eitaa logo
افسران جنگ نرم خادمین پیروان شهدای بجنورد
4هزار دنبال‌کننده
37.3هزار عکس
17.7هزار ویدیو
134 فایل
#افسران_جنگ_نرم_خادمین_پیروان_شهدای_بجنورد_دلتنگ_شهادت https://eitaa.com/piyroo جهت ارتباط با خادمین شهدا 🌷 خواهران 👇 @sadate_emam_hasaniam @labike_yasahide @shahid_40 کپی بنر و ریپ کانال ممنوع
مشاهده در ایتا
دانلود
همه‌یِ کارها از سلام کردن تا خداحافظی، باید برایِ رضایِ خدا باشد‌ .. که اگر چنین نباشد، سخت در ضرر و اشتباه هستیم! سجاد زبر‌جدی🌷 https://eitaa.com/piyroo
✨🕊 🌷حاجے بچه‌هایش را خیلے دوست داشت، اما اگر یک فرزند روے یک پایش نشسته و روے پاے دیگرش فرزند خودش بود و فرزند شهیدے دیگر می‌آمد، بچه خودش را می‌گذاشت زمین و روے پاے دیگرش بچه شهید را می‌گذاشت؛ این قدر به بچه‌هاے شهدا اهمیت مے داد. براے بچه هاے شهدا وقت می‌گذاشت و به خانه آنها می‌رفت. چه مدافعان حرم و چه شهداے لشڪر... زِجان‌خُوش‌تراگرباشد،تُوآنیــ..✨ https://eitaa.com/piyroo
✨﷽✨ مصاحبه با از فرماندهان و بی مزار درمورد که در بین مردم اصفهان به سه سوت معروف می باشد ( به این دلیل که سریع حاجت می دهد ) بعد از تا چند روز در اردوگاه فقط نوارهای مداحی و مناجات‌های را پخش می‌کردند . بیشتر مناجات‌ها و مداحی‌های در مورد بود . خیلی ناراحت بودم تا اینکه یک شب را در خواب دیدم ، خوشحال بود و با نشاط ، لباس فرم سپاه بر تنش بود ، چهره‌اش خیلی نورانی‌تر شده بود . یاد مداحی‌های او افتادم . پرسیدم : ، این همه در دنیا از خواندی ، توانستی او را ببینی؟ در حالی که می‌خندید گفت : من حتی را در آغوش گرفتم https://eitaa.com/piyroo
⚘بهار 89 رفت کربلا، یک روز بعد از زیارت بیشتر بچه‌ها رفتند برای خریدن کفن؛ خانمش به حاج‌رحیم گفت: «خوب است که ما هم اینجا کفن بخریم». حاج رحیم گفت: «من کفن نمی‌خرم، شما اگر می‌خواهید بخرید». ⚘همان موقع یکی از بچه‌های هیأت هم به حاجی پیشنهاد داد که بریم و کفن را بخریم، حاجی باز هم گفت: «من کفن نمی‌خواهم» پرسید: «چرا؟» حاج‌رحیم گفت: «من می‌شوم و با لباس سپاه دفنم می‌کنند». گفت: «جنگ که تمام شده حاجی!» حاجی در جوابش گفت: «من هیچ وقت از رسیدن به ناامید نیستم و نخواهم شد» 🌷 https://eitaa.com/piyroo
🔳از خدا ک پنهان نیست از ما هم پنهان نباشد دیگر... 🔻شاید زمانی خود را سپر امنیت ما کرد... مادرش به فکر رخت دامادیش بود... مرتضی کریم‌زاده 🌷 🏴 https://eitaa.com/piyroo
دکتر احمدرضا بیضائی: چقدر غبطه خورده بودم به محمودرضا بخاطر شدنش و چقدر حالش خوب شده بود از اينكه پاسدار شده بود😍 بارها پيش آمد كه به او گفتم: "توى اين لباس از ما به نزديكترى خوش به حالت" وقتى اين را مى گفتم مى خنديد وقتى پاسدار شد، مثل اين بود كه به همه چيز رسيده و ديگر هيچ آرزويى در اين دنيا ندارد محمودرضا لباس پاسدارى را با عشق پوشيد.❤️ گاهى كه افتخار مى دهد و به خوابم مى آيد توى همين لباس مى بينمش. آنطرف هم مشغول پاسدارى از انقلاب است✌️ مدافع حرم 🌷 https://eitaa.com/piyroo
