🚩عبور سکه از 2850000 تومان؛ یکی مسئولان را بیدار کند!
🔹در حالی که بازار طلا و ارز در ماه اخیر چند روزی را با آرامش پشت سر گذاشته بود، از صبح امروز دوباره اوج گرفته و هم اکنون نرخ سکه جدید بهار آزادی از 2 میلیون و 850 هزار تومان هم گذشت.
@pm_Basirat
💖💍💖💍💖💍💖💍💖
@pm_Basirat 🍃🌸
#عاشقانه_مذهبی_چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن
💙♡+♡❤️
#چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن
.
#قسمت_نهم 9⃣
. -احسان دیگه. باباش کارخونه داره 😉
.
-اها اها اون تیره برقه😂خوب چی؟؟😐
.
-فک کنم از تو خوشش اومده. خواهرش شمارتو از من میخواست😉😁
.
-ندادی که بهش؟!😡
.
-نه...گفتم اول باهات مشورت کنم😊
.
-افرین که هنوز یه ذره عقله رو داری😐😅
.
-ولی پسره خوبیه ها😉خوش به حالت😊
.
-خوش به حال مامانش😐😑
.
-ااااا ریحانه😐.چرا ندیده و نسنجیده رد میکنی😒
.
-اگه خوشت اومده میخوای برا تو بگیرمش؟!😯😒
.
-اصلا با تو نمیشه حرف زد...فعلا کاری نداری؟!😐
.
-نه..خدافظ
.
بعد قطع کردن با خودم فکر میکردم این همه پسر دور و برم و تو دانشگاه میخوان با من باشن و من محل نمیکنمشون اونوقت گیر الکی دادم به این پسره بی ریخت و مغرور 😑(زیادم بی ریخت نبودا😄)
.
شاید همین مغرور بودنش من رو جذب کرده..😕
.
دلم میخواد یه بار به جای خواهر بهم بگه ریحانه خانم😊
.
تو همین فکرا بودم دیدم که صدای ضعیفی از اونور میومد.که سمانه داره هی میگه ریحانه ریحانه.
.
سرم داغ شد.ای نامرد.نکنه لوداده که بهم نماز یاد داده و هیچی بلد نیستم😯
.
یهو دیدم سمانه اومد تو.ریحانه پاشو بیا اونور
.
-من؟!چرا؟!😞
.
-بیا دیگه. حرفم نزن
.
باشه. باشه..الان میام.
وارد اطاق شدم که دیدم همه دور میز نشستن.زهرا اول از همه بهم سلام کرد و بعدش هم اقا سید همونجور که سرش پایین بود گفت:سلام خواهرم. سفر خوش گذشت؟! کم و کسری ندارید که؟!
.
نه. اکیه همه چی..الان منو از اونور اوردید اینور که همینو بپرسید؟!😯
.
که اقا سید گفت بله کار خاصی نبود میتونید بفرمایید.
.
که سمانه پرید وسط حرفش:
.
نه بابا،این چیه. کار دیگه داریم.
.
سید:لا اله الا الله... 😑
.
زهرا:سمانه جان اصرار نکن
.
ریحانه:میتونم بپرسم قضیه چیه؟؟
.
که سمانه سریع جواب داد هیچی مسول تدارکات خواهران دست تنهاست و یه کمک میخواد و من تو رو پیشنهاد دادم ولی اینا مخالفت میکنن.
.
یه لحظه مکث کردم که اقا سید گفت ببخشید خواهرم .من گفتم که بهتون نگن .
.
دوستان، ایشون مهمان ما هستن نباید بهشون همچین چیزی میگفتید..از اول گفتم که ایشون نمیتونن.
.
نمیخواستم قبول کنم ولی این حرف اقا سید که گفت ایشون نمیتونن خیلی عصبیم کرد 😡و اگه قبول نمیکردم حس ضعیف بودن بهم دست میداد.😞
.
اب دهنمو قورت دادم و بااینکه نمیدونستم کارم چیه گفتم قبول میکنم😏
.
سمانه لبخندی زد و روبه زهرا گفت:دیدین گفتم.
.
اقا سید بهم گفت مطمئنید شما؟!کار سختی هستا.
.
