام🌴 🌴صحبتهای دلنشین که به دل دشمن میزند وانگار که رابه بازی گرفته است یاد رشادت‌های رزمندگان بخیر خدایا ماراازغافله جدانفرما https://eitaa.com/piyroo
سرگرد شهید اسد الله فرهمندفر، فرزند مجید، در روز بیست و هفتم خرداد ماه1326 در اردبیل به دنیا آمد. پس از طی دوران طفولیت به مدرسه رفت و با اخذ دیپلم متوسطه، در سال 1344 به استخدام نیروی هوایی ارتش درآمد.  در سال 1351وارد دانشكده خلبانی شد، دوره مقدماتی پرواز را در ایران و دوره تخصصی و تكمیلی را در امریكا گذراند.  با آغاز جنگ تحمیلی در پایگاه شكاری بوشهر به عنوان افسر خلبان شكاری كابین جلو(F4) خدمت نمود وبا توجه به تخصص ویژه به عنوان«مدرس خلبانی» در آموزش پرسنل فعالیت می كرد. در یكی از ماموریتها مورد اصابت گلوله قرارگرفت و از ناحیه نخاع به شدت آسیب دید و از پرواز با F4محروم شد.  سرانجام در تاریخ 1365/11/18 در آسمان امیدیه به علت نقص فنی «هواپیما ی ترابری»سقوط نمود و به شهادت رسید. https://eitaa.com/piyroo
reyhaneh(5)12_13967320576.mp3
11.09M
اگه میخواهید حالتون خوب شه حتماً گوش کنید ... 🌹شهید_حججی 🎤حاج_حسین_یکتا 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
*⛔️ ☝️🏼 📕دفترچه گناهان یک ۱۶ ساله‼️ ❣در تفحص شهدا، دفترچه یک شهید 16 ساله که گناهان هر روزش را می نوشت پیدا شد✍ ❌گناهان یک هفته او اینها بود ؛ شنبه : بدون وضو خوابیدم .😴 یکشنبه : خنده بلند در جمع دوشنبه : وقتی در بازی گل زدم احساس غرور کردم . سه شنبه : نماز شب را سریع خواندم . چهارشنبه : فرمانده در سلام کردن از من پیشی گرفت .🗣 پنجشنبه : ذکر روز را فراموش کردم .☝️ جمعه : تکمیل نکردن ۱۰۰۰صلوات و بسنده به ۷۰۰ صلوات .😔 📝راوی که یکی از بچه های تفحص شهدا بوده می نویسد : ⁉️ دارم فکر می کنم چقدر از یک پسر شانزده ساله کوچکترم... ⁉️ما چی⁉️ ❓کجای کاریم حرفامون شده رساله توجیه المسائل‼️ 1⃣غيبت… تو روشم ميگم🗣 2⃣تهمت… همه ميگن🔕 3⃣دروغ… مصلحتي📛 4⃣رشوه... شيريني🍭 5⃣ماهواره... شبکه هاي علمي📡 6⃣مال حرام ... پيش سه هزار ميليارد هیچه💵 7⃣ربا...💸 همه ميخورن ديگه🚫 8⃣نگاه به نامحرم...🙈 يه نظر حلاله👀 9⃣موسيقي حرام...🎼 ارامش بخش🔇 🔟مجلس حرام... يه شب که هزار شب نميشه❌ 1⃣1⃣بخل... اگه خدا ميخواست بهش ميداد 💰 🌷شهدا شرمنده ایم که بجای باتقوا بودن فقط شرمنده 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
👆پرواز بیابان بود و شب بود و صنوبر صدای شيون و الله اكبر مصلی در میان ناله ها بود مصلی ریشه ی غم ، دشت محشر گلی برتر کفن در حجله ی نور گلی در بارش اشک شفق تر گلی از شاخه چیده آرمیده به روی بستر سبزه پیمبر سحراز شرق چشمان تو سر زد شب شب زنده داران را شرر زد پگاه و مه ولی چون شب سیه بود بر اندام سحر خون جگر زد به ناگه قامتت را موج برداشت دل دریایی ات عزم سفر داشت تو را از قلب خاک پاک بردند تو را از سرزمین خاک بردند شهیدان در عبوری موج آسا تورا از ساحل افلاک بردند 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
حاج مهـدی طائب: اگر تا ظهـور امام زمـان(عج) هزار کیلومتـر فاصله داشتیم با خون‌ حــاج قاســم این هزارکیلومتر به ده متر رسید... 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نام پدر: جهانبخش تاریخ‌تولد: 1339/02/05 ش.ش: 27 محل‌صدورشناسنامه: قلعه‌نو  تاریخ شهادت: 1361/02/26 نوع حادثه: حوادث‌مربوطبه‌جنگ‌تحمیلى شرح حادثه: حوادث ناشى ازدرگیرى مستقیم بادشمن-توسط دشمن‌درجبهه استان: بنیادشهیداستان‌فارس شهر: اداره‌بنیادشهیدمرودشت شهید امام بخش فرهمند در پنجم اردیبهشت ماه 1339 در روستای قلعه نو ابرج درخانواده ای مومن و متدین چشم به جهان گشود و در نوجوانی پدرش به رحمت ایزدی پیوست و در آن زمان مادرش سرپرستی فرزندانش را به عهده گرفت و شهید از نوجوانی بسیار با اخلاق مومن و شجاع و نماز خوان بود و با تمام اهالی روستا با خوش رویی برخورد داشت که همه مردم بسیار دوستش می داشتند و در سن سیزده سالگی به کار کشاورزی مشغول گردید تا بتواند معاش زندگی را با کمک مادرش تامین نماید و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به نهضت سواد آموزی رفت و سواد خواندن و نوشتن را فرا گرفت و در سن هجده سالگی پاییز 1358 به خدمت مقدس سربازی اعزام گردید و پس از گذراندن دوره آموزشی به مرکز زرهی تیپ 37 شیراز آمد طولی نگذشته بود که داوطلبانه به جبهه های جنگ اعزام شد و در چندین عملیات اعم از حصر آبادان و عملیات بیت المقدس شرکت نمود و یک روز که به مرخصی آمده بود مادرم به ایشان پیشنهاد ازدواج نمود و در جواب مادرم گفت کسی که با تانکهای دشمن یکصد متر فاصله دارد چطور ازدواج نماید من تا زمانی که دشمن در خاکمان هست در جبهه می مانم و من مطمئن هستم عملیاتی که در پیش داریم اگر خداوند قبول کند شهید خواهم شد من از شما می خواهم که به مردم روستا بگوئید خداوند را در جبهه های جنگ باید شناخت و یک خواهش دیگر دارم که عکس من را بزودی بزرگ کنید که موقع تشییع جنازه ام لازم است و مدت شانزده روز بعد از مرخصی که به جبهه برگشت مدت دو سال و چند ماه در منطقه جنگی در سحرگاه بیست و ششم اردیبهشت در عملیات ظفرمند بیت المقدس در جبهۀ دار خوین به درجه رفیع شهادت نائل گردید و پیکر پاکش در زادگاهش روستای قلعه نو ابرج به خاک سپرده شد. 📜 بسم رب الشهدا و الصدیقین  مكتبى كه شهادت ندارد اسارت ندارد امام خمینى ولا تحسبن الذین قتلوا فى سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون مپندارید آنان را كه درراه خدا كشته شدند درراه خداى مرده اند بلكه آنها زنده اند ودر نزد پروردگارشان روزى مى گیرند. با درود به امام عزیزمان و سلام برشهیدان به خون خفته كربلا ى ایران سعى كنید از شهادت من براى اسلام و انقلاب بهره بردارى كنید وتقویت و كسانى كه با انقلاب و دولت اسلامى مخالفند نباید در تشیع جنازه من شركت كنند من یك سرباز اسلام و فرزند امام خمینى هستم اكنون كه خداوند عزو جل شهادت را نصیب بنده حقیر خود گردانید و سپاسگذارم و شكر اورا به جاى مى آورم اى امت اسلامى هدف من شهید شدن نیست بلكه آرزوى من است كه در این موقع كه من وصیت نامه مى نویسم شب است و منتظرم كه فرمانده كل قوا امام خمینى فرمان حمله را صادر كند و من براى پیروزى اسلام بر علیه كفر جهانى دعا مى كنم من از برادرانم و امت شهید پرو رم مى خواهم كه دنباله رو پیر جمارا ن قلب طپیده امت خمینى بت شكن باشند من از مادرم و خواهرانم و برادرانم مى خواهم كه براى من گریه نكنند و طورى در تشیع و جنازه من شركت كنند كه منافقین سوء استفاده نكنند و با صبر و شكیبایى خود مشت محكمى به دهان منافقین كور دل بزنندو در پایان وصیتنامه ام خداوند منان را در جوار رحمت خود بپذیر خدایا خدایا تا انقلاب مهدى خمینى را نگهدار جنگ جنگ تا پیروزى https://eitaa.com/piyroo
طبق روال شــبانه هر بزرگواری 14 صلوات به نیابت از جهت تعجیل در فرج آقا امام زمان «عج» و سلامتی رهبر عزیزمان شفای همه بیماران عاقبت بخیری شما عزیزان .... » اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم 🌸 ســـلام و صــلوات خــدا بر شـــهدا و امام شـــ.❤️ـــهدا 🕊ســـلام بـر شــــ🌷ــهید‌ ا https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄ ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا