eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4.5هزار دنبال‌کننده
33.6هزار عکس
15.5هزار ویدیو
131 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
﴾﷽﴿ 💠 💠 نزدیڪ مبل ها ڪہ رسیدم عسگرے با خندہ گفت:این چاے خوردن دارہ! بہ سمت عسگرے و پدرم رفتم و تعارف ڪردم،سپس بہ سمت خانم عسگرے رفتم. همانطور ڪہ تشڪر میڪرد فنجان را برداشت،نوبت بہ هادے رسید! فڪرے از ذهنم عبور ڪرد،براے برداشتن فنجان دستش را دراز ڪرد ڪہ سریع سینے را انداختم! مانند فنر از روے مبل پرید و بلند گفت:آخ! سمت راست ڪتش خیس شد،روے ران هایش تمام چاے ریختہ بود! سینے ڪنار مبل افتاد و فنجان ها شڪست! با حرص شروع ڪرد بہ دست ڪشیدن روے ران پایش،اخم هایش بیشتر درهم رفت؛با دندان لبش را گزید و ڪتش را درآورد. با درماندگے بہ شلوارش نگاہ ڪرد اگر ڪسے میدید فڪر مے ڪرد پسر بہ این بزرگے ڪار خرابے ڪردہ! با تصور همچین صحنہ اے خندہ ام گرفت،دستم را روے دهانم گذاشتم تا نخندم. مادرم با نگرانے گفت:چے شد؟! ِآب دهانم را قورت دادم و دستم را از روے دهانم برداشتم: بخشید حواسم نَ... صداے بَمِ هادے نگذاشت ادامہ بدهم! _چیزے نشد! نگاہ تیزے بہ من انداخت و دوبارہ مشغول پاڪ ڪردن شلوارش شد! نگاهش داد میزد:"دلم میخواد خفہ ت ڪنم" برق چشمانش متعجبم ڪرد،رفتارش عجیب بود! عسگرے با خندہ گفت:آیہ خانم گربہ رو دم حجلہ ڪشتا! همہ شروع ڪردن بہ خندیدند،هادے بے توجہ با اخم همانطور ڪہ آستین هاے پیراهنش را بالا میزد و روے آرنجش تنظیم میڪرد دوبارہ روے مبل نشست و نفس عمیقے ڪشید! مادرم گفت:میخواید برید تو اتاق پمادے چیزے بدم؟! هادے سریع گفت:نہ ممنون چیز خاصے نیس! زیر لب گفتم:عذر میخوام! بدون اینڪہ نگاهم ڪند سرش را تڪان داد و چیزے نگفت،مشغول جمع ڪردن تڪہ هاے فنجان شدم،مادرم خواست ڪمڪ ڪند ڪہ اجازہ ندادم. جو سنگین بود بدتر هم شد! عسگرے سعے داشت جمع را از سردے دربیاورد،تڪہ هاے فنجان ها را داخل سینے گذاشتم. مادرم گفت:آیہ براے آقا هادے چایے بیار! مادر هادے خندید و گفت:هر چقد میخواے اذیتش ڪن حساب ڪار دستش بیاد. اخم هادے پر رنگ تر شد! قصد ڪردم بہ سمت آشپزخانہ بروم ڪہ صداے زنگ تلفن بلند شد. پدرم خواست بلند شود ڪہ گفتم:من جواب میدادم. با قدم هاے بلند بہ سمت آشپزخانہ رفتم و سینے را روے ڪابینت گذاشتم. بلافاصلہ سمت میز تلفن رفتم،گوشے تلفن را برداشتم. _بلہ بفرمایید! صدایے نیامد. با تعجب گفتم:الو! باز هم ڪسے جواب نداد! شانہ اے بالا انداختم،قصد ڪردم قطع ڪنم ڪہ صدایے آشنا گفت:الو! قلبم ایستاد،صدایِ همان پسرِ مرموز بود! _غش ڪردے؟! سرم را برگرداندم و بہ جمع نگاهے انداختم،بہ زور گفتم:سلام زهرا جون! خندید! با خندہ گفت:السلام علیڪم بَر تو! ادامہ داد:نچ نچ! دروغ گفتنم بلدے؟! براے صاف ڪردن صدایم سرفہ اے ڪردم و گفتم:خوبے؟چہ خبرا؟ _من عالے ام،خبرم سلامتیت! داشت سر بہ سرم میگذاشت. _اتفاقا میخواستم خودت گوشیو بردارے! آب دهانم را قورت دادم و گفتم:ڪارم داشتے؟ محڪم گفت:آرہ! ڪنجڪاو پرسیدم:چے ڪار؟ _باید ببینمت! پوزخندے زدم و گفتم:نہ،خدافظ! گوشے را ڪمے از گوشم فاصلہ دادم تا سرجایش بگذارم ڪہ خونسرد گفت:باشہ هرطور راحتے خیلے حرفا داشتم،خدافظ! دوبارہ گوشے را محڪم بہ گوشم چسباندم:ڪجا؟ _خودم میام دنبالت بہ وقتش!