eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
3.9هزار دنبال‌کننده
37.4هزار عکس
17.7هزار ویدیو
134 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺تصویری بر دیوار شهر🌺 حالا چندین سالی است که از مفقودی ابراهیم می گذرد.یکی از یادبودهای ابراهیم ترسیم چهره وی در سال 1376زیر پل اتوبان شهید محلاتی بود کار ترسیم چهره ی ابراهیم را سید انجام داده بود.سید می گوید. من ابراهیم را نمی شناختم وبرای کشیدن چهره ابراهیم چیزی نخواستم. اما بعداز انجام این کار به قدری خدا به زندگی ام برکت داد که نمی توانم برایت حساب کنم وخیلی چیزها هم از این تصویر دید همون  زمانی که این عکس رو کشیدم ، نمایشگاه جلوه گاه راه افتاد . یک شب جمعه ای بود خانمی پیش من اومد وگفت. آقابیا، این شیرینی ها رو برای این شهید ، همین جا پخش کن.فکرکردم از فامیل های ابراهیم هستند ، پرسیدم: شما شهید هادی را می شناختید؟ گفت: نه. تعجب من رو که دید ادامه داد:خونه ما همین ، اطرافه ، من در زندگی مشکل سختی داشتم چند روز پیش وقتی شما داشتید این عکس رو ترسیم می کردید از اینجا رد می شدم خدا را به حق این شهید صدا کردم.وقول دادم اگر مشکلم حل شود نمازهایم را اول وقت بخوانم بعد هم برای این شهید که اسمش رو نمی دانستم فاتحه ای خوندم .باور کنید خیلی زود مشکل من برطرف شد وحالا اومدم که از ایشون تشکر کنم. https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
بعد از سونوگرافی بهش زنگ زدن و گفتن بچه ت #پسره... خندید و گفت : خدارو شکر که سالمه♥️ گفتن شوخی کر
🌷 💠 تولد جون 🔰محمدم برای یکسالگی🎈 دخترمون نبود. ماموریت بود. مبارزه باپژاک، روز تولدش، یکی از دوستام به من زنگ زد☎️ وگفت که قراره آقای امشب بیان خونه مون🏘و شما هم بیاین. 🔰توی راه حاج عبدالرحیم متوجه میشه که جونه. دیدم که یه جا نگه داشت و از قرار رفته بود کیک🎂 تولد و شمع یکسالگی🕯خریده بود و من . 🔰رسیدیم به مهمونی؛ بعد شام من و توو اتاق بودیم🚪 که دیدم صدام میکنن ومیگن بیاین تو و اتاق پذیرایی. زینب رو بغل کردم که ببرمش توو جمع، دیدم چراغا💡 رو خاموش کردن و تا ما اومدیم. همه یکصدا میگفتن تولد تولد زینب جون🌷 🔰جا خوردم وبا گفتم اینجا چه خبره😍 خلاصه بقول معروف سورپرایز شده بودیم. حاج یک ذوق وشوقی داشت که گفتنی نبود برای زینب و بچه هاش شعر میخوند و فیلم🎥 میگرفتیم. 🔰بعدش زنگ زدیم📞 به و زینب با باباش صحبت کردن. دو تا آدم👥 از جنس در کنارمون بودند و چه زود از بین ما رفتن🕊 اون شب با این کارش میخواست زینبم جای خالی باباش👤 رو احساس نکنه😔 🔰 ی اون سال، تو ذهن ما💭 موندگار شد تا ابد. خودش دوتا بچه بودی و میدونست تو دل چی میگذره. تولد🎊 یکسالگی دخترم رو شهید عبدالرحیم برگزار کرد، درسته که در تولدهای سالهای بعد هر دو دوست آسمانی شدن🕊، اما مطمئنم که در کنارش حضور دارن و با شادی زینب شادی میکنن♥️ خاطره ای از همسر شهید سالخورده از تولد یک سالگی زینب جان ... https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
