eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
34.2هزار عکس
15.9هزار ویدیو
133 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
🎥پخش زنده ی سخنرانی حضرت آقا تا دقایقی دیگه از شبکه خبر... اطلاع رسانی کنید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#ششمین_طرح دلنوشته ای برای سردار دلها سردار شهید قاسم سلیمانی
بسم الله القاسم الجبارین تصاویر وخبرها همه شده اند آینه ی تو، دست خط تو، دختر تو، انتقام تو، تصویر تو، می‌بینی سرنوشت خلوصت را حاج قاسم؟؟! هرچه خودت را پنهان کردی وازخودت نگفتی وخودت را ندیدی، خداوند چنان بزرگت کرده،انگار درعالم پراکنده شده ای،مثل تکه های آینه : "اربا ارباشده،چون برگ خزان میریزی".. چقدر به تو فکر کردن زیباست‌ حاجی. خوزستان خیزستان شده است،دیدی کودک ده ساله را، فکر کنم رجزخوانی وصلابت را ازتو به ارث برده، خب ماهمه فرزندت هستیم همانطور که خودت گفتی؛ میدانی حاجی ؟ دارم فکر میکنم چه چیز جزتو و"رقص در خون دست درآتشت"؛ می توانست اینطور تمام آزاده های جهان را دوباره اینطور برخیراند؛ چه چیزجزخون تو،با همه ی عظمتت،می‌توانست ایران را برخیزاند؟؟؟ "هالیوود" را علیه "ترامپ"ملعون به حرف آورد، چه میتوانست حرف "افقی"شدن همه نیروهای "امریکا"یی را اینقدر رک وصریح وبا صلابت برلب سید مقاومت"برادرت سید حسن"را میگویم؛بیاورد؟؟؟ چه می توانست غیرت مجلس عراق را این‌چنین برخیزاند تا"خروج تمام امریکاییها "را ازخاک عراق تصویب کند؟؟؟؟ چقدر سخن را کوتاه کردی برای اثبات نامردی امریکا وبی فایده بودن مذاکرات!! غیر ازخون پربرکت تو چه می توانست همه ی ما را دورشمع پرنوری مثل تو جمع کند وعطر شهادت، وآزادی قدس ،وانتقام مقدس،ولعن امریکا، وهمه ی مقدسات را برای همه ی دنیا مهم کند‌. حاج قاسم عطرت شهر را گرفته،چقدر هوا خوب شده باهوای تو، روحت بلند است ودستت ازهمیشه بازتر، می‌شود حاجتم را مستجاب کنی؟؟؟ حاج قاسم جان باما واین میلیون ها عاشقت،کاری کن همیشه درهوای توباشیم؛🌷 این حال وهوای مارا دائمی وهمیشگی کن..🌷 وما را درانتقام خونت،شریک قرار بده...🌷🌷🌷 دعایمان کن حاج قاسم تا هزاران حاج قاسم بپروریم..! 🤲🌷 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💝🕊💝🕊💝🕊💝 ۵۳ هیچ وقت به قولش وفا نکرد. نمی دانم🤔 دست خودش بود یا نه. می گفت: ۴۵روزه بر می گردم. اما سر ۵۷روز یا ۶۳روزبرمی گشت. بار آخر بهش گفتم: ( تا رکود صد روز رو نشکنی, ظاهراً قرار نیست برگردی😏) گفت: نه مطمئن باش زیر صد نگهش می دارم‌ این یکی رو زیر قولش نزد. روز نود ونهم بر گشت اما چه برگشتنی. همان طور که قول داده بود یکشنبه برگشت. اجازه ندادند بیارمش خونه. وعده دو ساعت ⌚️دیدار شد, نیم ساعت. روی پایم بند نبودم😰 برای دیدنش. ازطرفی نمی دانستم با چه بدنی قرار است روبه رو شوم. می گفتند: برای اینکه ازش خون نیاد بدنش را فریزر کنن. اگه گرم بشه شروع می کنه به خون ریزی. و دوباره باید پیکر رو آب بکشن. ظاهراً چن ساعتی طول کشیده بود تا پیکر را بر گردانند عقب. گفتند:( بیا معراج😳) حاج آقا قول داده بود با هم تنها باشیم, از طرفی نگران بود حالم بد 🤕شود. گفتم:( مگه قرار نبود تنها باشیم ؟شما نگران نباشین, من حالم خوبه) خیالم راحت شد. سر به بدن داشت. آرزویش بود مثل اربابش بی سر شهید🌷شود. پیشانی اش مثل یخ بود: ( بَه بَه! زینت ارباب شدی! خرج ارباب شدی! نوش جونت! حقت بود) اول از همه ابرو هایش را مرتب کردم. دوست داشت خوشش می آمد. وقتی ابروهایش را نوازش می کردم , خوابش می برد😴 دست کشیدم داخل موهایش همان موهایی که تازه کاشته بود. همان موهایی که وقتی با امیرحسین بازی می کرد می خندید:😁 ( نکش !