خدافظ! سپس صداے بوق ممتدد در گوشم پیچید! نفسم چند لحظہ بند آمد،اعتماد ڪردن بہ او ڪار درستے بود؟! باید مجهولاتے را ڪہ بوجود آوردہ بود حل میڪردم! با صداے مادرم بہ خودم آمدم:آیہ! _بلہ! بہ صورتم زل زد:ڪے بود؟! با استرس گفتم:هیچڪس! یعنے دوستم! مادرم آهانے گفت. _برو چاے بیار! گیج گفتم:چے؟! سپس بہ هادے ڪہ با اخم نگاهم میڪرد چشم دوختم! مادرم با تعجب گفت:خوبے؟! همانطور ڪہ بہ سمت آشپزخانہ میرفتم گفتم:آرہ! سینے اے برداشتم و دو فنجان رویش گذاشتم،دستانم مے لرزید و قلبم بیشتر! حسش میڪردم! ڪسے را دور و اطراف خانہ حس میڪردم،یڪ غریبہ ے آشنا را! ڪاش آشپزخانہ بہ سمت بیرون پنجرہ داشت! شاید آن غریبہ ے آشنا همینجا بود،در چند مترے ام... اما ڪسے را خوب حس میڪردم! سینے را برداشتم و بے حوصلہ بہ سمت جمع رفتم،مادرم مشغول صحبت با خانم عسگرے بود. لبم را بہ دندان گرفتم و نزدیڪ هادے شدم،براے تعارف ڪردن چاے خم شدم ڪہ بہ چشمانم زل زد و گفت:ممنون نمیخورم،صرف شد! منظورش بہ اتفاقے ڪہ افتاد بود،فڪر میڪرد من دست و پا چلفتے ام. ... نویسنده : 💕 https://eitaa.com/piyroo
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روایتگری شهدایی 742 🎥 شهید حسین بادپا کسی که حاج قاسم او را به همراه خود به سوریه برد التماس دعای فرج وشهادت https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
🌸«» 27 اردیبهشت 1355 در تهران چشم به جهان گشود. وی در سال 1376 فرماندهی بسیج نوجوانان حوزه مقاومت 12 عاشورا را برعهده گرفت، مدتی بعد در واحد تخریب سد کرخه سپاه پاسداران مشغول به کار شد. وی در مرداد 1377 جهت همکاری با واحد اطلاعات نیروی انتظامی ایرانشهر به سیستان و بلوچستان عزیمت کرد و سرانجام  16 بهمن 1377 در یک عملیات تعقیب و گریز با قاچاقچیان مواد مخدر در دشت سمسور به درجه رفیع شهادت نائل آمد. https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
متن وصیت‌نامه‌ای از این شهید والامقام به یادگار مانده است، در ادامه می‌خوانید. «بسم رب الشهدا و الصدیقین السلام علیک یا صاحب الزمان یا بقیه الله فی ارضه یا مولانا وصیت حقیر به تمامی دوستان، آشنایان و رفقا و برادران، اول رهبر را، علی زمان را تنها می‌گذارید و یار و یاورش باشید. بدانید که او نایب مهدی (عج) است. اطاعت امرش واجب می‌باشد. از او محافظت کنید. با دوستانش دوست و با دشمنانش دشمن باشید. سپس شما را وصیت می‌کنم به برپایی نماز اول وقت. به خدا قسم تا وقتی نماز اول وقت شیعیان همراه با معرفت برپا باشد به هیچ سپری نیاز ندارند. یادتان باشد نماز جماعت و جمعه را فراموش نکنید. سعی کنید در اموال بیت المال کمال دقت را داشته باشید و از مال حرام یا بیت المال در مالتان داخل مگردانید. از بیت المال مراقبت کنید و پاسدار آن باشید. نگذارید سنگر روحانیت در جامعه اسلامی تضعیف گردد. پشتیبان مراجع تقلید و نیکان و صالحان روحانی باشید تا با یاری آنان اسلام عزیز را حفظ نمایید. امر به معروف و نهی از منکر را ترک نکنید که اگر ترک کردید باید فاتحه اسلام را خواند. ترک کردن امر به معروف و نهی از منکر یعنی تیشه به ریشه اسلام زدن، نکند جانبازان و آزادگان و رزمندگان سال‌های دفاع مقدس را فراموش کنید اینان شهیدان زنده‌اند. نکند زحمت آن‌ها را زیر پا گذارید. از حیثیت و آبرو و شرف آنان پاسداری نمایید. و در آخر عرض می‌دارم امام الشهدا را فراموش نکنید. او که همه سعادت را در پیش روی ما نهاد. او را دعا کنید. برای او علو درجات را بخواهید و نیز سربازان را فراموش نکنید. نکند خدای ناکرده گلزار شهدا را فراموش نمایید. حتما برای زیارت شهدا به گلزار شهدای بهشت زهرا بروید و با آنان درد دل کنید.» https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