تو چشماش نگاه کردم و با حرص گفتم بله آقای فرمانده پایگاه😑😑
.
#ادامه_دارد .
💙♡+♡❤️
🔻ڪانال فرهـنگے مذهـبے بصیرتـ❀
✅ سروش : (soroush)
👉 http://sapp.ir/pm_basirat
✅ ایتا : (Eitaa)
👉 https://eitaa.com/pm_Basirat
💖💍💖💍💖💍💖💍💖
❣️✨✨✨✨
✨⭐️🍃
✨🍂🌺
✨ @pm_Basirat 🍃🌸
❣﷽❣
#چگونه_یک_نماز_خوب_بخوانیم 59
استاد پناهیان:
تو نقلا هست که وقتی در شام اسیرا رو آوردند پیش یزید ،
یکیشون گزارش داد ، صدا زد یزید هر چی این بچه های حسین و زدیم ،
▪هیچکدومشون یه حرف ناسزا به ما نزدند ، یه بی ادبی نکردند ،
😭😔
✅ ادب مال ماست ، ادب مال وقتیه که انسان کم میاره ،
با ادب قشنگ برخورد میکنه ، مگه هر کی هر چی دلش خواست باید انجام بده ؟
✅🌺
اگر بچه من از دبیرستان اومد بیرون ،
از راهنمایی اومد بیرون ، یه دفعه ای جلوی ننه باباش وایساد،
گفت : دلم میخواد ،
معلومه که آموزش و پرورش ما کارش خرابه ،
بچه رو چرا بی ادب کردی ؟
❓❗❓
❌من به مسئولین آموزش و پرورش عرض کردم .
شما نمیخاد به بچه من نماز خوندن یاد بدین .
⭕شما نمیخواد خدا و پیغمبر به بچه یاد بدین ،
✅به بچه من ادب یاد بدین .
بگید انسان است و مخالفت با هوای نفس کردن .
برای اینکه انسان رفتاری رو انجام بده همیشه نباید دل به خواهی هاشو وسط بیاره .
❌⭕
ادب کنترل کننده هوای نفسه
یه مدت ادب و رعایت کن تا بتونی نماز مودبانه بخونی ☝️✅
امتحان کن 👌👌
🌺اللهم عجل لوليک الفرج🌺
ڪانال فرهـنگے مذهـبے بصیرتـ❀
━═━⊰✾🍃🌸🍃✾⊱━═━
http://eitaa.com/joinchat/59768832C1d9f2f95e4
✨
✨🍃🌺
✨⭐️🍂
❣️✨✨✨✨
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️حرف دل مردم از بازاری و کاسب و کارمند اینه و خلاص...
🔹یه دویست نفر از مسئولان باید محاکمه و یا به زیر کشیده شوند تا مملکت درست بشه ...
هم دزدها و فاسدها ...
هم بی عرضه ها ...
@pm_Basirat
◾️ |فتنه جدید
دولت در پی ایجاد مقدمات مذاکره با امریکا از طریق فشار بر مردم است.
▪️برخی گزارشها از تعمدی بودن سفر روحانی و برخی اعضای کابینه به ارتفاعات تهران و انتشار عکسهای آن در اوج بحرانهای اقتصادی دارد.
▪️بنابراین گزارشها برخی عناصر در دولت قصد دارند با بحرانسازی در عرصه اقتصاد و فشار بر مردم٬ کشور را برای مذاکره با امریکا آماده سازند.
▪️در راستای این سناریو٬بیتفاوت جلوه دادن رئیس جمهور و دولت در قبال وضعیت معیشت مردم یکی از عوامل بحرانساز به شمار میآید.
▪️سناریوپردازان این صحنهآرایی معتقدند درصورت شروع اعتراضات مردمی میتوانند با ارعاب مردم نسبت به شروع تحریمها کشور را راضی به مذاکره با امریکا نمایند.
#مدیریت_اصلاحاتی
#دولت_تدبیر
#فتنه
#تحریم
#برجام_بی_فرجام
JOin 🔜 @pm_Basirat
💖💍💖💍💖💍💖💍💖
@pm_Basirat 🍃🌸
#عاشقانه_مذهبی_چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن
💙♡+♡❤️
#چند_دقیقه_دلت_را_آرام_کن
#قسمت_دهم0⃣1⃣
. اقاسیدبهم گفت مطمئنیدشما؟!کارسختی هستا
.
