eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
ای کاش ، بیدار شویم همچون  که در خواب هم دنیا را بیدار کردند... سلام صبحتون شهدایی 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
دورکعت عشق در گرما گرم اتش شدید دشمن در عملیات بدرکه از نظر حجم اتش زبان زد است ناگهان صدای اذان به گوش رسید. و پس از ان علمدار گردان حمزه شهید مسعود اکبری در زیر همان اتش ایستاد و اقامت بست و نماز اول وقتش را با ارامش خواند ان روز گلوله ها و ترکش بر بدنش بوسه نزد. در وصیعت نامه اش امده است ((شهادت نعمتی است که نصیب هرکس نمی شود)) سر انجام در والفجر 8نصیب او شد تا اسمان سبز عشق پر گشود ✨به نقل از عباس اسلامی پور✨ https://eitaa.com/piyroo
💠بند پوتین 🔸به شوخ طبعی شهره بود …!! یک روز دیدم پوتین هاشو به گردن آویزان کرد و داد می زد : « کی می خواد واکس بزنه !» 🔹همه تعجب کردن ! آخه ممد آقا و این حرفا، به گروه خونش نمی خوره!کی متحول شده که ما خبر نداریم .😜 🔸خیلی از رزمنده ها پنهانی این کارو می کردن اما ممد دیگه علنیش کرده بود. بالاخره طاقت نیاوردم و از پشت سرش حرکت کردم ببینم چی می شه . 🔹یکی از رزمنده ها که اولین بار اعزامش بود وشاید ایثار رزمنده ها رو شنیده بود اومد جلو گفت : « من» 🔸ممد هم بلافاصله پوتینشو از گردنش بیرون آورد و گفت : « پس بی زحمت اینو هم واکسش بزن!»😂 🔹بی چاره رزمنده خشکش زده بود نمی دونست چی بگه!😁 😁 https://eitaa.com/piyroo
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
شهید کورش نجاتی نام پدر: دادالله تاریخ تولد:۱۳۴۸/۰۴/۰۱ محل تولد: روستای چرگ تاریخ شهادت: ۱۳۶۴/۰۹/۰۳ محل شهادت: خرمشهر (اروند رود) محل دفن: گلزار شهدای روستای چرگ فرازی از زندگی نامه شهید: سالها درد فراق به سینه داشت؛ او كه از می اًلست نوشیده بود. آنگاه كه از پی وصال در آمد، تا بی كران های آسمان رفت... "كوروش" در خانواده ای متدین و پر از صفا چشم به جهان گشود و زندگی را آغاز كرد. چند سالی در آغوش گرم پدر و مادر روزگار گذراند تا اینكه چهره زیبا و خندانش رو به زردی گرایید چرا كه، برف سنگین جدایی بر بام خانه اش نشست و پدر چشم از جهان فرو بست و خانه را از محبت تهی ساخت. گرچه پدر را از دست داد اما دل به خدا بست و با امید به او به استقبال آینده رفت و خود تكیه گاهی شد برای دستان خسته مادر.رفتار، خصوصیات و فعالیت شهید:دوران ابتدایی را در زادگاهش پشت سر گذاشت و بعد وارد مدرسه راهنمایی گلبرنجی شد. شهید" كورش" به علت مرگ پدرش مجبور بود هم درس بخواند و هم كار كند. در آمدش را به مادرش می داد تا آنرا برای برادران و خواهرانش خرج كند. در بین اعضای خانواده اشان از همه زرنگ تر، مؤدب تر، صبورتر و با گذشت تر بود. او نسبت به امور دینی بسیار مقید بود.همیشه پیش سلام بود و نسبت به برادران و خواهرانش رئوف و مهربان بود و به مادرش بسیار احترام می گذاشت. او پیرو خط امام و رهبری بود. همیشه از شهادت صحبت می كرد و اشاره كرده بود كه كه روزی من هم شهید می شوم.  