eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
3.9هزار دنبال‌کننده
37.4هزار عکس
17.7هزار ویدیو
134 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 عباسی، فرزند محمد و فاطمه عباسی، پنجم اردیبهشت ماه سال 1342 مصادف با نیمه ماه مبارک رمضان، در روستای كسب شهرستان ملایر از توابع استان همدان متولد شد. پس از گذراندن دوران كودكی زمانی كه هفت ساله بود به مدرسه ابتدایی (نو بنیاد) در روستای محل سكونتش رفت و در آنجا کشغول تحصیل شد. به دلیل اشتیاق و علاقه ای كه به درس و مدرسه داشت، به یك شاگرد نمونه تبدیل شده بود و مورد توجه و تشویق مربیان بود. پس از اتمام دوران ابتدایی به مدرسه راهنمایی جوكار در شهرستان ملایر رفت و پس از اخذ مدرك سیكل به دلیل ضعف مالی خانواده، ترك تحصیل کرد و همراه با پدر مشغول کار کشاورزی شد. در اوقات فراغت به مطالعه كتاب های دینی شامل قرآن، نهج البلاغه و زندگی نامه ائمه(ع) می پرداخت. https://eitaa.com/piyroo
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 شهید : علی اصغرشیردل تاریخ تولد : 1356/6/4 محل تولد : تهران تاریخ شهادت :1394/2/30 کشور : سوریه محل شهادت : تدمر محل مزار : بهشت زهرا(س) 📜 پدر و مادر عزیزم؛ هر آنچه در دنیا از لحاظ معنوی و معرفتی کسب نمودم را مدیون رزق حلال و تربیت اسلامی شما عزیزان هستم و می‌دانم که هیچ‌گاه و هیچ‌گاه نمی‌توانم حتی لحظه‌ای جبران زحمات شما را نمایم. از صمیم قلب از شما سپاسگزارم و عاجزانه خواهشمندم مرا عفو نمایید و اشتباهات و قصور مرا از روی جهل و نادانی بدانید. وقتی بین شما نیستم نیز مرا از دعای خیر فراوان خود محروم ننماید که درواقع وقتی در بین شما نیستم بیشتر از قبل به دعای خیر شما نیازمندم. 🌼شادی روح پاک همه شهیدان و 🌼 https://eitaa.com/piyroo
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگینامه شهید محمدمهدی الشریعه محمّدمهدی خادم الشریعه فرزند محمّد صادق؛ اولین سردار خراسان بود که جمعه ۱ خرداد ۱۳۳۷ ه.ش. در شهرستان سرخس در خانواده ای مذهبی به دنیا آمد؛ او دوران ابتدایی را در سرخس به پایان برد و جهت ادامه تحصیل به مشهد عزیمت کرد. مادر شهید درباره قبل از تولد او می‏ گوید: «به کربلا رفته بودیم. باردار بودم. در حرم امام حسین(علیه السلام) اوّلین تکان کودکم را احساس کردم و همسرم را از موضوع آگاه کردم؛ او زیر گنبد سیدالشهداء(علیه السلام) دست به دعا برداشت و از خدا خواست، فرزندمان را از موالیان ائمه قرار دهد.» پدر شهید می‏ گوید:« در روز سوم تولدش بیمار شد. از عوارض بیماریش عطش سیری ناپذیرش بود؛ هیچ چیز نمی ‏توانست تشنگی او را رفع کند. من با دیدن بی‏ قراری فرزندم، به یاد تشنگی شهدای کربلا افتادم و سخت گریه کردم؛ به فاصله کوتاهی پسرم شفا یافت و از آن رنج جانکاه نجات پیدا کرد.» برادرش می گوید :«محمّدمهدی هنوز شش سال بیشتر نداشت که به بیماری فلج اطفال دچار شد .در آن زمان هر کس به این بیماری دچار می شد یا به طور کلی فلج می شد یا پاهایش به شدّت معیوب می شد . بعد از بیماری محمّد مهدی ، +پدرم دائم به حرم می رفت و نذر و نیاز می کرد تا این که برادرم شفا گرفت و به طور کامل سلامتی اش را به دست آورد به طوری که همه از این موضوع شگفت زده شده شدند.» یک روز یکی از روحانیان برجسته ی مشهد به خانه ما آمد و به محض این که چشمش به محمّدمهدی افتاد روبه به پدرم گفت :« هوای این پسر را داشته باش که از بندگان خوب خداست ».