توچشماش نگاه کردم و باحرص گفتم بله آقای فرمانده پایگاه😑
.
در همین حال یکی از پسرهای بسیجی بلند شد و گفت محمدجان من برم خواهرم توحرم منتظره
.
-برو علی جان
.
-تااینجا فهمیدم اسمشم محمده😊
.
داشتم بیرون میرفتم که دیدم یه پسردیگه رفت و گفت حاج مهدی منم میرم یکم استراحت کنم😆
.
-به سلامت سجاد جان
.
-داشتم گیج میشدم😯😨
.
-چرا هرکی یه چی میگه؟!😕
.
رفتم جلو:
.
-جناب فرمانده؟!😐
.
-بله خواهرم؟!
.
-میتونم بپرسم اسم شما چیه؟!😯
.
-بله اختیار دارید.علوی هستم
.
-نه منظورم اسم کوچیکتون بود😐😐
.
دیدم یکم مکث کرد که سریع گفتم چون هرکس یه چی صداتون میکنه کنجکاو شدم بپرسم.همین😐
.
-اها.بله.من محمد مهدی هستم.دوستان چون لطف دارن سر به سرم میزارن هربار یه کدومو صدامیزنن😄
.
اها.خوب پس.حالا من اگه کارتون داشتم چی صداتون کنم😊
.
هر چی مایلید ولی ازاین به بعداگه کاری بود به خانم مولایی(منظورش زهرا بود) بگید و ایشون به من منتقل میکنن☺
.
اعصابم خوردشد و باغرض گفتم:
.
باشهه.چشم😑😑
.
.
موقع شام غذا هارو پخش کردم و بعدشم سفره رو جمع کردم.سمانه با اینکه مسول فرهنگی بودوکارش چیز دیگه ولی خیلی بهم کمک کرد.یه جورایی پشیمون شدم چرا قبول کردم😕.تو دلم به سمانه فحش میدادم که منو انداخت تو این کار😒
.
خلاص این چند روز به همین روال گذشت تا صبح روز اخر که چند تا ازدخترها به همراه زهرا برای خریدمیخواستیم بریم بیرون
.
-سمانه
.
-جانم؟!
.
-الان حرم نمیخوایم بریم که؟!😯
.
-نه.چی بود؟!
.
-حوصله چادر گذاشتن ندارم اخه.خیلی گرمه😞
.
-سمانه یکم ناراحت شد ولی گفت نه حرم نمیریم😐
.
.
رفتیم تو بازار رضا و مشغول بازدید بودیم که زهرا بادوستش که تو یه مغازه انگشتر فروشی بودن مارو دیدن:
.
-دخترا یه دیقه بیاین
.
-بله زهرا جان؟!😯
.
و باسمانه رفتیم به سمتشون
.
-دخترا به نظر شما کدوم یکی از اینا قشنگ تره؟!😕
(تو دستش دو تا انگشتر عقیق مردونه داشت)
.
که سمانه گفت به نظر من اونیکی قشنگ تره و منم همونو باسر تایید کردم و زهرا هم خرید و گفت:
.
راستی دخترا قبل اذان یه جلسه درباره کارهای برگشت داریم.حتما بیاین
.
یه مقدار خرید کردیم و با سمانه رفتیم سمت حسینیه و اول از همه رفتم چادرمو گذاشتم و منتظر ساعت جلسه شدیم
.
وارد اطاق شدیم که دیدم اقا سید و زهرا با هم حرف میزنن
.
در همین حین یکی ازپسرها وارد شد.
.
اقا سید دستشو بالا اورد که دست بده✋
.
دیدم همون انگشتری که زهرا خریده بود تو دستشه😢
.
#ادامه_دارد
نويسنده✍
#سید_مهدی_بنی_هاشمی
💙♡+♡❤️
🔻ڪانال فرهـنگے مذهـبے بصیرتـ❀
✅ سروش : (soroush)
👉 http://sapp.ir/pm_basirat
✅ ایتا : (Eitaa)
👉 https://eitaa.com/pm_Basirat
💖💍💖💍💖💍💖💍💖