1_6975889.mp3
زمان:
حجم:
3.43M
🕯 #مناجات پایانی شب 🌙⬆️
⛅️ هرچه داریم از آفتابی است که همیشه غافلیم ازمهربانی هایش و حسابی آزارش میدهد خطاهای بیشمارمان،وقتی که میخواند پرونده هایمان را یکی یکی بادل شکسته https://eitaa.com/piyroo
بسم الله الرحمن الرحيم
🌹به نام حضرت دوست که هر چه داریم از اوست
#شـھـیـدشدنـ💔 #اتفـاقے نیـسـتـ😞
اینطور نیست ڪہ بگویـے:گلولہ اے خورد و مُرد..
#شهــــید...❤🕊
رضایت نامہ دارد...
و رضایت نامہ اش را اول حسین(ع)
و علمدارش امضا میڪنند...
بعد مُھر
حضرت زهـــــرا(س)میخورد...
#شهـــید...❤️🕊
قبل از همہ چیز دنیایش را بہ قربانگاه برده...
او
زیر نگاه مستقیم خدا زندگے ڪرده...
#شھادتـ❣ اتفاقے نیست...
سعادتے ست ڪہ نصیب هرڪسے نمیشود..💗
❤️باید شهیدانہ زندگے ڪنے❤️
تا #شهیدانہ بمیرے...💞🌸
#اللهمارزقـنـاشــهــادة💔
❤️حضرت آقا میفرماید❤️
" بالاخره فضای مجازی یک صحرایی ست که از هر طرف میشه رفت"!!
و سوال جدی خودمون از خودمون تو این فضا باید این باشه:
👈 " ساربون این قافله سالار تو این صحرا کیه "؟
اگه تو دشت بلا با #ارباب بودی ،
✋ عاشورایی میشی
✋ کربلایی میشی
گفتیمم بالاخره تو اون دشت بلا هر کی یه طور اومد...
🍃 ظهیر یه جور اومد
🍃 حر یه جور اومد
👈و قشنگش نامه من الغریب الی الحبیب بود...
[ #حاج_حسین_یکتا ]
°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•°•
-باد می دود
بهار می دود...
رود بی قرار می دود
ابر می دود درخت می دود
کوه استوار می دود
هر چه #ساده هر چه #سخت می دود...
-کرم خاکی از میان خاک بی صدا می دود..
پیچکی شکسته با عصا می دود
سنگریزه ای بدون دست و پا می دود
-می دود ولی #چرا؟
می دود ولی به مقصد #کجا؟
غنچه های نوجوان درخت های پیر
آسمان سرفراز و خاک سربه زیر
روزهای زود و سالهای دیر
هر چه بود و هر چه می شود
هر چه رفت و هر چه می رود
می دود به سمت پس کجاست؟ کو؟
می دود به #پای_جستجو
می دود به #های و می دود به #هو
می دود فقط به سوی #او...
❖ مهدے جان ❖
اگر از چشم ما
اشکی نمی ریزد
اگر از سینه مان آهی
به سوی آسمان ها بر نمی خیزد
دلیلش
قلب بیمار است
و گر نه
از غم هجر تو باید
صد هزاران مرتبه می مرد هر شیعه
#کدوم_گناهم_منو_از_تو
#تو_رو_از_من_گرفته 😔😔
ﺑﺎﻧﻮي ﻣﺤﺠﺒﻪ اي در ﯾﮑﯽ از ﺳﻮﭘﺮﻣﺎرﮐﺖﻫﺎي زﻧﺠﯿﺮﻩاي در ﻓﺮاﻧﺴﻪ ﺧﺮﯾﺪ ﻣﯽﮐﺮد.
ﺧﺮﯾﺪش ﮐﻪ ﺗﻤﻮم ﺷﺪ ﺑﺮاي ﭘﺮداﺧﺖ رﻓﺖ ﭘﺸﺖ ﺻﻨﺪوق..
ﺻﻨﺪقدار ﯾﮏ ﺧﺎﻧﻢ ﺑﯽﺣﺠﺎب و اﺻﺎﻟﺘﺎً ايراني ﺑﻮد.!