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 محمد بروجردی در ۱۳۳۳ خورشیدی در روستای «دره گرگ» از توابع شهرستان بروجرد دیده به جهان گشود در ۶ سالگی پدر خود را از دست داد و از آن ‌پس مادر وی عهده‌دار مسوولیت خطیر تربیت فرزندان شد؛ در آغاز هفت‌سالگی با ورود به مدرسه به‌منظور تأمین معاش خانواده، تحصیل در کلاس‌های شبانه را برگزید تا در کنار فراگیری علوم بتواند تکیه‌گاهی برای خانواده‌اش باشد، بعد از مدتی بروجردی همراه خانواده اش به تهران آمدند و در یک کارگاه تشک دوزی مدتی کار کرد. در ۱۷ سالگی به خدمت سربازی فراخوانده شد، اما چون مخالف خدمت در نظام ستم‌شاهی بود، از خدمت سربازی گریخت و برای دیدار امام (ره) راهی عراق شد. در مرز عراق دستگیر و به مدت ۶ ماه در زندان‌ها و شکنجه‌گاه‌های رژیم به سر برد، پس از آن بود که دوباره جهت خدمت سربازی به تهران آورده شد. https://eitaa.com/piyroo
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی‌نامه محمود شهبازی دستجردی در سال ۱۳۳۷ شمسی در یک خانواده مذهبی در شهر اصفهان به دنیا آمد. پدرش کشاروزی ساده زیست و مومن بود. او در دامان پدری زحمتکش و پارسا و مادری پاکدامن، با احساسات ناب مذهبی رشد و تربیت یافت. محمود قرآن را نزد مادرش ـ که خود فرزند روحانی بود ـ آموخت و تحصیلات دوره ابتدایی را در زادگاه خود به پایان رساند و برای ادامه تحصیل، وارد دبیرستان «احمدیه حکیم سنایی» اصفهان شد. پس از دریافت مدرک دیپلم در سال ۱۳۵۶، در کنکور شرکت کرد و در رشته «مهندسی صنایع» دانشگاه علم و صنعت پذیرفته شد. https://eitaa.com/piyroo
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگينامه شهيد سردار شهيد اسلام محمد تقي رضوي در سال 1334 در مشهد مقدس بدنيا آمدند. شهيد براي درس و تحصيل وارد انستيتو مشهد شد . محمد تقي پس از فارغ التحصيل شدن از انستيتوي مشهد ، به سربازي اعزام مي‌گردد. سربازي وي ، با اوج‌گيري انقلاب مصادف مي‌شود كه او به روشنگري ديگر سربازان در پادگان مي‌پردازد .به دنبال فر مان حضرت امام خميني (ره) مبني بر ترك پادگانها توسط سربازان ، او نيز پادگان را ترك كرد . مادرش مي‌گويد:" تير بارانت مي‌كنند . " ، با خونسردي همه مسايل را براي مادر توضيح داده و او را آرام می نماید . پس مادر به او می گوید :" پس چند روز بيرون نرو تا شناخته نشوي" ، با لبخند جواب می دهد : " مادر ! من فرار كرده‌ام كه فعاليت كنم و اعلاميه‌هاي امام را پخش كنم . فرار كرده‌ام كه دركنار مردم باشم . نه اينكه در خانه بمانم . " وي فعالانه وارد مبارزه عليه رژيم مي‌شود و لحظه‌اي از فعاليت باز نمي ‌ايستد . هنگام ورود حضرت امام (ره) به كشور ، مشتاقانه رهسپار تهران شده و خود را براي استقبال از معظم له آماده مي‌كند . عشق و علاقه‌اش به حضرت امام (ره) به حدي بود كه همواره با ديدن عكس ايشان به وجد مي‌آمد و نيرو مي‌گرفت . به دنبال پيام حضرت امام (ره) به عضويت جهاد سازندگي درمي‌آيد . https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 شهید : سید محمد علی جهاد آرا تاریخ تولد : 1333/6/9 محل تولد : خرمشهر خوزستان تاریخ شهادت : 1360/7/7 📜 وصیت نامه شهید محمد جهان آرا از روزی که جنگ آغاز شد تا لحظه ای که خرمشهر سقوط کرد یک ماه بطور مداوم کربلا را می دیدم. «ربنا افرغ علینا صبرا و ثبت اقدامنا