تجلّـــی بصیرتـ☀️
❀🍃✿🍃❀🌴❤️🌴❀🍃✿🍃❀ @pm_Basirat 🏴 ❣﷽❣ 🌴* #هفت_شهر_عشق * 🌴 🏴*همراه با کارو
❀🍃✿🍃❀🌴❤️🌴❀🍃✿🍃❀
@pm_Basirat 🏴
❣﷽❣
🌴* #هفت_شهر_عشق * 🌴
🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام *🏴
#قسمت8⃣6⃣
نگاه وهب به مادر مى افتد و به سرعت به سوى خيمه ها برمى گردد. نگاهى به مادر مى كند. مادر تو چقدر خوشحالى! چقدر شاد به نظر مى آيى!
وهب شمشير به دست دارد و خون از سر و روى او مى ريزد. در اين جنگ، زخم هاى زيادى بر بدنش نشسته است. احساس مى كند كه بايد از مادر خود حلاليت بطلبد:
ــ مادر، آيا از من راضى هستى؟
ــ نه.
همه تعجّب مى كنند. چرا اين مادر از پسر خود راضى نيست! مادر به صورت وهب خيره مى شود و مى گويد: "پسرم، وقتى از تو راضى مى شوم كه تو در راه حسين كشته شوى".374
آفرين بر تو اى بزرگ مادرِ تاريخ! وهب اكنون پيام مادررا درك كرده است.
آن طرف، همسر جوانش ايستاده است. او سخنِ مادر وهب را مى شنود كه فرزندش را به سوى شهادت مى فرستد.
همسر وهب جلو مى آيد: "وهب، مرا به داغ خود مبتلا نكن!". وهب در ميان دو عشق گرفتار مى شود. عشق به همسر مهربان و عشق به حسين(ع).
وهب بايد چه كند؟ آيا نزد همسرش برگردد و رضايت او را حاصل كند و يا به سوى ميدان جنگ بتازد. البته همسر وهب حق دارد. چرا كه آنها چند روزى است كه مسلمان شده اند. او هنوز از درگيرى ميان جبهه حق و باطل چيز زيادى نمى داند.
صداى مادر، او را به خود مى آورد:
"عزيزم، به سوى ميدان باز گرد و جان خود را فداى حسين كن تا در روز قيامت، جدش پيامبر از تو شفاعت كند".375
وهب، در يك چشم به هم زدن، انتخاب خود را مى كند و به سوى ميدان باز مى گردد. او مى جنگد و پيش مى رود. دست راست او قطع مى شود، شمشير به دست چپ مى گيرد و به جنگ ادامه مى دهد.
دست چپ او هم قطع مى شود. اكنون ديگر نمى تواند شمشير بزند. دشمنان او را اسير مى كنند و نزد عمرسعد مى برند. عمرسعد به او مى گويد: "وهب،آن شجاعت تو كجا رفت؟" و آن گاه دستور مى دهد تا گردن وهب را بزنند.376
سپاه كوفه اكنون خشنود است كه شير مردى را از پاى در آورده است. شمردستور مى دهد تا سر وهب را به سوى مادرش بيندازند. شمر، كينه وهب را به دل گرفته است، چرا كه اين مسيحىِ تازه مسلمان شده، حسّ حقارت را در همه سپاه كوفه زنده كرده است.
مادر وهب نگاه مى كند و سرِ فرزندش را مى بيند. او سرِ پسر خود را برمى دارد و مى بوسد و مى بويد. همه منتظر هستند تا صداى گريه و شيون او بلند شود، امّا از صداى گريه مادر خبرى نيست.
نگاه كن! او عمود خيمه اى را برمى دارد و به سوى دشمن مى دود. با همين چوب به جنگ دشمن مى رود و دو نفر را از پاى در مى آورد. همه مات و مبهوت اند. آيا اين همان مادرى است كه داغ فرزند ديده است؟
اين جاست كه امام حسين(ع) مى فرمايد: "اى مادر وهب، به خيمه ها برگرد. خدا جهاد را از زنان برداشته است".
او به خيمه برمى گردد. امام به او روى مى كند و مى فرمايد: "تو و پسرت روز قيامت با پيامبر خواهيد بود".377
و چه وعده اى از اين بالاتر و بهتر!