#شهید_احمد_خواجه 🌼نام پدر : حسین 🌼تاریخ تولد : ۱۳۴۳/۰۶/۰۲ 🌼تاریخ شهادت : ۱۳۶۴/۰۶/۰۵ 🌼محل تولد : آب
از مادر شهید احمد خواجه در حالی که اشکهایش را از چهره می زادید می‌گوید فرزندم قرار بود بعد از اتمام دوره سربازیش با دختر عمویش ازدواج کند ولی قبل از تمام کردن دوره سربازی به درجه رفیع شهادت نائل شد . و می‌گوید پسرم حلقه دامادیش را با علاقه و شوق فراوان در بندر ماهشهر بازار شهید اسماعیل موحد خریده بود و در اینجا به گریه می‌افتد و می‌گوید احمد در نامزدی خود ناکام ماند اما در عشق دومش که همان بود شادکام شد می‌گوید بعد از احمد کمرم شکست و از اخلاق خوب آن پسر بزرگوارش سخن می‌گوید و پسرانش را دنباله رو راه آن شهید می داند و می‌گوید پسرم در میان خانواده الگویی برای برادرانش بود . بر این پدر و مادر افتخار می‌شود که چنین فرزندی را به جامعه اسلامی تقدیم می‌کنند . روحش شاد و راهش پر رهرو باد 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
دو روز بود معده درد شدیدی گرفته بود... یه روز تو حجره دیدیم نشسته داره گریه میکنه گفتم علی چیه؟! چته؟! چرا آبغوره میگیری؟! درد معدت اذیتت کرده گریه می کنی؟! گفت: این دو سه روز دل درد گرفتم گریه ام برای این نیست. برای آقام امام حسین (ع) گریه میکنم. قربون آقام برم به خاک افتاده بود به خودش می پیچید... به نقل از امیر رضا شهبازی 🏴 https://eitaa.com/piyroo
حاج همت دفترچه کوچکی داشت🍃 که در آن چیزهای مختلفی نوشته بود. یک قسمت این دفتر، مخصوص نام دوستان 🌹 او بود. اسم شخص را نوشته بود و در مقابلش هم، منطقه عملیاتی که در آن شهید شده بود.❤️ یکی، دو ماه قبل از شهادتش، در اسلام‌آباد این دفترچه را دیدم. نام سیزده نفر در آن ثبت شده بود🌷🌷 و جای نفر چهاردهم، یک خط تیره کشیده شده بود. پرسیدم: «این چهاردهمی ‌کیه؟ چرا ننوشته‌ای؟» گفت: «این را دیگر تو باید دعا کنی!»😔❤️ 🍃🌹 https://eitaa.com/piyroo
#معرفی_شهدا امیر سرلشکر خلبان #شهید_محمد_کاظم_روستا 🌹تاریخ تولد : 1332/7/10 فارس ، آباده 🌹تاریخ شهادت : 1359/9/8 سکوی نفتی البکر عراق یک #خاطره 👈ناگهان زنگ تلفن به صدا در آمد . خبری فوری آرامش پایگاه هوایی بوشهر را بر هم زد . از آن لحظه به بعد حال و هوای خلبانان پایگاه هوایی بوشهر عوض شد . خبر حاکی از جنگ تمام عیار عراق در برابر ایران بود . تیزپروازان ایرانی هم جزء اولین کسانی بودند که باید در مقابل تجاوز رژیم بعث ایستادگی می کردند .  عشـــــــــ💖ــــــــق محمد کاظم روستا به پرواز از چهره اش نمایان بود . او هم از اوایل مهر 1359 دوشادوش با شهید دوران و یاسینی مشغول پرواز های🛫 عملیاتی شد . از هر فرصتی برای پرواز استفاده میکرد و در اکثر عملیات ها هم شرکت داشت .🌹 اما در یکی از پرواز ها ، بال هواپیما مورد اصابت گلوله های خط پدافندی عراق قرار می گیرد و یکی از بال هایش منهدم می شود . هواپیما در آن لحظه تعادل خود را از دست می دهد و در آستانه ی سقوط قرار میگیرد . بدن محمدکاظم هم بی نصیب از این عدم تعادل نبود ، همین موضوع نگرانی او را دو چندان کرده بود . نمیدانم در ان لحظات چه گذشت اما محمد کاظم موفق می شود با توکل بر خدا و مهارت خویش هواپیمای شکاری اش را تنها با یک بال به آشیانه ی پایگاه هوایی برگرداند . کار بی نظیر او ، زبان همه را به تحسین او گشوده بود . #صلوات #ایام_شهادت #افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo
حاج همت دفترچه کوچکی داشت🍃 که در آن چیزهای مختلفی نوشته بود. یک قسمت این دفتر، مخصوص نام دوستان 🌹 او بود. اسم شخص را نوشته بود و در مقابلش هم، منطقه عملیاتی که در آن شهید شده بود.❤️ یکی، دو ماه قبل از شهادتش، در اسلام‌آباد این دفترچه را دیدم. نام سیزده نفر در آن ثبت شده بود🌷🌷 و جای نفر چهاردهم، یک خط تیره کشیده شده بود. پرسیدم: «این چهاردهمی ‌کیه؟ چرا ننوشته‌ای؟» گفت: «این را دیگر تو باید دعا کنی!»😔❤️ 🕊🕊🕊🕊 https://eitaa.com/piyroo
#وصیتنامه وصــیت من به فرزندان و خواهران و برادران و همسرم است با اینـکه می دانم چـــیزی که می خواهم بگویم خود بهتر می دانند و رعایت می کنند اما از باب تذکر می گویم که یادآوری باشد برای آنان فرزندان عزیزم خواهر و برادران گرامی من ، تا جان در بدن دارید تابع ولایـت فقـــیه باشــید و تا می توانید در این دنیا نیکی کنید که رمز موفقیت و شادی و آرامش این دنیا نیکی کردن به دیگران و حل مشکلات آنان می باشد . فرزندانم از شــما می خواهم که در تمام مراحل زندگی خدا را فراموش نکنید به یاد خدا باشید که در دنیا چیزی بهتر از آن نیست و سعادت دنیا و آخرت در یاد خدا نهفته است و حرف آخر خدایا ما که قرار است بمیریم پس چه خوب است که در راه تو بمیریم و من الله توفیق . #خاطره یک سنی سوری را شیعه کرد شهیدحزباوی با صداقت و اهل حجب و حیا بود . اگر چه کم حرف می‌زد اما همیشه لبخند به لب داشت . انسانی متواضع وکم توقع و در مسائل کاری بسیار با جدیت و نمونه یک پاسدار وظیفه شناس بود چندین بار در رزمایش ها به خاطر همین جدیت و نظم و ذکاوتش مورد تشویق قرار می گیرند . همین رفتار وکردارش سبب شد تا یکی از برادران سنی مذهب در سوریه بعد از دوستی با شهید حزباوی و تحت تاثیر رفتارش به مذهب تشیع مشرف شد .بعد از غسل شهادت برای عملیات حرکت می‌کند وقتی همرزمانش محاصره می‌شوند می‌گوید : نباید اجازه دهیم بچه ها قتل عام شوند ، پشت تیر بار می‌نشیند و یک سره شلیک می‌کند تا محاصره شکسته می شود و نیروهای خودی موفق به خروج از محاصره می‌شوند . اما او در همان حالت از طرف تکفیریهامورد هدف قرار میگیردوبه شهادت می رسد. https://eitaa.com/piyroo
پرٺقال‌گندیده محمدوایساددم‌سنگردادزد بگیروپرٺقال‌راپرٺ‌ڪردصفرے پریدوپرٺقال‌راگرفٺ‌اڪبرگفٺ: آباریڪ‌الله‌محمدپرٺقال‌بعدےرا پراندمجیدپریدوقاپ‌‌‌رفٺ. محمدبراےهمه‌یڪ‌پرٺقال‌پرٺ ڪردحالانوبٺ‌اڪبرڪاراٺه‌شد. یڪ‌پرٺقال‌ریزبرداشٺ‌وگفٺ‌اڪبر بگیراڪبردسٺ‌درازڪردمحمد پرٺقال‌راپرانداڪبرٺندگرفٺش. دیدریزاسٺ‌سریع‌پراندش‌طرف محمدوگفٺ‌‌‌لامصّب‌یه‌بزرگ بده‌محمدیڪ‌پرٺقال‌‌‌‌بزرگ برداشٺ‌وپراندبراش‌صالح‌پرید وٺوےراه‌گرفٺش‌اڪبر لب‌‌ولوچه‌اش‌‌راڪج‌وراسٺ‌ڪردو گفٺ‌حرومٺ‌باشه‌محمدخندیدو گفٺ‌‌بگیروبعدیڪ‌‌پرٺقال گندیده‌پراندبه‌طرف‌اڪبراڪبر پرٺقال‌گرفٺ‌ودوباره‌محڪم پراندش‌‌طرف‌محمدوگفٺ‌‌مال خودٺ‌پرٺقال‌رفٺ‌ورفٺ‌ٺا این‌ڪه‌خواسٺ‌بخوردبه‌‌صورٺ محمدمحمدسرش‌راآوردپایین. دراین‌حال‌‌فرمانده‌پشٺ‌سرش ظاهرشدپرٺقال‌رفٺ‌وصاف خوردروےدماغش‌وپهن‌شدروے صورٺش‌اڪبرڪاراٺه‌یڪ‌لحظه‌زل زدبه‌فرمانده‌‌‌‌جیغےزدورفٺ‌لاےپٺو. https://eitaa.com/piyroo