و انصرنا علی القوم الکافرین». بارپرودگارا، ای رب العالمین، ای غیاث المستغیثین و ای حبیب قلبو الصالحین. تو را شکر می گیوم که شربت شهادت این گونه راه رسیدن انسان به خودت را به من بنده ی فقیر و حقیر و گناهکار خود ارزانی داشتی. من برای کسی وصیتی ندارم ولی یک مشت درد و رنج دارم که بر این صفحه ی کاغذ می خواهم همچون تیری بر قلب سیاه دلانی که این آزادی را حس نکرده اند و بر سر اموال این دنیا ملتی را، امتی را و جهانی را به نیستی و نابودی می کشانند، فرو آورم. خداوندا! تو خود شاهدی که من تعهد این آزادی را با گذراندن تمام وقت و هستی خویش ارج نهادم. با تمام دردها و رنج هایی که بعد از انقلاب بر جانم وارد شد صبر و شکیبایی کردم ولی این را می دانم که این سران تازه به دوران رسیده، نعمت آزادی را درک نکرده اند چون دربند نبوده اند یا در گوشه های تریاهای پاریس، لندن و هامبورگ بوده اند و یا در ... و تو ای امامم! ای که به اندازه ی تمام قرنها سختی ها و رنج ها کشیدی از دست این نابخردان خرد همه چیزدان! لحظه لحظه ای این زندگی بر تو همچن نوح، موسی و عیسی و محمد (ص) گذشت. ولی تو ای امام و ای عصاره ی تاریخ بدان که با حرکتت، حرکت اسلام را در تاریخ جدید شروع کردی و آزادی مستضعفان جهان را تضمین کردی. ولی ای امام کیست که این همه رنجها و دردهای تو را درک کند؟! کیست که دریابد لحظه ای کوتاهی از این حرکت به هر عنوان، خیانتی به تاریخ انسانیت و کلیه انسان های حاغضر و آینده تاریخ می باشد؟ ای امام! درد تو را، رنج تو را می دانم چه کسانی با جان می خرند، جوان با ایمان، که هستی و زندگی تازه ی خویش را در راه هدف رسیدن حکومت عدل اسلامی فدا می کند. بله ای امام! درد تو را جوانان درک می کنند، اینان که از مال دنیا فقط و فقط رهبری تو را دارند و جان خویش را برای هدفت که اسلام است فدا می کنند. ای امام تا لحظه ای که خون در رگ های ما جوانان پاک اسلام وجود دارد لحظه ای نمی گذاریم که خط پیامبر گونه تو که به خط انبیاء و اولیاء وصل است به انحراف کشیده شود. ای امام! من به عنوان کسی که شاید کربلای حسینی را در کربلای خرمشهر دیده ام سخنی با تو دارم که از اعماق جانم و از پرپر شدن جوانان خرمشهری برمی خیزد و آن، این است؛ ای امام! از روزی که جنگ آغاز شد تا لحظه ای که خرمشهر سقوط کرد من یک ماه بطور مداوم کربلا را می دیدم هر روز که حمله ی دشمن بر برادران سخت می شد و فریاد آنها بی سیم را از کار می انداخت و هیچ راه نجاتی نبود به اتاق می رفتم، گریه را آغاز می کردم و فریاد می زدم ای رب العالمین بر ما مپسند ذلت و خواری را. 🌼شادی روح پاک همه شهیدان و شهید 🌼 https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 در هشتمین روز از فصل پاییز غنچه بهاری دیگری در خانواده «صابری » به نام «عباس» شکفته شد هنوز چند ماهی از تولدش نگذشته بود که در فصل بهار، خزان بیماری او را روانه بیمارستان کرد ولی با کرامت حضرت ابوالفضل (علیه السلام) شفا یافت. او از همان دوران کودکی و در سن ۴ سالگی نفرتی عمیق نسبت به خاندان پهلوی داشت تا حدی که بر روی عکس پسر شاه پا می کوبید و می گفت: این شاه نمی شود! او مبارزی کوچک بود که در سنگر انقلاب رشد کرد و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی وارد مدرسه شد و همیشه با صوت داوودی اش بر سر صف هنگام صبح قرآن