می دونی بابت هر تار اینا پونصد هزار تومن پول دادم!) یک سال هم نشد. مشمای دور بدنش را باز کرده بودند. باز تر کردم. دوست داشتم با همان لباس رزم ببینمش. کفن شده بود. ازمن پرسیدند: ( کربلا ومکه 🕋رفتید لباس آخرت نخریدید؟) گفتم : (اتفاقاً من چند بار گفتم: ولی قبول نکرد) می گفت:( من که شهید می شم, شهیدم که نه غسل داره , نه کفن) ناراحت بودم که چرا بالباس رزم دفنش نکردند. می خواستم بدنش را خوب ببینم, سالم سالم بود. فقط بالای گوشش تیر خورده بود. وقتش رسیده بود. همه ی کارهایی را که دوست داشت انجام دادم. همان وصیت هایی که هنگام بازی هایمان می گفت. راحت کنارش زانو زدم, . امیر حسین را نشاندم روی سینه اش❤️ درست همان طورکه خودش می خواست. بچه دست انداخت به ریش های بلندش: ( یا زینب چیزی جز زیبایی نمی بینم) گفته بود:( اگه جنازه ای بود ومن رو دیدی , اول از همه بگو نوش جونت) بلند بلند گفتم: ( نوش جونت! نوش جونت) می بوسیدمش, می بوسیدمش, می بوسیدمش. 😘 این نیم ساعت⌚️ را فقط بوسیدمش. بهش می گفتم : ( بی بی زینب《 سلام الله علیها》هم بدن امام را وقتی از میان نیزه ها پیدا کرد,در اولین لحظه بوسیدش.... سلام ✋منو به ارباب برسون) به شانه هایش دست کشیدم. شانه های همیشه گرمش , سرد شده بود. چشمش باز شد. 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
● رمان ِ: #ازعشق‌تادمشق ○ #پارت‌دوم.. گفت : عمو حسینت شهید شد...😔😭 و زد زیر گریه.. تو شوک حرف بابا
● رمان ِ: .. با رسیدن به مسجد از ماشین پیاده شدیم‌و‌به‌طرف‌در‌ورودی مسجد رفتیم داشتیم با بابا هماهنگ میکردیم که چه ساعتی دم در باشیم تا باهم برگردیم که خانواده آقای مهدوی رو دیدیم... {همسایمون بودن قبلا...} سلام علیک کردیم.. و مادرم به خاله معصومه گفت : پسرای گلت کجا معصومه خانم؟ خاله معصومه گفت : دارن میان ، رفتن ماشینو پارک کنن ... و رو کرد به منو و حلما گفت : شما چطورید دخترای‌گلم؟ماشالا چقدر بزرگ شدید .. چه‌خانم‌و‌رعنا‌شدید... ✨ تشکر‌کردیم.. و رو به مادر کردم و گفتم که ما میریم داخل مسجد و با حلما به طرف مسجد حرکت کردیم تا پشتمان را کردیم به آن ها و راه افتادیم ، صدای سلام علیک دو مرد با پدر و مادرم بلند شد... ... چاییم رو روی میز گذاشتم و رو به پدر گفتم : بابایی.. شما کی میخوای برگردی سوریه؟ با این وضع دست و پا که نمیتونی دوباره بری.. میتونی؟... پدرم گفت : به زودی باید برگردم.. چون فرماندم..نمیشه که نرم🙄 بغض کردم و نگاه به حلما کردم .. به مادرم نگاه کردم انگار از این موضوع خبر داشته و این موضوع آزارش میداده... در همون حین پدرم گفت : حالا نمیخواد ناراحت شید.. تا ۲ هفته دیگه هستم..🙂 راستی قراره توی این دو هفته شمارو ببرم شلمچه...☺️ با تعجب به بابا گفتم : بابایی شماکه دیشب تا مسجد رفتیم و رانندگی کردید، پاتون اونقدر اذیت شد.. میخواید تا شلمچه رانندگی کنید؟😳 بابام گفت : تنها نمیخوایم بریم که... منو حلما یک نگاه از سر نفهمیدن به هم کردیم و به بابا گفتم : یعنی چی تنها نمیریم؟ بابا گفت : ... ... ✍🏻|بانوی‌دمشقی https://eitaa.com/piyroo