🔻 کاش پدرم بود ... 🔅 مسئول ڪاروان شهدا بود ؛ مے‌گفت: پیڪر شهدا رو واسه تشییع مے‌بردن ؛ نزدیڪ خرم آباد دیدم جلو یڪے از تریلےها شلوغ شده ، اومدم جلو دیدم یه دختر 14 ، 15 ساله جلو تریلے دراز ڪشیده ، گفتم : چے شده ؟!! گفتن : هیچے این دختره اسم باباشو رو این تابوت ها دیده گفته تا بابامو نبینم نمیذارم رد بشید ... بهش گفتم : صبر ڪن دو روز دیگه می‌رسه تهران معراج شهدا ، بعد برمیگردوننشون ... 🔅 گفت: نه من حالیم نمیشه ، من به دنیا نیومده بودم بابام شهید شده ، باید بابامو ببینم . تابوت ها رو گذاشتم زمین . پرچمو باز ڪردم یه ڪفن ڪوچک درآوردم ... سه چهار تا تیڪه استخوان دادم بهش ؛ هی میمالید به چشماش ، هے مے‌گفت : بابا ، بابا ، بابا ... دیدم این دختر داره جون میده ؛ گفتم : دیگه بسه عزیزم بذار برسونیم ... گفت : تو رو خدا بذار یه خواهش بڪنم ؟ گفتم : بگو ... گفت : حالا ڪه میخواید ببرید ، به من بگید استخوان دست بابام ڪدومه ؟!!! همه مات و مبهوت مونده بودن ڪه میخواد چیڪار ڪنه این دختر !!! اما ... ڪاری ڪرد ڪه زمین و زمانو به لرزه درآورد ... 🔅استخوان دست باباشو دادم دستش ؛ تا گرفت گذاشت رو سرش و استخوان دست باباش را میکشید روی سرش می گفت : "آرزو داشتم یه روز بابام دست بڪشه رو سرم" ❗️شما بگید ما چقدر به شهدامون مدیونیم ؟؟؟!!!.... https://eitaa.com/piyroo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
۲۲ دیماه #سالروز_شهادت #دانشمند_شهید #مسعود_علی_محمدی است . نام و یادش گرامی باد . #شهدای_ترور #شه
💠 مسعود علیمحمدی ۳ شهریور ۱۳۳۸ در تهران دیده به جهان هستی گشود. پس از طی دوره‌های مقدماتی تحصیلی با بالاترین رتبه‌ها وارد دانشگاه شیراز شد و مدرک کارشناسی خود در رشته فیزیک را از این دانشگاه در سال ۱۳۶۴ دریافت کرد. پس از آن برای طی دوره‌های تکمیلی به مهم‌ترین دانشگاه صنعتی کشور راه یافت و در مقاطع کارشناسی ارشد (۱۳۶۷) و دکترای فیزیک با گرایش ذرات بنیادی از دانشگاه صنعتی شریف فارغ‌التحصیل شد. او از نخستین دانشجویان دوره دکترای فیزیک در داخل ایران بود و نخستین شخصی است که در ایران دکترای خود را در فیزیک دریافت کرده است.. او ده‌ها مقاله ISI منتشر کرد و همچنین از نخستین دانشجویان پسا دکتری در پژوهشگاه دانش‌های بنیادی بود. تخصص اصلی او ذرات بنیادی، انرژی‌های بالا و کیهان‌شناسی بوده است. با پژوهشگاه دانش‌های بنیادی (مرکز تحقیقات فیزیک نظری و ریاضیات) نیز طی سال‌های ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۰ همکاری داشت. ازجمله درس‌های ارائه شده توسط وی می‌توان به مکانیک کوانتومی و