اَبو ثُمامه نگاهى به آسمان مى كند. خورشيد به ميانه آسمان رسيده است. بدين ترتيب آخرين دقايق راز و نياز با خداوند نزديك مى گردد.
او نزد امام مى رود. لب هاى خشك و ترك خورده امام، غمى بزرگ بر دلش مى نشاند. هوا بسيار گرم است و دشمن بسيار زياد و ياران بسيار اندك اند.
به امام مى گويد: "جانم به فدايت! دوست دارم آخرين نماز را با شما بخوانم. موقع اذان ظهر نزديك است".378
امام در چشمان او نگاه مى كند: "نماز را به يادمان انداختى. خدا تو را در گروه نماز گزاران محشور كند".379
امام رو به سپاه كوفه مى كند و از آنها مى خواهد تا براى خواندن نماز لحظاتى جنگ را متوقّف كنند. يكى از فرماندهان سپاه كوفه به نام ابن تميم فرياد مى زند: "نماز شما كه پذيرفته نيست".380
حَبيب بن مظاهر از سخن او خشمناك مى شود و در جواب بى شرمى او چنين مى گويد: "آيا گمان مى كنى كه نماز پسر پيامبر قبول نمى شود و نماز نادانى چون تو قبول مى شود؟".381
ابن تميم شمشير مى كشد و به سوى حبيب مى آيد. حبيب از امام اجازه مى گيرد و به جنگ با او مى رود. خون غيرت در رگ هاى حبيب به جوش مى آيد، او مى خواهد بى شرمى ابن تميم را پاسخ گويد.
شمشير حبيب به سوى ابن تميم نشانه مى رود. ابن تميم از اسب بر زمين مى افتد و ياران او به كمكش مى آيند.
حبيب، رَجَز مى خواند: "من حبيب هستم، من يكّه تاز ميدان جنگم! مرگ در كام من همچون عسل است".382
#ادامه_دارد...
✨🌺الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌺✨
🔻ڪانال فرهـنگے مذهـبے بصیرتـ❀
✅ تلگرام :
👉 https://t.me/pm_Basirat
✅ سروش :
👉 http://sapp.ir/pm_basirat
✅ ایتا :
👉 https://eitaa.com/pm_Basirat
🔵━⊰✹⚪️🔵⚪️✹⊱━🔵
📡 @pm_Basirat 🏴
❣﷽❣
💠💠 #پیامبران_و_مهدویت (16)
#حضرت_یوسف
3⃣ اگر چه در این بیان که یوسف از چهره ای زیبا برخوردار بوده نمی توان شکی کرد که در این باب روایات مؤید نیز وجود دارد، اما بررسی آیات قرآن کریم در این خصوص هیچ نشان نمی دهد که خداوند متعال به این ویژگی اشاره یا بدان استناد کرده باشد.
🔸قرآن کریم در نقل داستان مجلس زنان مصر و ورود یوسف به مجلس و واکنش زنان، از زبان آنان نقل می کند که:
🍃فَلَمَّا سَمِعَتْ بِمَکْرِهِنَّ أَرْسَلَتْ إِلَیْهِنَّ وَ أَعْتَدَتْ لَهُنَّ مُتَّکَأً وَ آتَتْ کُلَّ وَاحِدَةٍ مِنْهُنَّ سِکِّیناً وَ قَالَتِ اخْرُجْ عَلَیْهِنَّ فَلَمَّا رَأَیْنَهُ أَکْبَرْنَهُ وَ قَطَّعْنَ أَیْدِیَهُنَّ وَ قُلْنَ حَاشَ لِلَّهِ مَا هذَا بَشَراً إِنْ هذَا إِلاَّ مَلَکٌ کَرِیمٌ.🍃
🔹هنگامی که (همسر عزیز) از فکر آنها باخبر شد، به سر اغشان فرستاد (و از آنها دعوت کرد)؛ و برای آنها پشتی (گرانبها، و مجلس باشکوهی) فراهم ساخت؛ و به دست هر کدام، چاقویی (برای بریدن میوه) داد؛ در این موقع (به یوسف) گفت: «وارد مجلس آنان شو!» هنگامی که چشمشان به او افتاد، او را بسیار بزرگ (و زیبا) شمردند؛ و (بی توجه) دست های خود را بریدند؛ و گفتند: «منزّه است خدا! این بشر نیست؛ این یک فرشته بزرگوار است!.🔹
🔸واژه ملک در زبان عرب در بردارنده معنای زیبایی چهره نیست، به ویژه اگر با قرینه صفت کریم همراه شود. در این نقل قرآنی و بر این اساس می توان گفت کرامت یوسف و شخصیت او همه آنان را در آن مجلس تحت تأثیر قرار داد و به تعجب واداشت.