صندوقدار ﻧﮕﺎﻫﯽ از روي ﺗﻤﺴﺨﺮ ﺑﻬﺶ اﻧﺪاﺧﺖ و ﻫﻤﯿﻨﻄﻮر ﮐﻪ داﺷﺖ ﺑﺎرﮐﺪ اﺟﻨﺎس را ﻣﯽﮔﺮﻓﺖ اﺟﻨﺎس او را ﺑﺎ ﺣﺎﻟﺘﯽ ﻣﺘﮑﺒﺮاﻧﻪ ﺑﻪ ﮔﻮﺷﻪ ﻣﯿﺰ ﻣﯽاﻧﺪاﺧﺖ.!
اﻣﺎ ﺧﺎﻧﻢ ﺑﺎﺣﺠﺎب ﻣﺎ ﮐﻪ روﺑﻨﺪﻩ ﺑﺮ ﭼﻬﺮﻩ داﺷﺖ ﺧﻮﻧﺴﺮد ﺑﻮد و ﭼﯿﺰي ﻧﻤﯽﮔﻔﺖ و اﯾﻦ ﺑﺎﻋﺚ ﻣﯽﺷﺪ ﺻﻨﺪوﻗﺪار ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻋﺼﺒﺎﻧﯽ ﺑﺸﻪ!
ﺑﺎﻻﺧﺮﻩ ﺻﻨﺪوقدار ﻃﺎﻗﺖ ﻧﯿﺎورد و ﮔﻔﺖ: ﻣﺎ اﯾﻨﺠﺎ ﺗﻮي ﻓﺮاﻧﺴﻪ ﺧﻮدﻣﻮن ﻫﺰار ﺗﺎ ﻣﺸﮑﻞ و ﺑﺤﺮان دارﯾﻢ، اﯾﻦ ﻧﻘﺎﺑﯽ ﮐﻪ ﺗﻮ روي ﺻﻮرﺗﺖ داري ﯾﮑﯽ از ﻫﻤﯿﻦ ﻣﺸﮑﻼﺗﻪ ﮐﻪ ﻋﺎﻣﻠﺶ ﺗﻮ و اﻣﺜﺎل ﺗﻮ ﻫﺴﺘﯿﺪ!
ﻣﺎ اﯾﻨﺠﺎ اوﻣﺪﯾﻢ ﺑﺮاي زﻧﺪﮔﯽ و ﮐﺎر، ﻧﻪ ﺑﺮاي ﺑﻪ ﻧﻤﺎﯾﺶ ﮔﺬاﺷﺘﻦ دﯾﻦ و ﺗﺎرﯾﺦ!
اﮔﻪ ﻣﯽﺧﻮاي دﯾﻨﺖ رو ﻧﻤﺎﯾﺶ ﺑﺪي ﯾﺎ روﺑﻨﺪﻩ ﺑﻪ ﺻﻮرت ﺑﺰﻧﯽ ﺑﺮو ﺑﻪ ﮐﺸﻮر ﺧﻮدت..؟!!
ﺧﺎﻧﻢ ﻣﺤﺠﺒﻪ اﺟﻨﺎﺳﯽ رو ﮐﻪ ﺧﺮﯾﺪﻩ ﺑﻮد ﺗﻮي ﻧﺎﯾﻠﻮن ﮔﺬاﺷﺖ، ﻧﮕﺎﻫﯽ ﺑﻪ ﺻﻨﺪقدار ﮐﺮد، روﺑﻨﺪﻩ را از ﭼﻬﺮﻩ ﺑﺮداﺷﺖ و در ﭘﺎﺳﺦ ﺧﺎﻧﻢ ﺻﻨﺪوقدار ﮐﻪ از دﯾﺪن ﭼﻬﺮﻩ اروﭘﺎﯾﯽ و ﭼﺸﻤﺎن رﻧﮕﯿﻦ او ﺟﺎ ﺧﻮردﻩ ﺑﻮد ﮔﻔﺖ:
ﻣﻦ ﻓﺮاﻧﺴﻮي ﻫﺴﺘﻢ…
اﯾﻦ دﯾﻦ ﻣﻦ اﺳﺖ.
اﯾﻨﺠﺎ هم وﻃﻨﻢ هست…
ﺷﻤﺎ دﯾﻨﺘﻮن را ﻓﺮوﺧﺘﯿﺪ و ﻣﺎ ﺧﺮﯾﺪيم...!