نحوه حضور در جبهه و شهادت:  نوجوانی او مقارن با جنگ عراق علیه ایران بود. وقتی دید تمام دنیا ناجوانمردانه  می خواهند مذهب، آیین و تاریخ كهن و اصیل ایران را نابود كنند درس و مدرسه را رها كرد و به ندای رهبر كبیر انقلاب حضرت امام خمینی (ره) لبیك گفت و برای دفاع از انقلاب و مملكت مست و شوریده سر، راهی سرزمین سبز جنوب می شود. سه ماه در جبهه حضور داشت. در این مدت یك بار مجروح شد و به بیمارستان اهواز منتقل شد، اما بعد از بهبودی دوباره به میدان آزمایش الهی جهت ادای دین رفت و سرانجام طولی نكشید كه خدا دعایش را مستجاب و آرزویش را برآورده كرد تا اینكه سرانجام درتاریخ ۱۳۶۴/۰۹/۰۳ در خرمشهر بر اثر اصابت تركش به بدن مباركش، جانِ شیرینش را فدای دوست نمود و به سوی او پرواز كرد. پیكر پاك و مطهرش با حضور گسترده مردم در زادگاهش به خاك سپرده شد. https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آرمان‌خواهي انسان مستلزم صبر بر رنج‌هاست.پس برادر خوبم، براي جان‌بازي در راه آرمان‌ها يادبگير كه در اين سيّاره‌ي رنج ، صبورترين انسان‌ها باشي. شهيد سيد مرتضي آوینی https://eitaa.com/piyroo
✨﷽ ✨ طرح ملی سلام بر امام قرائت زیارت امین اللّه به نیت زیارت امام رضا(علیه السلام) چهارشنبه ها همزمان با حرم مطهر رضوی درمساجد وبقاع متبرکه سراسرکشور https://eitaa.com/piyroo 🕊
💌 پیامکی از بهشت رفیق ... اگر دو چیز را رعایت بڪنی ، خدا شهادت را نصیبت می ڪند . « یڪی پر تلاش باش و دوم مخلص ! » این دو تا را درست انجام بدی خدا شهادت را هم نصیبت می ڪند . ♥️ 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
؛ همان لحظه ایست‌که احساس‌میکنی در کنــارت حضور دارد و تو، بــه احترامش از فاصله میگیری... https://eitaa.com/piyroo 🕊
|💛| |…خُدایا.. از تو مۍخواهَم‌ ڪه طَبع ما را آنقَدر بُلند کُنۍ ڪه‌ دَر‌ بَرابرِ هیچ‌ چیز‌ جُز ‌تو تَسلیم‌ نَشویم...🍂 دُنیا|🌍|ما را نَفریبَد خودخواهۍ ما را ڪور نَڪند سیاهۍِ گُناه و فِساد و تُهمَت ‌و ‌دُروغ ‌و غیبَت قَلب‌هاۍ ما را تیره|🖤|تار نَنمایَد...| |شهیدمصطفۍ‌چمران| https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کمی تفکر ✨اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ✨ http://eitaa.com/piyroo 🦋 خودنمایی برای نامحرم در فضای مجازی باعکس شهید
🍂 🔻 💢 قسمت دویست و نهم: بریدن قطره ها از دریا بعد از ماه ها تلاش و تبلیغات رنگارنگ و فریبندۀ منافقین برای جذب نیرو از بین اسرا، تنها تعداد کمی حاضر شده بودند، فرم پناهندگی رو پر کنند اونم مخفیانه! از بین حدود ۱۶۰۰ نفر اسیر اردوگاه یازده تکریت، حدود شصت نفر پناهنده شده بودن یعنی چیزی در حدود چهار درصد کلِ اسرا که تعدادی ازشون کسانی بودن که سابقۀ خیانت، جاسوسی و خبرکشی برای بعثیا داشتن. ولی اکثراً بچه‌های بریده و ضعیف‌النفسی بودن که دیگه تحمل ادامه اسارت رو نداشتن و فریب تبلیغات اونا رو خورده بودن. گر چه همین تعداد هم برای ما خسارت بود ولی شکستی سنگین برای بعثیا و منافقین محسوب می‌شد. اونا تصور می‌کردن با این همه وعده هایی که دادن و با توجه به شرایط سخت و سنگین اردوگاه، نصف بیشتر اسرا پناهنده می‌شن ولی این جور نشد. وقتی مشخص شد که جاسوسا پناهنده شدن و احتمالا بزودی جداشون می کنن و میرن داخل منافقین؛ اون عدۀ اقلیت خائن هم که دیگه