eitaa logo
تجلّـــی بصیرتـ☀️
404 دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
3.9هزار ویدیو
562 فایل
#هوالبصیر 💠کپی برداری از مطالب باذکرصلوات آزاداست اَللهُمـّ؏جِّل‌لِوَلیڪَ‌الفَرج 👤 @Ya_zahra1111 خادم کانال 🤲 @Besuye_khoda ڪانال بسوے خدا 🎤 @navay_neynava ڪانال نواے نینوا
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تجلّـــی بصیرتـ☀️
❀🍃✿🍃❀🌴❤️🌴❀🍃✿🍃❀ @pm_Basirat 🍃🌸 ❣﷽❣ 🌴* #هفت_شهر_عشق * 🌴 🏴*همراه با کار
❀🍃✿🍃❀🌴❤️🌴❀🍃✿🍃❀ @pm_Basirat 🍃🌸 ❣﷽❣ 🌴* * 🌴 🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام *🏴 ⃣4⃣ امام با نظر او موافقت مى كند و او به سوى لشكر كوفه مى رود و به آنها مى گويد: "من مى خواهم با فرمانده شما سخن بگويم". او را به خيمه عمرسعد مى برند و او وارد خيمه مى شود، امّا سلام نمى كند. عمرسعد از اين رفتار او ناراحت مى شود و به او مى گويد: "چرا به من سلام نكردى، مگر مرا مسلمان نمى دانى؟". ابن حُصين هَمْدانى در جواب مى گويد: "اگر تو خودت را مسلمان مى دانى چرا آب فرات را بر خاندان پيامبر بسته اى؟ آيا درست است كه حيوانات اين صحرا از آب فرات بنوشند، امّا فرزندان پيامبر لب تشنه باشند؟ در كدام مذهب است كه آب را بر كودكان ببندند؟".225 عمرسعد سر خود را پايين مى اندازد و مى گويد: "مى دانم كه تشنه گذاردن خاندان پيامبر، حرام است، امّا چه كنم ابن زياد به من اين دستور را داده است. باور كن كه من در شرايط سختى قرار گرفته ام و خودم هم نمى دانم چه كنم؟ آيا بايد حكومت رى را رها كنم. حكومتى كه در اشتياق آن مى سوزم. دلم اسير رى شده است. به خدا قسم نمى توانم از آن چشم بپوشم".226 اين جاست كه ابن حُصين هَمْدانى باز مى گردد، در حالى كه مى داند سخن گفتن با عمرسعد كار بيهوده اى است. او چنان عاشق حكومت رى شده كه براى رسيدن به آن حاضر است به هر كارى دست بزند. * * * نيمه هاى شب هشتم محرّم است. هوا كاملا تاريك است، امّا بچّه ها از شدت تشنگى خواب ندارند. آيا راهى براى يافتن آب هست؟ نگاه كن عبّاس به سوى خيمه امام مى آيد. او ديگر تاب ديدن تشنگى كودكان را ندارد. سلام مى كند و با ادب روبروى امام مى نشيند و مى گويد: مولاى من ! آيا به من اجازه مى دهى براى آوردن آب با اين نامردان بجنگم؟ امام به چهره برادر نگاهى مى كند. غيرت را در وجود او مى بيند. پاسخ امام مثبت است. عبّاس با خوشحالى از خيمه بيرون مى رود و گروهى از دوستان را جمع مى كند و دستور مى دهد تا بيست مشك آب بردارند.227 آن گاه در دل شب به سوى فرات پيش مى تازند. عبّاس، ابتدا نافع بن هلال را مى فرستد تا موقعيّت دشمن را ارزيابى كند. قرار مى شود هر زمان او فرياد زد آنها حمله كنند. نافع آرام آرام جلو مى رود. در تاريكى شب خود را به نزديكى فرات مى رساند، امّا ناگهان نگهبانان او را مى بينند و به فرمانده خود، عَمْرو بن حَجّاج خبر مى دهند. او نزديك مى آيد و نافع را مى شناسد: ــ نافع تو هستى؟ سلام! اين جا چه مى كنى؟ ــ سلام پسر عمو! من براى بردن آب آمده ام. ــ خوب، مى توانى مقدارى آب بنوشى و سريع برگردى. او نگاهى به موج هاى آب مى اندازد. تشنگى در او بيداد مى كند. ولى در جواب مى گويد: ــ تا زمانى كه مولايم حسين(ع) از اين آب نياشاميده است، هرگز آب نخواهم خورد. چگونه من از اين آب بنوشم در حالى كه مولايم و فرزندان او تشنه هستند؟ مى خواهم آب براى خيمه ها ببرم. ــ امكان ندارد. تو نمى توانى آب را به خيمه هاى حسين ببرى. ما مأمور هستيم تا نگذاريم يك قطره آب هم به دست حسين برسد.228 اين جاست كه نافع فرياد مى زند: "الله اكبر!". اين عبّاس است كه مى آيد. نگاه كن كه چه مردانه مى آيد! شير بيشه ايمان، فرزند حيدر كرّار مى آيد. عبّاس و عدّه اى از يارانش، راه پانصد سرباز را مى بندند و گروه ديگر مشك ها را از آب پر مى كنند.229 صداى برخورد شمشيرها به گوش مى رسد. بعد از مدتى درگيرى و تاخت و تاز، عبّاس دلاور و همراهانش با بيست مشك پر از آب به سوى خيمه ها باز مى گردند. او همراه خود آب سرد و گوارا دارد و لب هايش از تشنگى خشكيده است، امّا تا آب را به خيمه ها نرساند و امام حسين(ع) آب نياشامد، عبّاس آب نمى نوشد.230 نگاه كن! همه بچّه ها چشم انتظارند. آرى! عمو رفته تا آب بياورد. دستهاى كوچك آنها به حالت قنوت است و دعا بر لب هاى تشنه آنها نشسته است: "خدايا، تو عموى ما را يارى كن!". صداى شيهه اسب عمو مى آيد. الله اكبر! اين صدا، صداى عمو است. همه از خيمه ها بيرون مى دوند. دور عمو را مى گيرند و از دست مهربان او سيراب مى شوند. همه اين صحنه را مى بينند. امام حسين(ع) هم، به برادر نگاه مى كند كه چگونه كودكان گرد او را گرفته اند. همسفر! آيا مى دانى بعد از اينكه بچّه ها از دست عموى خود آب نوشيدند به يكديگر چه گفتند: "بياييد از امشب عموى خود را سقّا صدا بزنيم". نيمه هاى شبِ است. صحراى كربلا در سكوت است و لشكر كوفه در خواب هستند. آنجا را نگاه كن! سه نفر به اين طرف مى آيند. خدايا، آنها چه كسانى هستند؟ او وَهَب است كه همراه همسر و مادر خود به سوى كربلا مى آيد.231 .... ✨🌺الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌺✨ 🔻ڪانال فرهـنگے مذهـبے بصیرتـ❀ ✅ سروش : (soroush) 👉 http://sapp.ir/pm_basirat ✅ ایتا : (Eitaa) 👉 https://eitaa.com/pm_Basirat
افتاد درختی که به خود میبالید از داغ تبر به خاک غم مینالید گفتم چه کسی به ریشه ات زد؟ گفتا آنکس که به زیر سایه ام میخوابید 📡 @pm_Basirat 🍃🌸
واحد اندازه گیری انسانیت دست هایی است که گرفتیم گره های است که ازمشکلات دیگران بازکردیم دلهایی که به دست آوردیم واشکهایی که به لبخندنشاندیم 📡 @pm_Basirat 🍃🌸
در این شب زیبا و معنوی برای تو برای رفع غمهایت برای قلب زیبایت,برای آرزوهایت به درگاهش دعا کردم و میدانم "خدا "از آرزوهایت خبر دارد #شبتون_سرشاراز_آرامش❤️ 📡 @pm_Basirat 🍃🌸
🌍اوقات شرعی تهران #جمعه 16 شهریورماه 97🌍 🌞اذان صبح:05:15:03 🌝اذان ظهر:13:02:25 🌖اذان مغرب:19:42:07 ☀️طلوع آفتاب:06:41:02 🌑غروب آفتاب:19:23:49 🌓نیمه شب شرعی:00:19:26 📡 @pm_Basirat 🍃🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
#طرح_روزانه_انس_با_قرآن 👈هر روز یک صفحه از قران کریم براے سلامتے امام زمان(عج)،هدیه به روح پدران ومادران ازدست رفته آمرزش گناهان و شفاے مریضان #سوره_مبارکه_مائده #صفحه114
#ترجمه_فارسی_صفحه114
#نکات_وتوضیحات_صفحه114
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸ســلام 🌿یه حس خوب 🌸یه صبح خوب 🌿یه روز خوب 🌸و کلی خبرهای خوب 🌿همه اینها 🌸آرزوی منه برای شما عزیزان 🌿امـروزتـون قشنگ 🌸و سرشار از آرامش 🌿و پراز موفقـیت 📡 @pm_Basirat 🍃🌸