🔸 بیان این نکته از آن رو است که بدانیم در فرهنگ قرآن کمالات روحی و معنوی اصل بوده و زیبایی های جسمی نسبت به آن فرعی تلقی می شود. توجه افراطی به جسم، خودپسندی را به دنبال دارد که می تواند منشأ هرگونه فسادی قرار گیرد، آن گونه که در دوران معاصر شده است و در ادامه بدان توجه خواهد شد.
🔸همچنین در این داستان، بیان #غیبت یوسف علیه السّلام و #انتظار یعقوب علیه السّلام برای ملاقات با وی از توجهاتی است که در قرآن کریم نسبت به موضوع غیبت امام عزیز ما عجل الله تعالی فرجه الشریف شده است .
🔸به هر حال با وقوع این حوادث، #بنی_اسرائیل در مصر ساکن شد و در دوران حکومت یوسف بهره خویش را از ملک این پیامبر بزرگ برد. در این سرزمین بود که یعقوب از دنیا رفت در حالی که هنوز نگران آینده بنی اسرائیل و توان آنان برای ادامه راه و باقی ماندن بر دین خود بود:
🍃أَمْ کُنْتُمْ شُهَدَاءَ إِذْ حَضَرَ یَعْقُوبَ الْمَوْتُ إِذْ قَالَ لِبَنِیهِ مَا تَعْبُدُونَ مِنْ بَعْدِی قَالُوا نَعْبُدُ إِلهَکَ وَ إِلهَ آبَائِکَ إِبْرَاهِیمَ وَ إِسْمَاعِیلَ وَ إِسْحَاقَ إِلهاً وَاحِداً وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ.🍃
🔹آیا هنگامی که مرگ یعقوب فرا رسید، شما حاضر بودید؟! در آن هنگام که به فرزندان خود گفت: «پس از من، چه چیز را می پرستید؟» گفتند: « خدای تو، و خدای پدرانت، ابراهیم و اسماعیل و اسحاق، خداوند یکتا را، و ما در برابر او تسلیم هستیم.🔹
🔸یوسف علیه السّلام بدن پدر را به فلسطین برده و در کنار اجداد خویش ابراهیم و اسحاق علیه السّلام در شهر حبرون که اینک الخلیل نامیده می شود به خاک سپرد.
🔸با ادامه رهبری این قوم از سوی یوسف علیه السّلام سرانجام زمان مرگ این پیامبر بزرگ نیز فرا می رسد وی با فراخواندن برادران و بستگان بر بالین خویش وصیت های خود را به آنان نموده و پایان دوران کشورداری و نعمت و فراوانی را به آنان خبر می دهد. وی آنان را آگاه می سازد که پس از وی گرفتار ستم فرعون شده و به ذلت کشانده خواهند شد تا آن زمان که منجی ای از فرزندان لاوی ظهور کرده و آنان را از ستم فرعون برهاند. از این جا داستان انتظار #ظهور_منجی در تاریخ بشر آغاز می شود. پیکر یوسف ابتدا در نیل دفن شد و سپس در زمان موسی به #فلسطین انتقال یافت.
🔻🔻🔻 #ادامه_دارد...
