eitaa logo
من زنده ام
361 دنبال‌کننده
5.6هزار عکس
651 ویدیو
17 فایل
بانوان سرزمینم کره زمین را دوست دارند و به پاس این امانت الهی کره زمین رو از هر آلودگی پاک نگه میدارن سیره زندگی کوثرانه بانوی بیتی که به افق تمدن سازی نوین اسلامی می اندیشد ارتباط با نویسنده من زنده ام @M136513 https://eitaa.com/poeshbanovan
مشاهده در ایتا
دانلود
دارم خدمت همه بزرگواران 🤗
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
روز پدر مبارک ❤️ 👇❤️🌹❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چهارشنبه ظهر خونه والدین خوبم رفتم چون شب دورهمی خانوادگی داشتیم الحمدلله خوش گذشت بر ما ☺️و اما صبح ساعت ۸ تماس گرفتم به دوستان عزیز که چه زمانی برای حلقه گفتگو با نوجوانان در اعتکاف دانش آموزی اعزام بشم القصه گفتن احتمالا فردا بشه منم گفتم پس خبر بدید القصه ساعت یازده گفتن بعد نماز ظهر بیا 🙂 ماهم اهالی بیت را سر خط کردیم که بریم بیت مان و سریع وسایلم نمایشگاه و تخته ام بردارم برم مسجد محل 😎 بدوووو وسایل جمع کردم و آماده شون کردم محدثه همزمان رفته بود رو اعصاب من مامان کفش من پاره شده گفتم باشه می‌خریم بریم یه ساعت دیگه کلاس دارم در چند روز آینده میرم و اما پدرم گفت بیار کفش ت چسب بزنم بنده خدا چسب ش زد و اما خب چون کتانی بود و رنگ سفید من چهار یا پنج باری شسته بودم هم کلا سابیده شده بود کفشی که شهریور ماه خریداری شده بود 🧐 القصه گفتم باشه بزار چند روز دیگه اما اصرار کرد😒 این گونه رقم خورد که رفتیم میدان خراسان واااای هنوز عید نیامده مردم تو بازار ها بودن شلوغ 😁بود انگار آخر اسفند ماه هست القصه بی حجاب کم بود اما چندتایی دیدم دور بودن نمی‌تونستم برم وگرنه میرفتم تذکر بدم اما چندتایی نزدیک بودن خانم جوان بودن تذکر دادم به یه دختر ششم هفتم بود شاید بزرگ تر هیکل ش بزرگ بود کلاه داشت تذکر دادم بالاخره کفش خریدیم محدثه و مامانم همش میخواستن برن مغازه های دیگه ولی گفتم نه نیم ساعت دیگه باید برم مسجد کشون کشون از بازار آوردم شون 😊 گفتم آخر بهمن ماه میایم خرید مایحتاج مون الان بریم 🛍
مطهره بانو خوابش می‌آمد ترجیح دادم پیش آقای بیت در بیت خوبمان بماند 👶🏻 ولی محدثه به هوای رفقاش با من آمد مراسم اعتکاف مسجد دو مدل نمایشگاه و تخته ای که تازه تهیه کردم بردم مسجد واااای شلوغ پلوغ بود ساعت یک ظهر بعضی حلقه ها برقرار بود مربیان عزیز که همیشه جهادی در صحنه هستن هم با بچه ها حلقه داشتن القصه من رفتم خب چون نمیشناختن طبیعی بود تا جمع بشن مباحث شروع کنم کمی طول کشید ولی حلقه شدن و شروع کردم نمایشگاه زن ستم تاریخی ستم برابری گفتم از ستمی که کهن بود بر زنان جهان القصه که تعجب کردن کلاس دهم بودن کم کم یخ شون آب شد پرسش داشتن من نظر اندیشمندان متفکرین غربی در مورد زن میگفتم بعد شاخص روشنایی نظر اسلام و قرآن و امام خمینی و رهبری در مورد زنان