طبق روال شــبانه هر بزرگواری 14 صلوات به نیابت از جهت تعجیل در فرج آقا امام زمان «عج» و سلامتی رهبر عزیزمان شفای همه بیماران عاقبت بخیری شما عزیزان .... » اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم 🌸 ســـلام و صــلوات خــدا بر شـــهدا و امام شـــ.❤️ـــهدا 🕊ســـلام بـر شــــ🌷ــهید‌ ا https://eitaa.com/piyroo ┄┅═══••✾❀✾••═══┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
☀️شروع صبحی زیبا با ذکر سلام و صلوات بر محمد و آل مطهرش السلام علیک یا محمد یا رســـول الله السلام علیک یا مـولا امـیرالمؤمنین السلام علیک یا فاطــمة الزهــــــرا السلام علیک یا مـعزالمـومنین یا حســــــــن ابن عـلی المـجتبـــی السلام علیک یا اباعبدالله الحسین السلام علیک یا علی موسـی الرضـا السلام علیک یا ابا صـــالحَ المھــــــدی https://eitaa.com/piyroo
اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ، فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم . https://eitaa.com/piyroo
السلام علیک یا ابا عبدالله یک زیارت عاشورا،به نیابت ازیک شهید امروز به نیابت از 🌷 ♦️به نیت تعجیل در امر فرج ♦️سلامتی رهبرمون ♦️عاقبت بخیری همه ما ♦️وسلامتی همه عزیزان ودفع بیماری کرونا https://eitaa.com/piyroo
چهره ات حساب آفتابگردان های اعصار را با آفتاب تسویه می کند .. عجیب نیست اگر خورشید جغرافیای مشرق از مغرب باز نشناسد!! جهان بی قرار توست .. 🌷شهید مصطفی نبی‌لو🌷 📎سلام ، روزتون شهـدایـی https://eitaa.com/piyroo
روز تشییع محمود بود در ازدحام جمعیت دیدم جوانی به سمت ما می آید ظاهر جوان شبیه بچه های مذهبی نبود وقتی فهمید پدر محمود هستم خود را به من رساند شروع به تعریف از محمود کرد و گفت : من اصلا اهل این برنامه ها (اشاره به تشییع شهید) نیستم و بسیج و شهادت💔 و این نوع مسائل برایم بی مفهوم است اما وقتی عکس آقا محمود را دیدم خودم را به مراسم رساندم بعد از مکثی ادامه داد : یک روز به پایگاه کوهستانی رفتم بچه های بسیج به خاطر ظاهر و تیپم من گرفتند و شروع به کتک زدن کردند من که از بسیج خوشم نمی آمد با این اتفاق بیزاریم از بسیج چند برابر شد ناگهان دیدم آقا محمود به سمت ما می آید☺️ تا آن زمان ایشان را ندیده بودم فکر میکردم او هم می خواهد به من آزاری برساند ولی دیدم آقا محمود با عصبانیت با بچه ها صحبت کرد و همه آنها را دعوا کرد و گفت : چرا این بنده خدا را کتک می زنید؟😢سریع رهایش کنید، رهایم کردند، آقا محمود جلو آمد مرا با مهربانی در آغوش گرفت و بوسید و عذرخواهی کرد و گفت: این بچه ها را ببخش و مرا با خود به اتاقش برد از من پذیرایی کرد و باز هم عذرخواهی کرد و به قولی از دلم درآورد یک بار هم در خیابان آقا محمود مرا دید باز مرا در آغوش گرفت و با مهربانی با من رفتار کرد دیروز که عکس آقا محمود را دیدم فهمیدم که ایشان واقعا لیاقت شهادت را داشته الان هم که اینجا هستم فقط و فقط به خاطر آقا محمود است :پدرشهید 🌹مدافع‌حرم_محمود_نریمانی 🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
🌹شهید محمد مرادی اولین و تنها شهید مدافع حرم ارتش جمهوری اسلامی ایران استان اصفهان 📜فرازی از وصیت نامه شهید اگر میخواهیم این امنیت وثبات برقرار باشد باید گوش به فرمان ولی فقیه خود یعنی باشیم و با تمام وجود از ایشان حمایت کنیم وبا تمام توان در مقابل استکبار جهانی به خصوص آمریکا و اسرائیل بایستیم و زیر بار ظلم و زیاده خواهی آنان نرویم☝️, ما شیعه علی (ع) هستیم وغیرت داریم نباید بگذاریم هرگز کشورمان بازیچه دست آنان قرار گیرد. مکتب ما مکتب امام حسین (ع) است و ما وارث و فرزندان نسل عاشورائیم و باید یاور مظلومان در هرکجای دنیا باشیم . 🌹شهید_محمد_مرادی 🕊 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyro
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. . ✂️می‌دانست سیدحسن ازپرواز هواپیما ترس دارد. صحبت‌شان به درازا کشید.شاید نزدیک به۱۰دقیقه. سعید بیش‌تر سفارش مراسم عرفه را می‌کرد وتأکیدداشت کارها را پیگیری کند.هم‌زمان درحال راه رفتن ودویدن بود. نفس نفس می‌زد. صدای سعید سلیمانی هم از پشت گوشی می‌رسید. -سلام بزرگوار -سعید هم سلام می‌رسونه، ما دیگه بایدسوارشیم. مواظب کارها باش دکترجان،خداحافظ. سیدحسن به همراه گلعلی بابایی وتعداددیگری ازبچه‌ها در اتاق فرهنگی پادگان امام حسن مجتبی(ع)، سرگرم آماده کردن مقدمات برگزاری مراسم عرفه بودند. عقربه‌های ساعت به ده صبح نزدیک می‌شد. همگی بی‌خبر ازهمه جا، غرق کار بودندکه تلفن سیدحسن زنگ خورد... 🔹 🔹۲۷بعثت 🌷🌷🌷🌷🌷 https://eitaa.com/piyroo
همیشه دائم الوضو بودند، تمام کارهایش را تنظیم میکرد تا همیشه برای نمـاز اول وقـت و جماعت در مسجد بتواند حضور داشته باشد😊 🌸ولایت مداری شهید مدافع حرم ایشون همیشه میگفتند خدا رو شکر که با شغلم به کشورم خدمت میکنم و آرزو داشتند با شغلشون در خدمت به اسلام هم موثر باشند که لطف خدا شامل حالشون شد👌 به عنوان یه نظامی احساس تکلیف بسیار زیادی نسبت به اتفاقات کشور و پیرامونمون داشت و همیشه اخبار رو رصد میکردند و زمانی که اجازه حضور مستشاری ارتشیان در سوریه رو حضرت آقا عنوان کردند اقدام به اعزام کردند✅ یکی دیگه از شاخصترین خصوصیت شهید زرهرن ولایتمداری و حب زیادشون نسبت به امام خامنه ای بود بطوری که برام تعریف میکردند زمان دانشجویشون در دانشکده افسری امام علی (ع) در تهران همیشه از مقابل بیت آقا که میگذشتن به ایشون سلام میدادند😊 و آرزوشون دیدار با آقا بود تمام صحبت های ایشون رو با دل و جان گوش میدادند و اهتمام به عمل میکردن یکی از دلایل اعزامشون هم اجازه آقا امام خامنه ای برای حضور در اعزام بود☝️ بعد از شهادتشون به محضر آقا که رسیدیم ایشون در مورد شهید زرهرن فرمودند درود خداوند بر این شهید عزیز💔 شهید مدافع حرم مرتضی زرهرن🌹 https://eitaa.com/piyroo
🕊🌺 نیمه شب از خواب بلند شدم ، دیدم باز رضا مثل هرشب درحال خواندن نماز شب است👌 نمیدونم چرا اون شب برام تماشای رضا فرق می کرد. اصلا یک جورایی محو تماشای رضا شده بوده . مثل هرشب ، آرام و بی صدا با تمام سختی های موجود در منطقه ، رضا یک محوطه امنی برای خودش به نام نماز ساخته بود✅ با تمام جدیت و تحکم اخلاقی ای که داشت ، توی نماز بود. وقتی نمازش تموم شد و رفت سراغ کارهای مربوطه اش و من ماندم و صبح فردا که خبر شهادت رضا را برایم آوردند.💔 ۲۴رمضان ۹۲ 🕊 https://eitaa.com/piyroo
#طرح_همسان_سازی_پروفایل #دهه_ولایت #عید_قربان_تا_عید_غدیر #من_غدیری_ام
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خاطره دختر شهید محرابی از دیدارش با سردار سلیمانی در روز عرفه: دعا کنید من هم مثل حاج عماد مغنیه داخل ماشین شهید بشم، جوری که هیچ چیزی ازم باقی نمونه... https://eitaa.com/piyroo
💓 شهید آوینی می گفت : من بالی نمی خواهم ... این پوتین های هم می تواند مرابه آسمانها ببرد ! 🌏 من هم بالی نمی خواهم بی شک هم می توانم آسمان باشم .. من بال من است ! می دانید ؟؟ 🖤💜💙💚💛🧡❤ https://eitaa.com/piyroo