🌤اَلَّلهُمـّ؏جِّللِوَلیِڪَالفَرَج🌤
🔻ڪانال فرهـنگے مذهـبے بصیرتـ❀
✅ تلگرام : (telegram)
👉 https://t.me/pm_Basirat
✅ سروش : (soroush)
👉 http://sapp.ir/pm_basirat
✅ ایتا : (Eitaa)
👉 https://eitaa.com/pm_Basirat
🔵━⊰✹⚪️🔵⚪️✹⊱━🔵
تجلّـــی بصیرتـ☀️
📡 @pm_Basirat 💯 ☚ماوراء الطبیعه 72 جن و شیاطین تسخیر شده توسط سلیمان نبی #فورنئس سی امین #شیطان ت
📡 @pm_Basirat 💯
☚ماوراء الطبیعه
72 جن و شیاطین تسخیر شده توسط سلیمان نبی
#فوراس سی و یکمین #شیطان تسخیر شده
شرح خصوصیات جن ها و شیاطینی که توسط سلیمان نبی اسیر شدند
📝👇👇👇👇👇
تجلّـــی بصیرتـ☀️
📡 @pm_Basirat 💯 ☚ماوراء الطبیعه 72 جن و شیاطین تسخیر شده توسط سلیمان نبی #فوراس سی و یکمین #شیطان
📡 @pm_Basirat 💯
👿 #فوراس سی و یکمین شیطان جن که حضرت سلیمان او را به بند کشید
او شیطانی است توانا که همیشه به صورت مردی قوی هیکل خودش را نشان می دهد
از فضاﺋل گیاهان و سنگهای گرانبها اطلاع دارد و در منطق و علم اخلاق استادی بسیار متبحر می باشد
انسانهایی که با او در ارتباط هستند معموﻻ از نظرها پنهان و عمری بسیار طوﻻنی داشته و فوق العاده سخنور هستند .
جای گنجها را می داند و می تواند به انسان کمک کند تا مطالبی را که فراموش کرده است بخاطر بیاورد
۲۹ سپاه از شیاطین تحت فرمان او خدمت می کنند:
✨ ادامه دارد...
پست بعدی... 👿آسمودی👿
#شیاطین_تسخیرشده_توسط_حضرت_سلیمان
ڪانال فرهـنگے مذهـبے بصیرتـ❀
━═━⊰✾▪️⚫️▪️✾⊱━═━
✍ JOin 🔜 @pm_Basirat
تجلّـــی بصیرتـ☀️
❀🍃✿🍃❀🌴❤️🌴❀🍃✿🍃❀ @pm_Basirat 🏴 ❣﷽❣ 🌴* #هفت_شهر_عشق * 🌴 🏴*همراه با کارو
❀🍃✿🍃❀🌴❤️🌴❀🍃✿🍃❀
@pm_Basirat 🏴
❣﷽❣
🌴* #هفت_شهر_عشق * 🌴
🏴*همراه با کاروان از مدینه تا شام *🏴
#قسمت9⃣6⃣
حبيب، رَجَز مى خواند: "من حبيب هستم، من يكّه تاز ميدان جنگم! مرگ در كام من همچون عسل است".382
صف هاى سپاه كوفه همچون موجى سهمگين، حبيب را در برمى گيرد. باران سنگ و تير و نيزه است كه مى بارد. حلقه محاصره نيز، تنگ تر مى شود. حبيب مى غرّد و شمشير مى زند، امّا نيزه ها و شمشيرها...، جويبارى از خون، بر موى سپيد حبيب جارى مى كنند.
اكنون سر حبيب را بر گردن اسبى كه در ميدان مى تازانند آويخته اند.383
دل امام با ديدن اين صحنه، به درد مى آيد و اشك از چشمانش جارى مى شود.
اى حبيب! تو چه يار خوبى برايم بودى. تو هر شب ختم قرآن مى كردى!
آن گاه سر به سوى آسمان مى گيرد و مى فرمايد: "خدايا! ياران مرا پاداشى بزرگ عطا فرما".384
* * *
جنگ را متوقّف كنيد! حسين مى خواهد نماز بخواند.
اين دستور عمرسعد است.
خنده اى همراه با مكر و حيله بر لبان عمرسعد نقش مى بندد. او نقشه اى در سر دارد. آرى! او به تيراندازان مى گويد كه آماده دستور او باشند. او مى خواهد حسين(ع) را به هنگام نماز خواندن شهيد كند.
امام حسين(ع) آماده نماز مى شود. اين آخرين نمازى است كه امام به جا مى آورد. اكنون كه آن حضرت به نماز ايستاده است، گويى دريايى از آرامش را در تلاطم ميدان جنگ شاهد است.
ياران و جوانان بنى هاشم پشت سر امام ايستاده اند. چه شكوهى دارد اين نماز!
آنجا را نگاه كن! يكى از ياران كنار امام حسين(ع)ايستاده است.
آيا او را مى شناسى؟ او سعيد بن عبدالله است. چرا او نماز نمى خواند؟
آرى! او امروز نماز نمى خواند، زيرا ظهر امروز نماز او با ديگران فرق مى كند. او مى خواهد پروانه شمع وجود امام باشد.
عمرسعد اشاره اى به تيراندازان مى كند. آنها قلب امام را نشانه گرفته اند و سعيد بن عبد الله، سپر به دست، در جلوى امام ايستاده است.
از هر طرف تير مى بارد. او سپر خود را به هر طرف مى گيرد، امّا تعداد تيرها بسيار زياد است و از هر طرف تير مى آيد.
سعيد خود را سپر بلاى امام مى كند و همه تيرها را به جان و دل مى پذيرد. نبايد هيچ تيرى مانع تمام شدن نماز امام بشود. اين نماز، طولانى نيست.
تو مى دانى كه در هنگام جنگ، نماز چهارركعتى را دو ركعت مى خوانند و به آن نماز خَوف مى گويند.
همه آسمان چشم به اين نماز و اين حماسه دارند. نماز تمام مى شود و پروانه عاشق روى زمين مى افتد. او نماز عشق خويش را تمام كرد. سيزده تير بر پيكر او نشسته و خون از بدنش جارى است.
زير لب دعايى مى خواند. آرى دعاى بعد از نماز مستجاب مى شود. آيا مى خواهى دعاى او را بشنوى؟ گوش كن: "بار خدايا! من اين تيرها را در راه يارى فرزند پيامبر تو به جان خريدم".385
امام به بالين او مى آيد و سر سعيد بن عبد الله را به سينه مى گيرد. او چشم خود را باز مى كند، لبخند مى زند و مى گويد: "اى پسر رسول خدا! آيا به عهد خود وفا كردم؟"
اشك در چشم امام حلقه مى زند و در جواب مى فرمايد: "آرى! تو در بهشت، پيش من خواهى بود".
چه وعده اى از اين بهتر! چشم هاى او بسته مى شود.386
* * *
اكنون نوبت زُهير است كه جان خود را فداى امام حسين(ع) كند.
با آنكه او بيست روز است كه شيعه شده، امّا در اين مدّت، سخت عاشق و دلباخته امام خود گرديده است. او نزديك امام مى شود و مى گويد: "آيا اجازه مى دهى به ميدان مبارزه بروم؟".
امام به زُهير اجازه مى دهد و زُهير به ميدان مى آيد و چنين رَجَز مى خواند: "من زُهيرم كه با شمشيرم از حريم حسين پاسدارى مى كنم".387
رقص شمشير زُهير و طنين صداى او، لرزه بر اندام سپاه كوفه مى اندازد. او مى رزمد و شمشير مى زند و عدّه زيادى را به خاك زبونى مى نشاند. عطش بيداد مى كند و زُهير نيز تشنه است، امّا تشنه ديدار يار!
با خود مى گويد دلم مى خواهد يك بار ديگر امام خود را ببينم. پس به سوى امام باز مى گردد. همه ايمان و عشق و باور خويش را در يك نگاه خلاصه و تقديم امام مى كند.
او به امام مى گويد: "جانم به فداى تو! امروز جدّت پيامبر را ملاقات خواهم كرد".388
امام نگاهى به او مى كند و مى فرمايد: "آرى، اى زُهير! من نيز بعد از تو مى آيم".
زُهير به ميدان برمى گردد. دشمن او را محاصره مى كند و به سويش تيرها و نيزه ها پرتاب مى كند.
بدين ترتيب پس از لحظاتى، او پر مى كشد و به ديدار پيامبر مى شتابد.389
#ادامه_دارد...
✨🌺الّلهُـمَّ عَجِّــلْ لِوَلِیِّکَــ الْفَـــرَج🌺✨
🔻ڪانال فرهـنگے مذهـبے بصیرتـ❀
✅ تلگرام :
👉 https://t.me/pm_Basirat
✅ سروش :
👉 http://sapp.ir/pm_basirat
✅ ایتا :
👉 https://eitaa.com/pm_Basirat
قیمت دلار هم اکنون در بازار تهران 7.500
نرخ خرید هر دلار در آبادان و خرمشهر به 6000 تومان رسید.
قیمت سکه امامی در بازار تهران 3.680.000
📡 @pm_Basirat 🏴