می خواند. عباس از سال ۱۳۶۳ در بسیج مسجد نارمک شروع به فعالیت کرد و در سن ۱۳ سالگی قامت به لباس زیبای بسیج آراست و با تغییر سال تولدش در شناسنامه و ارایه رضایت نامه ای به امضای برادرش«حسن» عازم جبهه شد و در عملیات آبی – خاکی در منطقه فاو عراق شرکت نمود. وی به مسائل اسلامی و انجام فرامین دینی اهمیت زیادی می داد و با روحیه و ایمانی عالی همه کارها را فقط برای رضای خدا انجام می داد و دوست نداشت کسی از کارهای او باخبر شود حتی زمانی که بر اثر بمباران شیمیایی دشمن در شهر فاو مجروح شد به کسی اطلاع نداد. او با توجه به حضور در میدانهای نبرد توانست دیپلم ریاضی را با موفقیت دریافت کند . وی در طول مدت جنگ در عملیاتهای مختلف با عنوان بسیجی با سمت تخریبچی و بی سیم چی شرکت داشت و بعد از جنگ نیز با حضور در عملیاتهای برون مرزی ، بحران خلیج فارس و عضویت در کمیته جستجوی مفقودین همیشه در جستجوی شهداء چون عاشقی دلسوخته در تمنای شهادت بارها روانه بیابانهای قلاویزان، فکه، طلائیه و شملچه شد تا محبت الهی را در دل خود به جایی برساند که به وصال حضرت دوست دست یابد، او پیوسته دعا می کرد تا به برادر شهیدش«حسن» بپیوندد. عباس که همیشه آرزو داشت در محرم شهید شود، سرانجام در روز هفتم محرم مصادف با ۵/۳/۱۳۷۵ برای پیدا کردن شهدا در کانالی معروف به «والمری» مشغول به کار شد و پس از لحظاتی، کربلا لبریز عطر یاس شد، نوبت جانبازی عباس بود و او همچون مولایش ابوالفضل العباس(علیه السلام) با دست و پاهای قطع شده و صورتی در داغ شقایق سوخته بر اثر انفجار مین در منطقه عملیاتی والفجر یک (فکه) به وصال حق رسیده و از چشمه شهادت جرعه ای نوشید. او در جستجوی پیکر شهدا بود که در جوار آن ارواح طیبه مأوا گرفت. https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 شهید : احمد مکیان تاریخ تولد : 1373/9/15 محل تولد : بندر ماهشهر خوزستان تاریخ شهادت : 1395/3/18 محل شهادت : سوریه محل مزار شهید : قم بهشت معصومه (س) قطعه 31 دلنوشته‌ای به رسم وصیت نامه: 📜 خدایا ما با تو پیمان بسته بودیم که تاپایان راه برویم و بر پیمان خویش استوار مانده‌ایم. خدایا هیاهوی بهشت را می‌بینم، چه غوغایی!!! حسین به پیشواز یارانش آمده. چه صحنه‌ای!! فرشتگان ندا می‌دهند که همرزمان ابراهیم! همراهان موسی! همدستان عیسی! همکیشان محمد! همسنگران علی! همفکران حسین علیه السلام! همگامان خمینی و خامنه‌ای از سنگر کربلا آمده‌اند. چه شکوهی!!! چرا ما باید همیشه شاهد شهادت عروج برادری باشیم و حسرت بخوریم که چرا ما از این قافله عقب مانده‌ایم! چرا فقط ما باید زیر تابوت آنها را بگیریم ودیگران زیر تابوت ما را نگیرند، آخر صبر و تحمل تا کی؟؟ ما هم دوست داریم شهید بشویم و مشمول آیه کریمه { ولاتحسبن الذین قتلوا... } باشیم. ماهم دوست داریم سرمان در دامان سرورمان حسین بن علی (ع) قرار بگیرد و دوست داریم از دست حضرتش آب بنوشیم. پس حال که این سعادت در خانه ما را کوبیده است، سراسیمه به طرفش می‌شتابیم و خود را از جام شهادت سیراب می‌کنیم و جهان و این دنیا را باتمام مظاهر فریبنده‌اش ترک می‌کنیم و به حقیقت و ذات دنیا که همان آخرت هست می‌رسیم. درحالی می‌نویسم که هیچ امیدی به شهادت ندارم مگر به فضل خداوند متعال؛ زیرا ما بنده نافرمان‌بردار درگاه خداوند بوده‌ایم که اگر بخواهیم خود را از شهدا