✨بچه‌اش را دکترها جواب کرده بودند. همسایه‌مان بود. چندماهی از مریضی بچه‌اش می‌گذشت. هر روز او را به این دکتر و آن دکتر می برد. همه جا فقط به امید شفا و درمان می‌رفت، ولی هیچ کدام اثری نمی‌کرد. خودش هم هرروز نا امیدتر و خسته‌تر از قبل می‌شد. بچه‌ را برداشته بود و به کنار قبر همسرم و برادرش رفته بود. شمع روشن کرده بود و بچه را کنار قبر گذاشته و گفته بود: «خودتون می‌دونید که پولی ندارم، دستم هم به جایی بند نیست. هرجایی رفتم دکترا گفتن درمان نمیشه. خودتون کمکم کنید.» در خانه را که باز کردم، می‌خندید. با خوشحالی، به داخل آمد و گفت: «بچه‌ ی من رو حسن و حسین شفا دادن.» نقل از همسر شهید محمد حسین مؤدب🌷 : 1372/6/9 https://eitaa.com/piyroo
✍️فرازی از وصیتنامه مدافع‌حرم 🌷شهیدابوذرغواصی ✨برادران بیدار باشید که امروز، جنگِ میانِ "اسلام ناب محمدی" و "اسلام کاذب" است. امروز دنیای اسلام و شما عزیزان بدانید که دین خدا حدّ و مرزی ندارد، هرکجا که باشد. برای خدا که کاری ندارد دین خود را حفظ کند؛ این امتحانات الهی است. ✨از مردم ایران و تمام مسلمانان جهان خواستاریم به حول و قوه الهی، رهبر فرزانه انقلاب، حضرت امام خامنه‌ای مُدّظِلُّه‌ُالعالی را یاری فرمایند تا تیر حق و عدالت را بر قلب زورگویان جهان نشانَد و زمینه ظهور حضرت بقیةَ‌الله را فراهم آورند.» https://eitaa.com/piyroo
⚠️ مۍگفت‌در‌عالم‌رویا؛ بہ گفتم! چرابراۍمادعانمۍ‌ڪنید کہ‌شھیدبشیم...!؟ مۍگفت‌مادعامۍڪنیم براتون‌شھادت‌مینویسن . . ولۍ‌گناه‌مۍڪنید. پاڪ‌میشہ.!! https://eitaa.com/piyroo
عبدالنبی یحیایی🌷 (شهیدی که پیکرش ۹سال پس از دفن سالم مانده بود ) در سال ۱۳۴۲ در استان بوشهر به دنیا آمد. و در نهایت به فرمان رهبرش روح الله لبیک گفت و به جبهه های جنگ حق علیه باطل اعزام شد تا دفاع از خاک و  ناموس را پیشه خود قرار دهد. عبدالنبی فردی بود که در نوجوانی چوپانی می‌کرد و در کنار کار چوپانی دستی هم در کشاورزی داشت و دراوج  جوانی هم تصمیم گرفت راه مولایش حسین (ع) را در پیش گیرد و رزمندگی در راه حفظ اسلام را پیشه گرفت. بالاخره عبدالنبی در اثنای عملیات والفجر ۲ به دعوت حق تعالی لبیک گفت و در تاریخ ۶۲/۵/۸ و روی ارتفاعات حمزه کردستان عراق، برای خاموش کردن آتش مسلسل یکی از سنگرهای دشمن نارنجکی برمی‌دارد و به طرف سنگر می‌رود. اما میان خاکریز دشمن و نیروهای خودی مورد اصابت گلوله‌های دشمن قرار می‌گیرد و به شهادت می‌رسد. به دلیل اینکه دشمن به منطقه تسلط داشته، جنازه عبدالنبی ۱۸ روز در همان جا می‌ماند و پس از این مدت او را به بوشهر انتقال می‌دهند و نهایتاً پس از ۲۸ روز بدون آنکه جنازه فاسد شود، دفن می‌شود. https://eitaa.com/piyroo