eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.3هزار دنبال‌کننده
34.8هزار عکس
16.2هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
سعیمان این باشد که خاطره شهـدا را در ذهنمان زنده نگه داریم .. وشهدا را به عنوان یک الگو در نظر داشته باشیم .. که شهـدا راهشان راه انبیاست و پاسداران واقعی هستند که در این راه شهید شدند...    🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 💢قسمت صد و پنجاه و یکم: غرور بیجا با اتکا به دشمن اسماعیل ارشد آسایشگاه هفت بود و بسیار متکبر و مغرور و با اتکا به بعثیا دست بزن داشت و بچه ها رو اذیت می کرد. یه روز که من آسایشگاه را بُرده بودم برای استفاده از توالت ها، اسماعیل به من گفت افرادِ آسایشگاهتو بزن کنار تا افراد من اول بِرن دستشویی. گفتم ما زودتر اومدیم و تعدادی رفتن. هر وقت همه افراد استفاده کردن اون وقت نوبه آسایشگاه شماست. با همون غرورِ خاصِ خودش رو به من کرد و گفت مراقب خودت باش و بدون که اسیری. منم بهش گفتم تو هم گر چه پشتت به عراقیا پُره و شدی مسئول بند ولی تو هم بِدون مثل من یه اسیر هستی. از اون روز تنش بین من و اسماعیل شروع شد و دشمن از یکی که ناصر بود، شد دو نفر و هر آن در معرض خطر جدی قرار داشتم. فقط کافی بود یکی از اونا منو به بعثیا معرفی کنه ، ولی به لطف خدا هیچگاه این قضیه اتفاق نیفتاد. ناصر هم بدش نمیومد که از طریق اسماعیل منو بفرسته زیر کتک و شکنجه. به هر حال گرفتن امتیازها از ناصر براش قابل قبول نبود و گر چه مقداری موقعیتش تضعیف شده بود ولی هنوز پشتش به بعثیا پر بود، مدتی رو تحمل کرد و آخرش بدون اینکه درگیری خاصی ایجاد کنه یه روز اومد پیشم و گفت وُلِک رحمان دستت درد نکنه دیگه به اندازه کافی توی این مدت استراحت کردم. دیگه میخام خودم دوباره مسئولیت آسایشگاه رو به عهده بگیرم. منم که چاره ای نداشتم مسئولیت رو بهش واگذار کردم. همنشینی سلطان و شیرسواری🔸 یه ضرب المثل عربی هست که میگه «صدیق الملک کراکب الاسد» دوستی با پادشاه مثل سواری بر پشت شیر است. مگه میشه سوار بر پشت شیر شد و عاقبت در چنگالهای تیز اون گرفتار نشد. همین ناصر با همه خوش خدمتیش به بعثیا و خیانتش در حق هموطناش، یه وقتایی مغضوب اونا می شد و حسابی کتک می خورد. یه بار یکی از بعثیا (ظاهرا عدنان) بهش گیر داده بود و بعد از یه کتک مفصل با چوب زده بود تو دستش و دستشو شکسته بود و تا مدتها به گردنش آویزون بود. همین ماجرا برای یکی دیگه از جاسوسا بنام «م.ب» اتفاق افتاد و بشدت شکنجه و مجازات شد. مدت زیادی هم بیمار شد و بچه ها از باب ترحم بهش کمک می کردن. خوشبختانه رفتار وحشیانه دشمن با او و جوانمردی بچه ها و نادیده گرفتن خیانتهاش باعث شد این فرد بعد از مدتی موفق به توبه بشه و دست از جاسوسی برداره. بچه ها هم با آغوش باز اونو پذیرفتن و تا آخر اسارت با بقیه همراه بود. ولی ناصر تا روز آخر ادامه داد و آخرش هم به منافقین پناهنده شد. ادامه دارد ⏪ خاطرات طلبه آزاده رحمان سلطانی 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🍂 🔻 💢قسمت صد و پنجاه و دوم: حاشیه های امن موقت بود بعثیا حتی به دوستان خودشون هم رحم نمی کردن و از ایرانی جماعت با هر نام و نشانی بشدت متنفر بودن. اصلا براشون مهم نبود چه کسی با اونا همکاری می کنه ، چون خوب می دونستن همکاری کردن بعضی از افراد از روی ترس یا طمع هست و دلبستگی خاصی به اونا ندارن. شاید همین ناصر روزای اول واقعا بخاطر ترس شدید و ضعف ایمان حاضر شد با دشمن همکاری کنه. در اسارت ماجراهای عبرت آموز زیادی در خصوص کسانی که به هر نیت (ترس، ضعف ایمان، طمع یا کینه) به خیانت آلوده شدن پیش اومد. بعضی از اونا که می خواستن با جاسوسی برای دشمن حاشیه ی امن برای خودشون ایجاد کنن و کتک نخورن و شکنجه نشن، در مواردی چنان مغضوب بعثیا می شدن و کتک خوردن که کمتر اسیری اونجور شکنجه شده بود. بعضی به بیماریهای لاعلاج مبتلا شدن و برخی هم در اواخر اسارت بدست شیر بچه های بسیجی مجازات شدن و تعداد قابل توجهی هم موفق به توبه شدن. از کسانی که موفق به توبه شد و حتی در رحلت امام مرثیه سرایی کرده اسماعیل بود و اسمش در لیست تبعیدی ها به بعقوبه قرار گرفت و تبعید شد. کسی که روزی با نهایت قساوت کابل بدست می گرفت و بچه ها رو می زد و هر چه بعثیا ازش میخاستن انجام می داد ، با رفتار کریمانه بچه ها متوجه اشتباهاتش شد و توبه کرد و بچه ها هم به گرمی او رو پذیرفتن. یادم هست بعد از آزادی و در روز چهارم وقتی از تهران بسمت کرمانشاه داخل هواپیما بودیم ایشان آمد پیش من و گفت فلانی دستم به دامنت نکنه بچه ها هنوز ازم کینه داشته باشن و شکایت کنن و مشکل برام پیش بیاد. من گفتم اسماعیل خیالت راحت. این بچه ها اونقد بزرگوارن که همون زمان اسارت فراموش کردن و بخشیدنت و حتی دوستت دارن. ادامه دارد ⏪ خاطرات طلبه آزاده رحمان سلطانی 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
9.65M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🏢 اتاق فکر آمریکا مشغول بحث حجاب و عفاف در ایران🔴 برای براندازی حکومت باید زنان را نشانه بگیریم! https://eitaa.com/piyroo
Narimani-Golchin Shab 07 Ta 11 Ramzan1395-001.mp3
13.27M
💠یه پلاک با یه ساک 🎤سید رضا نریمانی #پیشنهاد_دانلود #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
e8e83e2dac681ff93461f2e881c9d143e94276a6.mp3
22.89M
تقدیم به شهید مدافع وطن #امید_اکبری 🎶اهای رفیق تو نوکری رو یادمون دادی 🎤سید رضا نریمانی #شهید_امید_اکبری #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
شهادت لیاقت می خواهد......🍃💔 سید جواد از کوچکی دوست داست مثل داداشش خیرالله شهید بشه ❤️ حتی موی سرشو مثل اون شونه میزد.‌‌..☺️👌 سمت راست شهید مدافع حرم سمت چپ 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⚠️تلنگرانه 💕 منتظر تكرار لحظه ها نباش زندگی سریال نیست ثانیه های با هم بودنمان هرگز تكرار نميشود پس تا ميتوانی مهربان و خوشرو باش https://eitaa.com/piyroo