هدایت شده از ✞𝙈𝘼𝙍𝙑𝙀𝙇 𝙐𝙉𝙄𝙑𝙀𝙍𝙎𝙀✞
سلام دوستان.
کانال رو فروختم..
یعنی هدیه دادم به یه دوست عزیز
اونم به عنوان مارول و ... ادامه میده
اومدم برا خدافظی و تشکر از شما کع تو این مدت همراه من بودید چه تو سختی و چه ....
و تشکر از تمام ادمین هامون که الان رفتن:
اد لوگان
اد نیمور
اد رستا
اد عسل
اد کینگ
اد فراست
اد دارثی
و بقیه.
تشکر از همسایه هامون.
خیلی دلم براتون تنگ میشه.
برای فضای این کانال و ممبر های دوست داشتنیش.
همسایه ها این پیام رو فور کنن....
خدافظ
کاری داشتید بیاید پی تا جایی که بتونم کمک میکنم
هدایت شده از Paradox 𓂀
عزیزدلم،
کسی که یه روز، دو روز، سه روز،
یک هفته، دو هفته، سه هفته،
تو کانالش یا کلا فعالیتی نداره،
به خاطر این نیست که کانالشو فراموش کرده یا اینکه بیخیال شده، و تو بیای لفت بدی،
نه عزیزم،
اون عین بچهاش کانال و اعضاشو دوست داره،
چرا با خودمون نمیگیم، شاید بیچاره سرش شلوغه، یه اتفاقی یا مشکلی یا کاری پیش اومده، یا نت نداره، یا حال نداره، یا حوصله نداره، یا به گوشی دسترسی نداره...
یکم درک کنیم لطفا...
ممنونم از انسانهای با درکی که اینو درک کردن... :)
NKX
هدایت شده از ♡ 𝑴𝒚 𝑾𝒐𝒓𝒍𝒅 ♡
میگما
خوشبخت ترین آدمای روی زمین اونایی هستن که تا سرشونو میذارن رو بالشت خوابشون میبره 🥲
دیسی به پای مارول نمیرسه
و من تنها چیزایی که از دیسی دیدم
ارو و فلش و افسانه های فردا بوده
که فقط ارو و افسانه های فردا رو دوست دارم از کل دیسی
🧟♂ #آخرین_بازماندگان (قسمت هفتم)🧟♂
علی اومد و مارو آزاد کرد💪
یهو یه نفر اومد تو و....🧍♂
شهراد: _عالی بود 😈 ولی همیشه باید یه قدم از حریفام جلو باشم درسته؟☠
*همه افراد شهراد سلاح هاشون رو به طرف ما گرفتن*😨
شهراد اومد و اسلحشو گرفت رو سر لوگان 🔫
شهراد: _سلاحتونو بندازید زمین وگرنه دوستتون میمیره☠👿
*سلاح هامونو انداختیم زمین *🤦♂
شهراد: _خب حالا جای پایگاهتونو بگید و اسلحه هاتونم بدید بهم 🏕
تا اینو گفت لوگان با زانو زد تو خایـ*ه های شهراد و اسلحشو برداشت گرفت سمت شهراد 🗿👍
لوگان: _حالا شما اسلحه هاتو بندازید زمین وگرنه رئیستون میمیره😈
شهراد با درد گفت: _اسلحه هاتو بندازید زمیننن🥴
یکی از زیر دست های شهراد:
_ولی رئیس ما بدون تو هم میتونیم ادامه بدیم بهت نیازی نداریم 😏
هیچکدوم از افراد سلاح هاشونو زمین ننداختن 😶
_کارشونو تموم کنید😏😎
نیمور : _فرار کنیددد!!!😧
نیمور همزمان که داشت فرار میکرد یه نارنجک انداخت وسط اتاق🏃♂
پریدیم تو یه اتاق و درو بستیم 🚪
*ترکید*💥
همشون جزغاله شدن 🔥
بلند شدم درو باز کنم🚪 تا فرار کنیم که فهمیدم در قفل شده و چون در اهنیه باز نمیشه😅
علی بلند شد و اسلحه شو گذاشت رو سر شهراد😏😡
علی: _همش تقصیر تو بود 🤬 تو سزاوار مرگی
شهراد: _همه مجبوریم از اینکارا بکنیم تا زنده بمونیم خب؟😞
کینگ اومد و اسلحه علی رو کنار کشید🙃
کینگ: _همه یه شانس دومی دارن مگه نه اون 🙂هم از اطرافیانش ضربه خورده مثل من بزارید اونم بیاد تو گروه ما 🙏
شهراد: _من یه راه خروج بلدم اگه بخوابید میتونم راهنماییتون کنم؟😕
+خب ببینید این زیر زمین میره و میرسه به یه فاضلاب و از فاضلاب برید بالا میرسید وسط خیابون🕳️🐀
کینگ: _بیا علی دیدی گفتم به یه دردمون خورد😀
https://eitaa.com/plmqazqwertyuiop