وشاهدان حقانیت خداوند تبارک وتعالی بدانیم دچار جرم دیگری شده‌ایم.... دوست دارم اگرجنازه‌ام به دست شما رسید پیکر بی جان مرا غریبانه تحویل گیرید و غریبانه تشییع کنید و غریبانه دربهشت معصومه قطعه ۳۱ به خاک بسپرید و روی سنگم چیزی ننویسید و اگر خواستید چیزی بنویسید فقط بنویسید: «تنها پرکاهی تقدیم به پیشگاه حق تعالی» حتما چنین کاری کنید چون من از روی پرنور و باجمال شهدای گمنام خجالت می‌کشم که قبر من مشخص و جنازه‌ام با احترام تشییع و دفن شود ولی آن نوگلان پرپر روی دشت‌ها وکوه‌ها بی‌غسل و کفن بمانند یا زیر تان‌ ها له گردنند... ای امت دلاور حزب الله! ای کسانی که اگر پایش بیفتد حاضرید همه هستی‌تان را تقدیم اسلام کنید، من که چیزی نداشتم؛ هستی من یک جان بود که به پای قدم رهبر عزیزم و امت حزب ا... فدا کردم ولی افسوس که یک جان بود. کاش چندین جان داشتم وآنها را پای رهبرم و کوی و عشق حسین می‌ریختم و به اندازه یک لبخند او را شاد می‌کردم. به نماز اول وقت پایبند باشید و برخواندن قران مخصوصا معنایش تداوم و پشتیبان ولایت فقیه باشید. 🌼 شادی رو پاک همه شهیدان و شهید 🌼 https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 شهید سعید شاملو نـام پـدر :غلامرضا تـاریخ تـولـد :۱۳۴۶/۱۲/۰۸ مـحل تـولـد :ملایر سـن :۴۹ سـال دیـن و مـذهب :اسلام شیعه تـاریخ شـهادت :۱۳۹۵/۰۳/۱۹ کـشور شـهادت :سوریه مـحل شـهادت :حلب نـحوه شـهادت :توسط تروریست های تکفیری مـحل مـزار :گلزار شهدای ملایر وصیت نامه شهید سعید شاملو📜 وقتی تصمیم گرفتم که وصیت نامه الهی خود را بنویسم اولین کاری که انجام دادم استخاره به قرآن وکتاب آسمانی بود که سوره ابراهیم(ع) آیه 24 جز 13 بازگردید.که می فرماید«میوه اش را به اجازه پروردگار هر زمانی می دهد و خدا مَثَل ها را برای مردم می زند تا مُتَذَکر حقایق شوند» پس امروز همان زمانی است که بهترین نعمت ها را در اختیار ما قرار داده تا از آنها به خوبی استفاده کنیم و مَثَل های زیادی برای ما زده شده تا حقایق را در نظر بگیریم. وقتی حقیقت عاشورا برای ما روشن هست الان همان عاشورای حسینیست که در جهان الام اتفاق می افتد بنده وقتی می بینم وقتی در کشورهای اسلامی بچه ها و مردم بی دفاع را چگونه به هلاکت می رسانند وظیفه خود دانستم برای دفاع از مظلومیت انسان های روی زمین به سرزمین بی دفاع وارد شوم و ملتهای مظلوم سوریه را دیدم که چگونه به هلاکت می رسانند به یاد عاشورا افتادم که چگونه طفلان حسین(ع) را اذیت و آزار نمودند، چگونه حسین(ع) و یارانش را به شهادت رساندند و می دیدم که وقتی یک اتوبوس را می گیرند و از مسافران اتوبوس وقتی سوال می شود که نامت چیست؟ و او پاسخ می دهد حسین یا اولاد حسین(ع) با بدترین برخوردهای غیر انسانی با آنان رفتار می شود. حال به امت جهان اسلام و امت ایران و همسرم و فرزندانم می گویم چگونه رفتار کنند که خدای بزرگ از انها راضی باشد همسرم و دخترانم توجه کنید که چگونه فرزندان اسلام را به شهادت می رسانند. من از امت اسلامی و فرزندان می خواهم که از اسلام ناب محمدی و ولایت فقیه دفاع کنند مبادا روزی بیاید که شما از اسلام دفاع نکنید امروز همان عاشورای حسینی(ع) تکرار می شود باید بگویم اگر در زمان حسین(ع) بودم می گفتم ای کاش آن روز یکی از یاران حسین(ع) باشم که از اسلام و مسلمین دفاع کنم. بهترین کاری که شما