⭕️چرا شهید سردار سلیمانی محبوب شد؟؟ ♻تَفَرَّغوا مِنْ هُمومِ الدُّنْيا مَااسْتَطَعْتُمْ فَاِنَّهُ مَنْ اَقْبَلَ عَلَى اللّه ِ تَعالى بِقَلْبِهِجَعَلَ اللّه ُ قُلوبَ العِبادِ مُنْقادَةً اِلَيْهِ بِالوُدِّ وَالرَّحْمَةِ وَكانَ اللّه ُ اِلَيْهِ بِكُلِّ خَيْرٍ اَسْرَعَ؛  پیامبر اکرم ص : 🔹تا مى توانيد خود را از همّ و غم دنيا فارغ سازيد؛ زيرا هر كس با دل خويش به جانب خدا روى آورد، خداوند دل هاى بندگان را از سر مهر و محبت مطيع او مى كند وهر خيرى را به او زودتر مى رساند.  📚بحارالأنوار، ج ۷۷، ص ۱۶۶ https://eitaa.com/piyroo
📸رمزگشایی از اعداد ۵ و ۲ که فرمانده ارتش در پاسخ به ترامپ مطرح کرده بود امروز مشخص شد 🔹۵ روز بعد از شهادت سردار سلیمانی ۲ پایگاه آمریکا منهدم شد! https://eitaa.com/piyroo
تصویر زیبایی از منزل حاج قاسم سلیمانی که عکس ها و یادگاری های جبهه و جنگ بر در و دیوار آن نقش بسته است... لباس مشکی کـــه پشت سر حاج قاسم می‌بینید، متعلق به عماد مغنیه است که در منزل حفظ کرده بود 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
در بین رفقای قدیمی... لحظات دیده نشده از حضور #شهید #حاج_قاسم_سلیمانی در بین دوستان قدیمی در #گلزار_شهدای_کرمان . #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
وحید در سال 1371 در محله اتابک به دنیا آمد و شش سال بعد همراه خانواده‌اش به شهر ری آمد و تا لحظه شهادت در آنجا زندگی کرد. پدر شهید می‌گوید: «وحید خیلی فرزند خوبی بود. او نمونه کامل فرزند صالح بود که خدا نصیب‌مان کرد. چهار سال در سوریه به عنوان مدافع حرم حضور داشت تا اینکه توسط حاج قاسم سلیمانی به عنوان همراه و محافظ انتخاب شد». او ادامه می‌دهد: «دلتنگ فرزندم هستم اما از اینکه به شهادت رسید ذره ای احساس پشیمانی نمی‌کنم. خدا را شکر می‌کنم که فرزندم با شهادت عاقبت به خیر شد. وحید از سال 1394 در سوریه حضور داشت و به دست نیروهای تکفیری شیمیایی شده بود. البته هیچکس حتی خانواده اش هم از این موضوع اطلاعی نداشتند. پدر شهید می گوید: «چهل روز پیش که برای پی گیری مراحل درمانی به اصفهان رفت از اینکه وحید شیمیایی شده با خبر شدیم. ریه وحید عفونت کرده بود و برادرش که می دانست به خواسته او به کسی چیزی نگفته بود. #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
🥀دامادی‌اش را ندیدم پدر شهید می‌گوید: «قرار بود شب یلدا طبق رسم دیرینه ایرانی‌ها برای همسر وحید مهمانی بگیریم اما به دلیل اینکه ماموریت بود مخالفت کرد. البته بعد از آن هم قرار شد این کار را انجام دهیم اما به دلیل مشغله کاری وحید این اتفاق نیافتاد». پدر شهید در ادامه تعریف می‌کند: «فقط برای نو عروسم که ۲ ماه از عقدشان می‌گذشت ناراحتم. وقتی به خانه شهید می رسیم خانواده شهید با خودرو به طرف فرودگاه می روند تا راهی اهواز و مشهد شوند. جمعیت زیادی در کوچه پراکنده هستند که حرف مشترک همه آن ها درباره شهید زمانی نیاست. «رامین محسنی» از بچه محل ها و دوستان قدیمی شهید می گوید: «۲۶ سال سابقه رفاقت با وحید را داشتم که به همین دلیل با اطمینان کامل می گویم نمونه بود. در همه این سال ها به یاد ندارم که در رفاقت بی معرفتی کرده باشد». 🥀بچه هیئتی بود وحید یک عمر نوکری امام حسین (ع) را کرد و بین اهل محل به بچه هیئتی شناخته می شد. رامین تعریف می کند: «برای انجام کارهای هیئت همراه بود و از هیچ کمکی دریغ نمی کرد. هر وقت می خواستیم برای دهه محرم هیئت بر پا کنیم، وحید قبل از همه بچه های محل می آمد و بعد از همه می رفت». او ادامه می دهد: «۲۹ سال با وحید رفیق بودم و در همه این سال ها کاری نکرد تا من را ناراحت کند. شاید من او را ناراحت کرده باشم اما او هیچوقت چنین کاری را نکرد». 