eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.1هزار عکس
15.8هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
Maher Zain - Ya Habiba Ya Falastin (Beloved Palestine).mp3
10.58M
🇵🇸 یا حبیبه یا فلسطین به یاد فرمانده مجاهد شهید 🥀 🌷 ✍ ایمان دارم، که شهادت روزی من است، یاد یحیی سنوار، در من نیروی عجیبی پدید می آورد، که فقط خدا می داند! ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
‼️سیدحسن نصرالله دخترش را یک‌سال ندیده بود! ▪️سیدیاسر موسوی فرزند دبیرکل اسبق حزب‌الله: 💔 زینب، تنها دختر آیت‌الله شهید سیدحسن نصرالله، وقتی پیکر مطهر پدر رو می‌بیند، می‌گوید بابا یک سال است که تو را ندیده‌ام. 💢 سید عزیز شهید ما تنها دخترش را خیلی دوست داشته و محبت خاصی بینشان بوده، اما دختر عزیزش را یک سال ندید. 📌 روایت ایثاری که خانواده شهید سید حسن نصرالله در طول حیات جهادی این عالم عامل کردند، شاید بعدها در کتاب‌ها خواندنی شود. 🌷 ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
💬«حزب‌الله قوی است. بله، شخصیت برجسته و مهمی مثل سیّد حسن نصرالله یا سیّد هاشم صفی‌الدین در بین آنها نیستند؛ اما تشکیلات با مردان خودش بحمدالله حضور دارد.» 🎙 رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اعضای مجلس خبرگان 🗓١۴٠٣/۰۸/۱۷ ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
محل استقرار شهید سنوار در عملیات طوفان الاقصی 🎥 تونلی در خان یونس که شهید یحیی سنوار عملیات ۷ اکتبر را با خانواده، از داخل آن فرماندهی کرد... ‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‎ ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان #جانم_میرود 💠 قسمت ۱۸۸ چشمانش رابسته بود و سرش را به دیوار سرد معراج شهدا تک
💠 ❁﷽❁ 💠 💠رمـــــان 💠 قسمت ۱۸۹ تاکسی که سر کوچه ایستاد ،مهیا سریع کرایه را داد و به سمت خانه شهاب دوید و به فریاد های پیرمرد که از مهیا می خواست بقیه پولش را ببرد توجه نکرد،... در باز بود سریع وارد شد و خودش را به داخل خانه رساند. شهین خانم با دیدن مهیا به سمتش پرواز کرد ،...مهیا با دیدن چشم های سرخ شهین خانم دیگر نتوانس تحمل کند و روی زانوهایش افتاد ، شهین خانم سریه روبه رویش زانو زد مهیا با گریه روبه شهین با التماس گفت: ــ شهین جون بگو؛قسمت میده بهم بگی همه چیو،بگو چه بلایی سر شهابم اومده شهین خانم که از شدت گریه نمیتوانست حرفی بزند،... سرمهیا را در آغوش گرفت و با هق هق مهیا را همراهی کرد، بین گریه هایش بوسه هایی بر روی سر مهیا نشاند،از صمیم قلب خوشحال بود که همچین عروسی دارد،در این مدت که شهاب نبود ،خیلی دلتگش شده بود ، خودش هم نمی دانست که چرا وقتی مهیا را می دید یا او را در آغوش می گرفت آرام می گرفت و احساس می کرد که شهاب را دیده و درآغوش گرفته. مهیا از شهین خانم جدا شد و با چشمان سرخ و خیس در چشمان شهین خانم خیره شد ،و آ ام زمزمه کرد: ــ بگید چی شده؟دارم میمرم قلبم درد گرفت قسمتون میدم بگید چی شده مهیا دیگر نمی توانست تحمل کند درد زیادی را تحمل کرده بود احساس می کرد قلبش از شدت درد هر لحظه ممکن بود از کار بایستد ،و برای رهایی از این درد دوست داشت بلند جیغ بزند و از درد دوری شهاب بگوید . با صدای بلندی همراه گریه که دل هر بی رحمی را به رحم می آورد گفت : ــ دارم میمرم ،چرا درک نمیکنید از دوری شهاب دارم میمیرم ،بهم بگید چه به سر شهابم اومده شهین خانم نتوانست حرفی بزند فقط آرام گفت : ــ برو تو اتاق شهاب، اونجاست ببینش... و گریه اجازه نداد ،حرف هایش را به پایان برساند ،مهیا با خوشحالی از جا بلند شد ،... باورش نمی شد شهاب در اتاقش باشد سریع به طرف پله ها دوید و به سمت اتاق شهاب رفت... اما قبل از اینکه در را باز کند به این فکر کرد،اگه شهاب برگشته چرا شهین خانم انقدر بیقرار بود ؟ اگر آمده بود شهاب حتما با شنیدن صدایش پایین می امد ؟ مهیا قدمی برگشت و زیر لب گفت: ــ هیچ چیز طبیعی نیست مهیا چشمانش را بست و در را باز کرد اما با دیدن تابوتی که در وسط اتاق بود و شهاب با صورت بی رنگ در آن آرام خوابیده بود از حال رفت... 👈 .... رمان ✍ نویسنده 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نماهنگ عظم البلا ... همخوانی شهدا ... 🕙سـاعـت عـاشقـے ⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜ سلام و درود بر شهدا و امام شهیدان افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهداےِبجنورد دلتنگ شهادت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💚 تورا آزرده‌ام اما همیشہ دوستٺ دارم نیاید لحظہ‌اے ڪه از خیالٺ دسٺ بردارم بہ تاوان گناه من همیشہ اشڪ مےبارد بہ چشمٺ معذرٺ خواهے بسیارے بدهڪارم ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
🌹بسم رب الشهداء و الصدیقین🌹 🕊🌷 شهدا 🌷🕊 اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَاءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُؤمِنینَ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِساءِ العالَمینَ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم، وَ فُزتُم فَوزًا عَظیمًا، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَ مَعَکُم. https://eitaa.com/piyroo
سرباز امام زمان عج از بچگی توسط خانوده تربیت میشه‌‌ تا تو بزرگی بتونه انجام وظیفه کنه مثل شهدامون ......🕊 که شدن شهید ِمدافع وطن ،حرم ،ناموس و غیرت ..... 🌷 ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚠️ میگفت: همه‌فک‌میکنن سربه‌زیریم‌فقط‌از‌سر‌حیاست.. فقط‌برای‌اینه‌که چشمم‌به‌نامحرم‌نخوره ولی‌هیچکس‌اینو‌نمیدونه... هربار‌که‌میخوام‌سرمو‌بالابگیرم یاد‌این‌شعرمیوفتم💔 "شهر‌بی‌یار‌مگر‌ارزش‌دیدن‌دارد؟!✋🏼 یاصاحب الزمان https://eitaa.com/piyroo
🔻باید هر کسی همسری انتخاب کند که با او جور باشد، چون حرف یک عمر زندگی است و آخرت نیز با آن رقم می خورد. به قول قدیمی ها «کبوتر با کبوتر، باز با باز» همیشه از خدا می خواستم و می خواهم همسری به من عطا کند که من را به خودش نزدیک تر کند نه اینکه با ازدواجم من از یاد خدا و درگاهش دور شوم و خدا را هزار مرتبه شکر می جویم که چنین گل سرخی را به من داد، چون صورت پر نورت را که نشان مهر خداست دوست دارم و امیدوارم مرا هر روز و هر ساعت به خدا بیشتر نزدیک کنی. 💌بخشی از نامه شهید سید رضا میرحسینی به همسر خود ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
زمان‌هایی که با شهید حسناوی بودم، گاهی اوقات می‌دیدم کسی دست نیاز به سمتش دراز می‌کنه، دست خالی برنمی‌گشت، یکبار در بازار کربلا داشتیم غذا می‌خوردیم که شخصی آمد و گفت من گرسنه هستم، جواد هم همه‌ی آنچه برای خودمان سفارش داده بود، بدون کم و کاستی برای آن شخص نیز سفارش داد، بهش گفتم آخه تو از کجا می‌دونی که فیلم بازی نمی‌کنه؟!‌ جواد گفت: من به فیلمش کاری ندارم، مگه وقتی ما از خدا چیزی می‌خواهیم، او نگاه می‌کنه که ما لیاقتش را داریم یا نه؟ خدا کریمه و به کرَمش می‌بخشه، نَه لیاقت ما، من در آن لحظه، تمام محاسباتم از دنیا به هم ریخت. 🌷 📎 به روایت دوست شهید ‍‌ https://eitaa.com/piyroo
🌱 من حــجابم را دوست دارم چرا ڪه سنگینے نجابتش، خم ڪرده است ڪمر دشمنان را؟ و حصار امن و ایمنش، نقش برآب ڪرده است نقشه‌هاے بدخواهان و هرزه‌دلان را:) https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چه جمله‌ی زیبایی✨ سرمزار شهدای گمنام "کاری که انجام می‌دهید حتی نایستید که کسی بگوید خسته نباشید" مثل خود شهدای گمنام که رفتند و حتی نگذاشتند اسمشان بماند روی قبرشان... هدیه به روح مطهرشان صلوات🌸🌿 ‍‌ https://eitaa.com/piyroo