میگفتم که یک دفعه یک دختر خانم کلاس دهم موهای پسرونه داشت گفت خب شما که اینا رو میگی پس چرا آقای خامنه ای مخالف ورزشگاه استادیوم ورزشی رفتن زنان هست 🧐 منم گفتم ببین شبهات الان نمیتونم جواب بدم چون بحث کلاس مون بهم میخوره اجازه بده مطالب رو کار کنیم کم کم بحث ها باز میشود این پرسش ها جواب داده میشود اینطوری نه شما به حقیقت ماجرا می‌رسید نه من بحثم کامل میتونم پیش ببرم در دام شبهه جواب دادن و جدل کردن نیافتادم🤓 بحثهای نمایشگاه ادامه دادم حرفهای فمنیست ها رو میگفتم و نقد میکردم که زنان شاغل باشخصیت هستن و زنان خانه دار بدبخت و اسیر و برده بارداری جز کارهای بربریت هست حق سقط جنین برای زنان قایل شدن ازدواج نکردن بهتر از ازدواج کردن میدونن چون ازدواج بدبختی بردگی زن هست سربازی رفتن زنان حق به جایی برای زنان و ....این مباحث گفتم براشون جالب بود و قشنگ میدیم سوالات و فکرهای آنها بوده منم در مورد زنان سرباز اوکراین و اسرائیلی گفتم القصه که در مورد شاغل بودن زن و شغل خانه داری حرف زیاد زدیم و دختران همه اعتراف دردناک داشتن البته که من همیشه تو کلاسهای آموزشی خودم به مادران اینو گفتم ولی باید از این دفعه بیشتر بگم ✅ دختران عزیز ما گفتن ما درس مون خوبه ولی مدام به ما گفته میشود از طرف مادرمون که درس ت خوب بخون شغل خوب پیدا کنی که ازدواج کردی دستت پیش شوهرت دراز نباشه و ما این مسأله اذیت هستیم همون دختری که گفت چرا ورزشگاه نریم 🧐که متاسفانه الان دارن میرن با وضعیت بسیار اسف ناک پوششی و رفتاری هفته پیش خودم دیدم این برنامه چرت و پرت جناب خان هم کلی اراجیف گفته
همان دختر گفت مادرم مدام اینو به من میگه و اجباراً میگه باید شاغل باشی که دستت جلو شوهرت دراز نباشه عین گداها و من کاملا براش این مسأله را باز کردم این زاویه دید اشتباه هست در زندگی زناشویی و ما به دلیل شغل داشتن درس نمیخوانیم به دلیل اینکه دست مون جلو همسر دراز نباشه درس نمیخوانیم دلیل و هدف اصلی درس خواندن اینا نیست گفت چه کار کنیم راه حل گفتم گفت مادرمون قبول نمیکنه بهش گفتم از پدرت چه جوری پول میگیری گفت خود بابا بهم پول میده من نمی‌گم بهش گفتم اگر ازدواج کنی حتما دچار بحران خواهی شد به این دلیل و این دلیل بعد گفت خب نمیتونم با پدرم این جور باشم البته رابطه ام با مادرم بهتره ولی بازم نمیتونم مشکلات خودم با مادرم در میان بگذارم 😕 تو خودم میریزم حالم بد میشه بهش گفتم نه اشتباه هست تو خودت ریختن کار درستی نیست اول که پوستت خراب میشه 😁خندیدن دوم روح و روانت و ... اما باید مهارت گفتگو و تعامل با خانواده ت یاد بگیری تا بتونی در آینده تعامل بهتر و خوبتر آرامش بخش تری با همسرت تجربه کنی دختری دیگر گفت پس اسم اینکه دستت جلو شوهرت دراز نباشه معنای درست و منطقی ش این هست که مهارت زندگی و مهارت ارتباطی یاد بگیریم تا بدون گدایی و دعوا ازش پول بگیریم و ... منم مسایل مربوطه گفتم اما ❌ دقت کنید همین دختر خانم اولویت اصلی زندگی و مهارت حل مسئله ش بلد نبود اما دغدغه کاذب بیهوده داشت بره استادیوم ورزشی 🤔 این یعنی دشمن از ذهن خالی و بدون تفکر غنی کودک نوجوان ما استفاده لازم کرده اولویت های زندگی ش را جابه‌جا کرده 🙄
و اما گفتگو ما زیادتر شد دو کتاب از کیفم درآوردم گفت بده من بخونم