الکترومغناطیس، مکانیک آماری، ذرات بنیادی و نظریه میدان‌های کوانتومی اشاره کرد. علیمحمدی، یکی از برگزیدگان جشنواره بین‌المللی خوارزمی در سال ۸۶ بود و در پژوهش‌های بنیادی رتبه دوم را کسب کرد. وی از سال ۱۳۷۴ در دانشکده فیزیک دانشگاه تهران مشغول به تدریس بود و عضو هیأت علمی این دانشگاه بود. وی در مقاطع مختلف تحصیلی شاخه فیزیک در تربیت معلم و همچنین به‌عنوان استاد راهنما و مشاور در پروژه‌های پایان‌نامه‌های مرتبط با علوم فیزیکی، به فعالیت مشغول بوده است. انفجار بمب در قیطریه تهران در ساعت 7:30 صبح ۲۲ دی ۱۳۸۸ روی داد. در این حادثه مسعود علیمحمدی کشته شد، دو فرد دیگر زخمی شدند و خساراتی به ساختمان مجاور وارد شد. بمب جاسازی شده در یک موتورسیکلت که به فاصله یک‌متری از در ورودی منزل علیمحمدی به یک درخت بسته شده بود، قرار داشت. روحش شاد و طریقش پررهرو باد . : به نقل از همسر شهيد : شهید علی محمد چندبار و به طرق مختلف تهدید شده بود : بار نخست در سال 84 یکی از همکارانش که در دانشکده فنی دانشگاه تهران بود را در لندن دستگیر کردند و از او راجع به شهید علیمحمدی می پرسیدند. بار دوم در سال 86 یکی از دوستان شهید علیمحمدی در ایتالیا که 48 ساعت تحت نظر بود و در این مدت راجع به کارها و سوابق علمی این شهید از وی پرسیدند، همچنین در سال 87 نیز زمانی که به حج مشرف شده بودیم شهید علیمحمدی عنوان کرد که احساس می کنم تحت نظر قرار دارم و یک نفر در حال فیلمبرداری از من است. و آخرین بار شهریور سال 88 شهید علیمحمدی به صورت تلفنی تهدید شد و ماجرا از این قرار بود که یکی از عوامل منافقین با شماره منزل ما تماس گرفت و از من شماره همراه همسرم را می خواست که من کمی بی احتیاطی کردم و این شماره را در اختیار این فرد قرار دادم که بعد متوجه شدم از عوامل منافقین است. ❤️شهادت: 22/10/88 قيطريه تهران مزار شهید:تهران / امامزاده علي اكبر چيذر https://eitaa.com/piyroo
✍ ایام ❣سال اول زندگیمون بود، آقا مصطفی، اون زمان، بیش تر در گیر کارهای هیئت حضرت ابوالفضل علیه السلام بود. که به دلیل ارادت ویژه وخاصی که به حضرت ابوالفضل(ع) داشتن😍 باسختی های زیاد هیئتی رو با همین نام تاسیس کردن☺️ ❣روز شهادت حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها قرار بود، دسته عزاداری بیرون ببرن. 😔 دیدم آقا مصطفی قبل از اینکه برن سمت هیئت، دارن مطلبی رو برای مداحی آماده میکنن!!! ❣با حالت تعجب سوال کردم. آقا مصطفی!!! شما که مداحی نمی کردید.😳 گفتن: "روز شهادت بی بی فرق میکنه"😔 مخصوصا امسال!!!😓 ❣گفتم: امسال مگه چه فرق می کنه؟ گفتند: آدم تا چیزی رو درک نکنه، اون رو نمیفهمه😔 ❣من امسال که شما پیشم هستی، و من به اندازه ذره ای از محبت بین حضرت زهرا سلام الله علیها و امیرالمومنین علیه السلام را چشیدم "فهمیدم فاطمیه، یعنی چی"😭😭 ✨هر چند ناچیز، ولی حالا درک میکنم که چه بر سر امیرالمومنین علیه السلام آوردند.😭 🎙 راوے: همسرشهید 🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ https://eitaa.com/piyroo