انجام می دهید با تقوا و صبور باشید برای من گریه نکنید فقط برای مظلومیت انسان های مسلمان جهان و خون های بی گناهی که روی زمین ریخته می شود و دفاع از آنها به عمل نمی آید گریه کنید و زمانی اندوهگین شوید که مسلمانی بانگ برآورد که ای مسلمانان به فریادم برسید و مردم بی توجهی باشند. از امت جهان اسلام می خواهم که همیشه با ظلم و ستم مبارزه کنند که حتما در این راه پیروز خواهید شد این وعده است که خداوند داده است من از خدای خود بارها خواسته ام که در راه دین خدا به شهادت برسم و هیچ گاه در بستر جان ندهم انشاالله و به رحمته و برکاته به امید پیروزی اسلام ناب محمدی در سراسر جهان و نابودی کفر جهانی 🌼شادی روح پاک همه شهیدان و شهید 🌼 https://eitaa.com/piyroo
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگی نامه شهید شهید عباس دانشگر شهید عباس دانشگر ۱۸ اردیبهشت ماه سال ۱۳۷۲ در خانواده ای مذهبی ومومن در سمنان چشم به جهان گشود. یعنی سیزدهم رجب ۱۳۴۳. او با تربیت مذهبی پدر و مادر، از همان دوران کودکی با احکام و قرآن و تعالیم دینی آشنا شد؛پدرش او را مرتب به همراه خود به مسجد محل می بردو همین باعث شده بود او از بچگی با این فضا انس بگیرد. https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
بسم رب الشهدا و الصدیقین 🌷 زندگینامه نوید حقیقت شناس متولد1378/03/13درشهرستان رامهرمز می باشد.مادرش وی رانوید به معنای خبری خوش نامید.شهیدنوید ازهمان دوران کودکی بسیار فعال بودند وعلاوه برمدرسه به کلاس کاراته میرفتند. دوران دبستان تاچهارم رابخاطر کار پدر وتحصیلات مادر دردانشگاه اصول دین دردبستان پرورش دزفول گذراند واز پنجم دبستان درمدرسه ی راه دانش در رامهرمز مشغول به تحصیل شد.شهیدنوید دوره راهنمایی رادر مدرسه ی طالقانی رامهرمز گذراند و اول دبیرستان باگذراندن ازمون کتبی وارد مدرسه ی شاهد ایت الله بهجت شد.پس ازگذراندن سال اول دبیرستان باشرکت درازمون کتبی که در شهرستان تهران برگزار شدوقبولی دراین ازمون وگذراندن ازمون مصاحبه از سال1393 وارد دوره ی بهیاری نیروی انتظامی شده وبه مدت دوسال درشهرستان مشهد مشغول به تحصیل بوددر سال 1395بعداز پایان دوره ی اموزش بهیاری مدت یک ماه در بهداری فرماندهی انتظامی خوزستان برای گذراندن طرح اموزشی مشغول به کارشد.شهیدنوید پس از پایان دوره ی اهواز، در شهرستان ماه شهر مشغول به خدمت شد وبخاطرتمایل به نزدیک تر بودن به خانواده و نزدیکی مسافت رامهرمز به رامشیر باهمتای خود که اهل ماهشهر بود جابجا کرده ودر شهرستان رامشیرمسئول بهداری ان شهر شدند. پدر بزرگ مادری شهید نوید حقیقت شناس کربلایی درویش محمدرضا نظری خادم امامزاده احمد ملقب به شاه جنیان بود.هم اکنون مزار شهید نوید حقیقت شناس درارامگاه روستای زیرزرد از توابع شهرستان رامهرمز (روستای مادری شهید) در کنار امامزاده احمد (شاه جنیان) قرار دارد. داشتن ظاهری اراسته اما بامتانت،ورزش وباشگاه،تفریحات سالم ،مسافرت از علایق شهید بودو بسیار خوش خوراک بودند.پدر شهید نوید حقیقت شناس اصالتا ازاهالی شهرستان لنده از توابع استان کهگلویه ومسئول بازرسی شهرستان رامهرمز می باشد. شهید نوید دارای یک برادر کوچکتر از خود به نام مهدی می باشد. شهید نوید حقیقت شناس موقع شهادت فقط 19سال سن داشت. 🌼شادی روح پاک همه شهیدان و شهید 🌼 https://eitaa.com/piyroo