قید برگشتن به ایران رو زده بودن و خیال‌شون راحت بود که چند صباحی دیگه میرن داخل منافقین و در حال حاضر هم تحت حمایت بعثیا قرار داشتن، دوباره شروع کرده بودن خبرکشی و درد سر درست کردن و تعدادی زیادی با خیانت اونا روانه سلول‌های انفرادی شده بودن و بعد از ماه‌ها آرامش نسبی، مجددا نا امنی در بین آسایشگاها ایجاد شده بود. از این طرف هم زمزمه‌هایی در بین بچه‌ها بود که جاسوسا نباید بدون مجازات در بِرَن و تنش و درگیری‌هایی هم کم و بیش داشت شکل می گرفت و اوضاع اردوگاه رو به تشنج می‌رفت. این بود که در اواخر اردیبشهت سال ۶۷ ، عراقیا تصمیم گرفتن افراد پناهنده رو از همه آسایشگاها جمع کنن و تو یه آسایشگاه متمرکز بکنن تا هم بتونن راحت‌تر برنامه‌های تبلیغی براشون داشته باشن و هم از اقدامات تلافی‌جویانۀ بچه ها در امان بمونن. یه آسایشگا رو خالی کردن و همه پناهنده‌ها رو بردن اون آسایشگاه و بچه‎های آسایشگاه پنج رو بین سیزده آسایشگاه دیگه تقسیم کردن. این قضیه یه خوبی برای کل اردوگاه داشت و آن اینکه تمامی آسایشگاها از افراد خائن و جاسوس و مسئله‌دار پاک‌سازی شد و دیگه با خیال راحت بچه‌ها می ‌تونستن برنامه‌ها و فعالیتاشون رو بدون مزاحمت پیگیری کنن. ادامه دارد ⏪ 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
🍂 🔻 💢 قسمت دویست و دهم: من و دل افروز از آسایشگاه ما هم پنج شش نفر رفتن و به قبیله گرگ‌ها پیوستن و بجای اونا چن دسته گل خوش‌بو وارد جمع ما شدن. از دست قضا یکی‌شون از همشهریای خودم بود که همراه حاج محمود منصوری اسیر شده بود. همون عبدالله دل افروز بود که چند ماه قبل حاج محمود وعده شو بهم داده بود و خیلی دوست داشتم ببینمش. عبدالله هم از کسانی بود که حلوای منو خورده بود و برای شادی روحم فاتحه نثار کرده بود. کلی با هم حال کردیم و از اوضاع ایران و خونواده و عملیات‌های ایران گفت که چقد بعثیا تلفات دادن و چه پیروزی‌هایی که بدست اومده بود. جیگرم حال می‌ومد وقتی می‌دیدم ایران و رزمنده هامون روی نوار پیروزی بودن و اون همه کتک و شکنجه، بی دلیل نبوده. دیگه عبدالله پیشم بود و مثل حاج محمود ملاقاتی نبود. آوردمش پیش خودم و تا چند روز، اندازۀ کلیله و دمنه حرف زدیم. راستش همش هم حرفِ حسابی نبود. گاهی هم چرت و پرت هم می‌گفتیم و می‌خندیدیم. طفلکی پوست و استخون شده بود. گفتم: عبدالله چرا این جوری شدی؟ گفت: داستان داره.گفتم: بگو! شروع کرد یه حکایت غم‌انگیزش رو برام تعریف کردن. گفت: زخمی شده بودم و بچه‌ها نتونستن پیدام کنن. همه رفته بودن و من بی‌حرکت مونده بودم. یه روز گذشت، روزِ دوم سپری شد و روز سوم اومد. گفتم: نکنه تو هم مثل من سه روز وسط آتیش دو طرف بودی! گفت خدا پدرتو به این زنده‌ای بیامرزه. گفتم: پدرخودتو. گفتم: راستی حال بابام چطوره؟ گفت: تا روزی که ایران بودم الحمدلله خوب بود. فقط غمش نبودن تو بود. پدرم ناشنوا بود و خیلی از چیزها و درد دلایی که دیگران می‌کردن رو نمی شنید و همین هم باعث می‌شد غم و غصه‌هاش رو بریزه تو خودش. گفتم: عبدالله ادامه بده. گفت: با یه قمقمه آب و یه جیره جنگی مختصر ده شبانه روز همونجا موندم و می‌ترسیدم خودم رو تسلیم کنم. عبدالله تو مناطق کردستان عراق اسیر شده بود که پر بود از پناگاه‌ها و کوهای بلند و جنگل. همینم باعث شده بود تو یه مخفیگاه قایم بشه و عراقیا نتونن پیداش کنن. بشوخی گفتم خب عبدالله بعد از ده روز چی شد؟ شهید شدی یا برگشتی!؟ چیزی نمونده بود یکی بخابونه تو گوشم! گفت لابد این روحمه که داره با تو حرف می زنه.؟!! گفتم: آها. خب چطوری گرفتنت؟ گفت: یه گروه از گشتیای عراقی در حال گشت زنی بودن که منو پیدا کردن و بی وجدانا با همون حالت، کلی هم کتکم زدن! وضع بدِ تغذیه و اذیت و آزاری که تو یه سال گذشته دیده بود، تموم گوشتای بدنش آب شده و نحیف و ضعیف شده بود. ولی خیلی خوش کلام و بذله‌گو بود. خلاصه همدم و همنشین خوبی بود که روزای پایانیِ اردوگاه یازده رو باهاش سپری کردم. ادامه دارد ⏪ خاطرات طلبه آزاده رحمان سلطانی 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
۲۰ آذرماه #سالروز_شهادت #شهید_غلامعلی_پیچک تصویر #دستخط #امام_خامنه_ای در مورد شهید پیچک هنرمند: صدرا رائی #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
۲۰ آذرماه #سالروز_شهادت #شهید_غلامعلی_پیچک تصویر #دستخط #امام_خامنه_ای در مورد شهید پیچک هنرمند: صد
🌷بسم رب الشهداء والصدیقین 👈1. جنازه مرا بر روی مین ها بیاندازید، تا منافقین فکر نکنند، ما در راه خدا از جنازه مان دریغ داریم، به دامادیِِ دو ماهه من نگریید، دامادیِ بزرگی در پیش داریم.                                 👈2. خدا کند که حکومت سرنگون گردد، اما منحرف نگردد، چون انحراف، خیانت به خون شهداست. بگذارید بگویند حکومت دیگری هم به جز حکومت علی (ع) بود به نام خمینی که با هیچ ناحقی نساخت تا سرنگون شد، ما از سرنگونی نمی هراسیم بلکه از انحراف می ترسیم. 👈 3. مسئولیت ما مسئولیت تاریخ است. بگذارید بگویند حکومت دیگری بعد از حکومت علی بود به اسم حکومت خمینی که با هیچ ناحقی نساخت تا سرنگون شد . ما از سر نگونی نمیترسیم . از انحراف میترسیم. به نظر من که جمله کم نظیری است اما واقعا تفکر مسئولین امروز ما هم همین است؟  ‌ 👈4. من در این راهی که انتخاب کرده ام، سختی بسیار کشیده ام؛ خیلی محرومیت ها لمس نموده ام. همه ی هدفم این است که زحماتم از بین نرود. از خدا می خواهم که حتماً این کارها را از من قبول کند و اجرم را بدهد.  اجر من تنها با شهادت ادا می شود و اگر در این راه شهید نشوم، همه زحماتم هدر رفته است. 🌸 " اللهم ارزقنا توفیق الشهادت فی سبیلک " https://eitaa.com/piyroo
❁ ﷽ ❁ ✴️ حضرت آیت الله #شهید_دستغیب : 🔷👈 قدر ساعات عمر عزیز خود را بدانید. 🔷 بعد از مرگ تمام این ساعات ، نزد شما حاضر می شود. 🔹️ هركس ميخواهد بداند که اگر امام زمان عج ظهور فرمايد, نسبت به ايشان چه موضعي خواهدداشت، ببيند الان با نائب برحقش چگونه است اگر توانست مطيع ايشان باشد,اطاعت ازامام زمان عج هم ميتواند بكند. #شهید_آیت_الله_دستغیب #بمناسبت_سالروز_شهادت #سومین_شهید_محراب #شهدای_روحانی #شهدای_ترور #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پیشنهاد_دانلود #کلیپ موضوع : خوف از خدا در بیان آیت الله #شهید_دستغیب (رحمةالله علیه) #سالروز_شهادت #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا