eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.1هزار عکس
15.8هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
صبح ها خورشید بیدارم میکند تا با هم دنبال تو بگردیم! در کدام مغرب آرمیده ای که در هیچ مشرقی طلوع نمیکنی..! 🕊 🌷 ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚠️ هروقت‌میخواست‌براےجوانان یادگارےبنویسدمے‌نوشت : "من‌کان‌للہ‌کان‌الله‌له" هرکه‌باخداباشدخدابااوست. رسم‌عاشق‌نیست‌بایک‌دل دودلبرداشتن...! ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
. 🤼 همه جویبارو با نام‌آوران کشتی و قهرمان های جهان و المپیکش می‌شناسند و چهره شون و آوازه شون و همه دیدیم و شنیدیم و برای همه ی ما قابل احترامند ؛ 🏅اما منم امروز میخام پنج تا پهلوون جویباری که باهم رفیق بودن و تو تیم لشکر ویژه ۲۵ کربلا میجنگیدن و معرفی کنم ؛ که تو سال ۱۳۶۵ همه شون به قهرمانی رسیدن و شهید شدند و بعد سی و هفت سال نه کسی اسمشونو شنید و نه عکسی ازشون تو فضای مجازی منتشر شد...! . 📸 عکسی که می‌بینید؛ مربوط به قبل از عملیات کربلای ۴ می باشد.۵ رفیق اهل جویبار(مازندران) که چهار رفیق در یک عملیات و یک نفر در عملیات بعدی ( کربلای پنج) بشهادت رسیدند.نفر اول از راست به چپ :🎖۱_ شهید منصور فقیهان ( ۴ دی ۱۳۶۵ تو عملیات کربلای ۴ اسیر شد و در اردوگاه عراق هم بشهادت رسید) 🎖۲_ غواص شهید علی نجفیان ( شهادت ۴ دی ۱۳۶۵ ام الرصاص) 🎖 ۳_دانشجوی شهید سهراب بخشی ( شهادت ۴ دی ۱۳۶۵_ام الرصاص)🎖۴_شهید نظرعلی محفوظی ( شهادت ۴ دی ۱۳۶۵ ام الرصاص) 🎖 ۵_شهید علی اصغر شیراوژن ( ۱۱ بهمن ۱۳۶۴ شلمچه)... اسطوره هایمان را معرفی کنیم... ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
🦋 یادت‌نرهـ‌بانـو... هر‌بار‌که‌ا‌زخانه‌‌‌پا‌به‌بیرون‌میگزاریـ!! گوشه‌چـادرت‌ر‌ادست‌‌بگیر؛ و‌آرام‌زیر‌لب‌بگـو: هـذه‌‌امانتڪ‌یافاطمة‌الزهراء این‌امانـت‌زهراستـ! :)↷‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 طلای واقعی را در مروارید اشک‌های قهرمان دهه هشتادی به هنگام صعود پرچم پرافتخار و مقدس جمهوری اسلامی ایران یافتم! آفرین شیر پسر ایرانی🇮🇷 ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
🔴این ها اجساد تکه پاره فلسطینی‌هایی است که دیروز صبح برای نماز رفته بودند و صهیونیست‌ها آن‌ها را بمب باران کردند😭😭 ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷🌸﷽🌸 🌷 نشر دهید و اطلاع رسانی کنید    🌹کانال اصلی ایتا شهید مدافع حرم علی آقاعبداللهی🌹 ابوامیر(شیر خانطومان) 💐تاریخ تولد: ۱۰ مهر ۱۳۶۹ 🥀تاریخ شهادت: ۲۳ دی ۱۳۹۴ 🥀تاریخ رجعت: ۱۴ آذر ۱۴۰۲ 🥀 مزارشهید: قطعه ۵۰ بهشت زهرا تهران 💠"کانال زیر نظر خانواده محترم شهید و مادر بزرگوار شهید هست" 💢لینک کانال خدمت شما تشریف بیارید (اجرتون باشهدا)👇👇 https://eitaa.com/shahidaghaabdolahi
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 قسمت ۹۹ خسته، کتاب هایش را جمع کرد. _مهیا داری میری؟؟ _آره دیگ
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان 💠 قسمت ۱۰۰ شهاب سر جایش نشست. _به چی میخندی؟؟ مهیا با چشم اشاره ای به اطراف کرد. _هیچی برا چند لحظه، به خودمون و اطراف نگاه کردم. خندم گرفت. شهاب به صندلی تکیه داد. _کجاشو دیدی! رفتم سفارش دادم پسره با اون موهاش؛ با ترس نگام میکرد و گفت؛ حاج آقا یه نگاه به این خواهرای بی حجاب بنداز... فقط موندم می خوان جواب خدارو چی بدن...خوبه با لباس کارم نیومدم، دنبالت. مهیا بلند زد زیر خنده. شهاب اخمی به مهیا کرد. مهیا، دستش را جلوی دهانش گرفت.شهاب با لبخند به مهیا نگاه می کرد. _وای شهاب... حالا فکر کردن گشت ارشادیم! شهاب دستی به ریش های خودش کشید. _شاید... شهاب کمی فکر کرد. _مهیا، یه سوال ازت بپرسم؛ جوابم رو میدی؟ مهیا لبخندی زد. _بفرما؟ _اون روز... امامزاده علی ابن مهزیار... _خب! _من قبل از اینکه دم خروجی ببینمت، داخل هم دیدمت. مهیا، منتظر بقیه صحبت شهاب ماند. _ولی داشتی گریه می کردی... برای همین جلو نیومدم. شهاب به مهیا نگاهی انداخت. _برا چی اون شب حالت بد بود؟!... نگو هیچی؛ چون اون گریه هات برای هیچی نبود. دستان مهیا یخ زد.... از چیزی که میترسید؛ اتفاق افتاد.شهاب دستان مهیا را گرفت، که با احساس سرمای دستان مهیا با نگرانی نگاهی به مهیا انداخت. _چیزی شده مهیا؟! مهیا سرش را پایین انداخت. نم اشک در چشمانش نشست. _مهیا، نگرانم نکن!! مهیا میدانست آن اتفاق تقصیر خودش نبود، اما استرس داشت که نکند شهاب، بد برداشت کند. شهاب با اخم اشاره ای کرد. _بلند شو بریم! شهاب پول را روی میز گذاشت، دست مهیا را گرفت و بیرون رفتند. شهاب در ماشین را برای مهیا، باز کرد. مهیا سوار شد. شهاب ماشین را دور زد و سوار شد. _مهیا؛ خانمی... مهیا سرش را بلند کرد.شهاب اخم کرد. ــ چرا چشمات خیسند؟؟ چیز بدی پرسیدم؟! _نه! _داری نگرانم میکنی... 👈 .... رمان ✍ نویسنده 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ عظم البلا ... همخوانی شهدا ... 🕙سـاعـت عـاشقـے ⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜ سلام و درود بر شهدا و امام شهیدان افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهداےِبجنورد دلتنگ شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹 🕊🌷 شهدا 🌷🕊 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَاءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُؤمِنینَ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِساءِ العالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَ مَعَکُم. https://eitaa.com/piyroo