🥀روی دست مردم کربلایی شد در بین صحبت‌‌های ما مردم به خانه شهید می‌آمدند تا به بازماندگان دلداری بدهند. جالب این بود که پیرمردهای محل همه گریان بودند. «رامین» توضیح می‌دهد: «وحید خیلی مردمدار بود. اهل کار خیر بود اما پنهانی. خوب به یاد دارم که همیشه می‌گفت برای کار خیر همین که خدا بداند کافی است و نیازی نیست بنده اش چیزی بداند. اما من غیر مستقیم خبر داشتم که به خیلی ها کمک می کرد و شخصیتش طوری بود که اگر می‌فهمید کسی گرفتار است از هیچ کمکی دریغ نمی‌کرد». وحید قرار بود به کربلا برود که رامین در این باره تعریف می‌کند: «۲۰ روز پیش که برای آخرین بار او را دیدم گفت اگر حاج قاسم اجازه بدهد می خواهم به کربلا بروم. اما قسمت این بود که وحید روی دستان مردم کربلایی شود. قبل از آخرین بار که برود با هم عکس انداختیم که در گوشی تلفن همراه او باقی ماند. خیلی دوست دارم آن عکس را دوباره ببینم». 🥀سردار دل ها انتخابش کرد وحید از محافظان حاج قاسم بود. رامین می‌گوید: «بیخود نبود که حاجی، وحید را انتخاب کرد. وحید از همه نظر نمونه و بسیار به حاج قاسم نزدیک بود. هر جا که حاج قاسم حضور داشت وحید هم همانجا بود». وحید تازه عقد کرده بود و می خواست همین روزها دست همسرش را بگیرد تا سر زندگی اش برود. 🥀دلتنگ وحیدم «رامین» خاطرات فراوانی بعد از سال ها رفاقت با وحید زمانی نیا دارد. سال ها رفاقت با وحید باعث شده تا حالا در نبود رفیق دیرینه اش حسابی دلتنگ باشد. او می گوید: «رفیق این رسمش نبود. دلم خیلی برات تنگ شده. سلام منو به ارباب برسون». بغض سنگینی در گلوی «رامین» نشسته که توان ادامه دادن را از او گرفته است. 🥀وصیتنامه پدر شهید با اشاره به وصیت شهید می‌گوید: سال ۹۴ برای اعزام به سوریه گفته بودند وصیت خود را بنویس که نوشته بود پس از شهادت وسط حرم سیدالکریم (ع) دفنم کنید که دوستش گفته بود در بهشت زهرا (س) خاکت می‌کنیم و وحید گفته بود دعا کنید شهید شوم هرجا خواستید دفن کنید. 🥀خداوندا؛این قربانی را ازما قبول کن در میان همه رفت‌وآمدها، تبریک و تسلیت‌ها نوشته‌ای توجه من را جلب می‌کند که تأمل برانگیز و پاسخ بسیاری از دشمنان داخلی و خارجی را می‌دهد: «اللهم تقبل منا هذا قلیل القربان؛ خداوندا! این قربانی اندک را از ما بپذیر» پاسدار شهید وحید زمانی نیا فرزند دهه هفتادی ری روز ۱۳ دی ۱۳۹۸ در حمله بالگرد‌های آمریکایی در فرودگاه بغداد با ۲۷ سال سن در کنار سردار بزرگ ایران و اسلام پر کشید و برگ زرینی به تاریخ سراسر افتخار قبله تهران اضافه کرد. https://eitaa.com/piyroo
طبق روال شــبانه هر بزرگواری 14 صلوات به نیابت از #شهیدوحید_زمانی_نیا جهت تعجیل در فرج آقا امام زمان «عج» و سلامتی رهبر عزیزمان شفای همه بیماران عاقبت بخیری شما عزیزان .... » اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم 🌸 #التماس_دعای_فرج ســـلام و صــلوات خــدا بر شـــهدا و امام شـــ.❤️ـــهدا 🕊ســـلام بـر شــــ🌷ــهید‌ #شهید_وحید_زمانی_نیا #اللهم_الرزقنا_توفیق_الشهادة_فی_سبیلک_مع_رفقائنا_به_حق_دماء_الشهدا #ملتمس_بهترین‌_دعا #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─ #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#پســت_پـایـــانـی 🕙سـاعـت عـاشقـے 💠دعـــــاے فـــرج💠 ⚜اکثرو الدعا بتعجيل الفرج فان ذلک فرجکم⚜ ─┅═ೋ❅🌹❅ೋ═┅─ #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo