eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34هزار عکس
15.8هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
چند بیت شعر در وصیت نامه شهید که خود ایشان نوشته اند: ☘☘☘☘☘☘☘ شهیدان لاله سرخ بهارند شهیدان زینت هر لاله زارند شهیدان شمع راه رهروانند شهیدان در دو عالم جاودانند https://eitaa.com/piyroo
تصویری خاص از شهید حججی عید دو سال گذشته گلزار شهدای گمنام در اصفهان بسی گفتیم و گفتند از شهیدان شهیدان را شهیدان می شناسند اللهم ارزقنا توفیق الشهادة شادی روح امام و شهدا صلوات #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97 https://eitaa.com/piyroo
14 اول کلا نمیفهمیدم چه مرگمه 😖😫😩 یه روز با خدا بودم ...پنج روز با شیطان. 🌹....🔥 سال ۹۳ بالای هزار بار پام لغزید... خیلی زیاد ... خیلی... کسی نبود منو بفهمه ... هیچ راهی نداشتم... انگاری طلسم شده بودم.... 🔥 تموم سایت هارو چک میکردم... همه رو انجام میدادم ولی نمیشد.. بارها تصمیم گرفتم سایتمو حذف کنم اما پشیمون میشدم ... خیلی ها میگفتن : آخه رضا ...تو خودت هنوز آدم نشدی بعد میای از خدا میگی ... 😒😒😒 حتی چند تا آدم مذهبی میگفتن رضا بهتره سایتتو پاک کنی ... چون تو تخصص نداری. باعث گمراهی جوونا میشی... ♨️💢 تو تموم سایت های مذهبی دنبال یه راهی برای بودم اما هیچی تو این سایتها پیدا نمیشد... آرزو به دلم مونده بود یه نفر... فقط یه نفر با من خوب صحبت کنه و درکم کنه...اما نبود... ❌⭕️ اکثرا ادبیاتشون قلمبه سلمبه بود و منو درک نمیکردن... 😞😔 همش حس میکردم این نگاه بالا به پایین اگه نبود الان خیلی میتونستم از این آدما کمک بگیرم اما از بس مذهبی شدید بودن که کلا میترسیدم بگم دارم چکار میکنم... حس میکردم تکم و کسی مثل من غرق گناه و بد بختی و مشکلات نیست... 😭 همش آرزو میکردم یه سایت یا یه جایی رو پیدا کنم که امید بدن...انگیزه بدن... با هام خوب حرف بزنن... قضاوت نکنن... کمک کنن... نگاه بالا به پایین نباشه ... بتونم دردمو بگم... اما نبود... هیشکی نبود منو درک کنه. ☑️تو یه سایتی مشکلمو گفتم مدیرش سریع باهام دعوا گرفت که داری نظرات سایتمونو خراب میکنی... نظر نده! 😠😡 و من ....هنوز درونم پر از آلودگی بود... ☑️☑️☑️ دستنویس های https://eitaa.com/piyroo
15 اول نمیدونستم باید چکار کنم ... 😞 تنها کاری که بلد بودم این بود که نماز بخونم اما بعد نماز میشستم پای فیلم های... 🔥🔥🔥 تا اینکه یه دوره برداشتم و به خودم قول دادم دیگه نلغزم اونجا بود که به خودم گفتم میخوام یه الگو بشم... میخوام به همه ثابت کنم میشه! میخوام سایتم بزرگترین سایت مذهبی ایران بشه و انقدر تو سایتم اطلاعات مفید میدم که دیگه کسی مثل رضای گذشته نخواد برای آدم شدن دنبال هزار تا سایت بره... 😓 حرفای هیچکس روم نفوذ نداشت چون همینایی که از خدا میگفتن اصلا از حرفاشون آرامش نمیگرفتم... به خودم قول دادم به تموم دونسته هام عمل کنم و انقدر کتاب بخونم و سخنرانی گوش بدم و انقدر خودمو بسازم که چند سال بعد هیشکی باورش نشه رضا این بود وضعیتش. 👌اولین موفقیتم آبان سال ۱۳۹۳ بود... تونستم چهل روز پاک بشم... ❤️همه چی بعد از آبان سال ۱۳۹۳ تغییر کرد... ☺️یهو حس کردم دستام خودش برای خودش میره... و مینویسه ✅همش یه صدایی در گوشم باهام حرف میزد و بهم میگفت چکار کنم. این صدا تا همین الانم باهامه 😊 و همیشه هم صداش برام قویتر شده... اخه خیلی به صداش گوش میکردم و میدم. درسته پاهام میلغزید اما هر بار روزای پاکیم بیشتر میشد.. تفاوتی که من با تموم اعضای سایتم داشتم این بود که من با اینکه وضعم از همه بدتر بود اما چون درس میگرفتم ،بلند میشدم ویهویی از اکثرشون جلو میزدم و روزای پاکیم بیشتر میشد... سعی میکردم از نقطه ی قلبیم زمین نخورم ☑️☑️ دستنویس های https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بر اهل حرم، اگر جسارت بشود این قافله، گر دوباره غارت بشود یک تن ز یزیدیان، نماند در شام بر لشکر حق، اگر اشارت بشود خداحافظ؛ ما خوشحال رفتیم ** یاد و خاطره ی تمامی شهدای مظلوم گرامی باد.** https://eitaa.com/piyroo
#رهبرانہ🌹 درفضاےمجازے؛ اگر آدم درست وارد بشود، خوب است‌👌 اما اگر برود غرق بشود نه‌ خوب نیست جای خطرناکے است؛ خیلی باید آدم مراقب باشد☝️ #فضای_مجازی #بیانات_رهبری😌 #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97 https://eitaa.com/piyroo
💔💔💔 حاجےجان به گوشے📞 به بچه ها بگو:🗣 مارفتیم…🙌😔 ولی خط به خطے ک توے فضاے مجازے مےنویسن رو،همه شهـــدا مےبینن👌 یادشون ک نرفته شهدا أحیاءعندربهم هستن💔🕊 https://eitaa.com/piyroo 🎋🎋🎋🎋🎋
🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹 🌸💜 💜🌸 قسمت سمیرا در حالیکه با گل توی دستش ور میرفت گفت: _میای باهاش فال بگیریم😅 نگاهم درحالیکه به گل بود گفتم: _فال؟!!!😕 +آره دیگه، همین که گلبرگاشو بکنیم _وای از دست تو دختر، اون از کارات تو گلزار شهدا، اینم از فال گرفتنت🙁 خندید و گفت: _مگه چیه، چیکار کردم خب😄 خندیدم😁 و فقط سری از تاسف تکون دادم، یعنی این دختر آدم نمیشد .. قرار بود امروز بریم 🎥سینما که من پیشنهاد دادم بریم 🇮🇷گلزار،🇮🇷  گرچه سمیرا اول مخالفت کرد ولی تونستم راضی اش کنم،  البته آخرش پشیمون شدم از دست کارای سمیرا ..😆 انقدر تو گلزار اومد و رفت، یه بار گل بخره برا خودش، یه بارم گیر داده بود با شهدا یه بستنی بزنیم، یه بار هم شروع کرد به سلفی گرفتن که ترجیح دادم دیگه برگردیم خونه قبل اینکه اوضاع بدتر بشه ..😆😅 نفسمو دادم بیرون که گفت: _خب شروع میکنم، کمی فکر کرد و گفت: _ آهان!  گلبرگ اول رو کند و گفت: _یه خاستگار خوب میاد برام😄 گلبرگ بعدی: _یه خاستگار بد میاد😄 و همینجور ادامه میداد، دیگه واقعا از خنده نمیدونستم چیکار کنم😂 ... 💚💛💚 💌نویسنده: بانوگل نرگــــس نام_نویسنده 🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹🌻🌹 🌸💞🌸💞🌸💞🌸💞🌸 🌸💜 💜 قسمت من- سمیرا خیلی دیوونه ای به صورت خیلی جدی گفت: _حواسم رو پرت نکن جای حساسشه😐😄 من فقط به کاراش می خندیدم😂 دیگه گلبرگ ها داشت تموم می شد، آخریش رو کند و گفت: _یه خواستگار خوب میاد😄 بعدم با خوشحالی گفت: _ آخ جووون😍 خندیدم و گفتم: 😁 _آخرش من دیوونه میشم از دستت دختر کمی هر دومون خندیدیم😄😁 که پرسیدم: _حالا خاستگار خوب از نظرت یعنی چی؟؟ - یعنی اینکه خوب باشه دیگه، خوش اخلاق، پولدار، خوش قیافه، با شخصیت، تحصیل کرده…😎😜 - خب حالا اگه همه شرایط رو داشته باشه بجز اینکه خیلی ام پولدار نباشه چی؟!😇 یه کم قیافشو کج و کوله کرد و گفت: _خب حالا باید ببینم اخلاق و شخصیتش خوب هست یا نه!!😌 - خب اگه یه کمی هم رو حجابت حساس باشه چی؟!!😊 نگاهم کرد و گفت:👀🙁 _وای یعنی یه دیوونه باشه مثل تو - خواهش میکنم عزیزم، پذیرای توهینات سبزتان هستیم😁✋ - خب راست میگم دیگه، آدم این همه عبادت میکنه که چی، پس خودمون چی، عشق و حالمون چی میشه☹️ - خب سمیرا جان، ما عبادت میکنیم که شاید تو مسیر بندگی قرار بگیریم، اصل عبد شدنه نه عابد شدن!! 😊☝️ - اینا که گفتی یعنی چی؟!!!😟 سرمو تکون دادم و گفتم: _هیچی ولش کن😊 کمی تو سکوت قدم زدیم تا کوچه مون راهی نمونده بود، تو این سالها که با سمیرا دوست بودم تمام تلاشمو تو موقعیت های مختلف بکار میبستم که بتونم کمکش کنم تا ‌ کنه، ولی نمی خواستم مستقیم وارد بحث بشم،  اما هر بار هم تقریبا با شکست روبرو میشدم،🙁 باید یه چیزی دل سمیرا رو میلرزوند ..💓🙈 ... 💚💛💚 💌نویسنده: بانوگل نرگــــس نام_نویسنده https://eitaa.com/piyroo 🌸💞🌸💞🌸💞🌸💞🌸
میگفت خسته نشدۍ از این همه رفاقت با شهدا..؟! گفتم چرا #خستہ بشم..؟ تازه دارم راه درست رو میرم... گفت سخت نیست دارۍ مثہ شهدا رفتار میکنے..! گفتم خیلۍ سخته مثه نگه داشتن آتیش تو دسته ولی تازه دارم معنی #عشـق♥️ رو میفهمم... گفت باشہ اصلا هرچۍ تو بگے ولی آخر این #رفاقـت چیه...؟! گفتم : لیاقت نوکری #حضرت‌زینـب (س) مهر تایید #عمہ‌سادات🌸 برگشت گفت میشہ منم با شهدا دوست بشم...؟! منم این رفاقتـو میخوام... حالا باید چیکار کنم مثہ شهدا بشم اخرهم شهید شم...؟! گفتم یہ شرط داره ، گفت چہ شرطۍ؟ گفتم: #شهادت بہ‌شرط رعایت... گفت باشہ هرچند سختہ‌ولے میخوام #شهیدانه زندگے کنم تا مثہ شهدا بمیرم...🌙 #شهیدحمیدسیاهکالی #اللهم‌الرزقناشـهادت✨ #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97 https://eitaa.com/piyroo
💐💐 به جای اینکه" عابد" باشی "عبد" باش شیطان 6000سال عبادت کرد عابد شد اما "عبد" نشد تا عبد نشوی ،عبادتت سودی به حالت ندارد عبد بودن یعنی: ببین خدایت چه می خواهد نه دلت https://eitaa.com/piyroo
🌷🍃 عشـــــــــق یعنی: جوان باشــے خوش سیما باشـے و شهوتت در اوج خودش باشد ولــــــــــی... فقط بخاطر رضایت خـــــدا و امام زمانت 👈گناه نکنی👉 #گناه‌ممنوع⛔️ #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_شهید_97 https://eitaa.com/piyroo
سلام و عرض ارادت خدمت همسنگران گرامی خــــدا قــــوت 🌹روایــ..ـتــگری شـــــهدایی قـــســمت 205 👇👇👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حجت الاسلام سید ابراهیم : شهید ابوالحسن کریمی نماد بارز و تبعیت از ولی زمان بود. ولایت پذیری وقتی مشخص می شود که تمام مناصب را از ما بگیرند، آن موقع است که انسان ولایت پذیر مشخص می شود. گو اینکه شهید کریمی نیز با آن همه مریدی که در این شهر داشت، وقتی مسئولیت از وی گرفته می شود، سکوت نموده و به قم هجرت می کند. ، مسجدجامع،۱۳۹۳/۱/۱۳ https://eitaa.com/piyroo
شهید ابو الحسن کریمی از بنیانگذاران مبارزه با رژیم شاهنشاهی بودن https://eitaa.com/piyroo
🌱🌸 خاطره جالب و جذاب ملاقات پیرزن روستایی با شهید کریمی در فرمانداری لاهیجان 🌸🌱 🖊صبح یکی از روزها ، قبل از بازشدن در فرمانداری، ،حسب المعمول، مشغول زدن محوطه ورودی فرمانداری بود که وارد می شود، و چون فرماندار را خطاب به شخص فرماندار می گوید: ❇️ جوان! آقای فرماندار اتاقش کجاست؟ ❇️ ، بروید آن اتاق، یه مقدار بفرمائید ، تا چند لحظه دیگر فرماندار می آیند. 🔲 وقتی کارش تمام شد، به محل کارش برگشت ، هنگامی پیرزن را دید، و آقای کریمی به ایشان گفت: ❇️مادر! کارتون چیه؟ بفرما، ؛ ⏪ با و خطاب به آقای کریمی گفت: ❇️ تو چه هستی که همین چند لحظه قبل به دست گرفته بودی داشتی می کردی⁉️ ❇️ تو اگر ، پس و کجا هستند⁉️ 📌 در یک کلام؛ در این ایام با خود، توانست به ویژه منطقه در و دور و نزدیک را به خود جلب نماید. ✅ ✅ به گونه ای که در هر که در آن روزها پرخطر از ناحیه برای و آرامش منطقه پیش می آمد، همین با یک و در صحنه می شدند، وگره های کور باتدبیر فرماندار و حضور به موقع مردم به سهولت گشوده می شد. ✅ ☑️ 💡 معرفی شهید مظلوم حاج شیخ ابوالحسن ڪریمی https://eitaa.com/piyroo